تجدید سازمان اخوان المسلمین در افغانستان

تجدید سازمان اخوان المسلمین در افغانستان و تکمیل شدن مثلث افراط گرایی مذهبی

 

آیا اخوان الپشتون و اخوان التاجیک دوباره به سوی اخوان المسلمین برخواهند گشت؟

latif qahir  

افول احزاب متمایل به اخوان المسلمین در افغانستان و هبوط این گروه ها از ایدیالیسم سیاسی- مذهبی به قوم گرایی در افغانستان منجر به تولید گروه دیگری از افراطیون مذهبی مانند طالبان شد، اما بعد از شکست طالبان بعضی ها فکر کردند که جاذبه بنیادگرایی اسلامی و افراط گرایی از بین رفته است. این تحلیل سطحی و غیر واقع بینانه بوده است، زیرا فعلا نسل جدیدی از اخوانی های جوان در حال سر بر آوردن است.

نسل جدید بنیادگرایان، از لحاظ شیوه کار با نسل اولی ها تفاوت دارد، اما تفاوت کیفی چندانی در میان نسل اول و نسل جدید وجود ندارد.

نسل جدید اسلام گرایان تندرو، بیشتر در قالب اتحادیه ها و سازمان های آموزشی فعالیت می کنند و بیشتر از دایر کردن سخنرانی ها و تظاهرات تند، به دایر کردن سیمینار های آموزشی علاقه نشان می دهند. انجمن اصلاح از میان چندین اتحادیه و سازمان اسلامی می تواند نماینده اخوانی های نسل دومی باشد که فکر می شود بیشتر در صدد تجدید حیات این جریان در افغانستان است.

این انجمن ها به ولایات مختلف فعالیت فرهنگی خود را شروع کرده است و قرار معلوم در میان جوانان از شهرت خوبی برخوردار شده است.

این انجمن ها بیشتر کلاس های علوم دینی را برگزار می کنند و تلاش دارند تا مفاهیم جدید فکری را از دیدگاه دینی به شاگردان ارایه کنند.

نسل جدید اخوان المسلمین کار گسترده فرهنگی را بر فعالیت سیاسی ترجیح داده که نشانه درک واقعبینانه اینها از تاریخ سی ساله و نظم جدید سیاسی-فرهنگی این عصر می باشد.

نسل اول اخوانی ها بیشتر اولین تجربه خود را از تظاهرات در جاده ها شروع کرد، در حالیکه نسل جدید بیشتر از مساجد و انجمن های دینی و با کار فرهنگی آغاز کرده اند.

نسل اول اخوانی ها واکنش عاجل در برابر گروه های چپ گرای انقلابی بود. نسل جدید هم باوجودیکه بیشتر از تظاهرات و فعالیت های تندروانه سیاسی به کارهای فرهنگی روی آورده اند واکنشی در برابر تحولات جدید سیاسی افغانستان است.

سوال اساسی این است که این نسل جدید اخوانی ها در افغانستان دنبال تجدید حیات این حرکت شکست خورده در افغانستان اند، یا اینکه عصبیت های مذهبی در ایجاد چنین حرکاتی نقش اصلی را دارد و مهمتر از همه آیا این نهادها، نهادهای دینی اند یا مثل نسل اول اخوانی ها به مثابه حامی منافع مصر و عربستان فعالیت می کنند.

حسن این نسل این است که بیشتر کار فرهنگی می کنند، اما متاسفانه بدلایل مختلف می توان گفت که کیفیت آموزش و سیستم آموزش اینها از نسل اول تفاوتی شاخصی ندارد.

1 – جوانان عضو این جریان ها بیشتر احساساتی اند.

2- به مساییل سیاسی و اجتماعی از زاویه دینی نگاه می کنند.

3- بیشتر از فکر منظم منطقی دنبال خط قرمز ها می گردند و جواب های خود را بیشتر با این و یا آن خط قرمز مستند می کنند.

4- روحیه تساهل کمتر در میان این جوانان دیده می شود

5- دنبال خط کشی های سیاه و سفید، کفر و اسلام و دین و بی دین هستند و در نتیجه گیری ها و بحث های شان از این واژه ها بیشتر استفاده می کنند.

6- مطلق گرایانه حکم می کنند

بطور مثال وقتی در دانشگاه کابل بروید و یک بحث سیاسی را در یک صنف راه بیاندازید، هواداران این جریان ها نمودار می شوند و در هنگام بحث از همین خط ها استفاده می کنند. بطور نمونه وقتی از یک روشنفکر مدرن گرا یاد کنید در مقابل جواب کفر را می شنوید و اگر در باره مساییل دینی حرف بزنی به تو حق نمی دهند و استدلال می کنند که دانش دینی باید توسط مراجع رسمی اش که روحانیت است به جامعه منتقل شود. آنان در باره پوشش دختران دانشگاه نگران اند و بارها پیشنهاد کرده اند برای دختران یونیفورم خاصی درنظر گرفته شود. یکی از خاطراتی که همیشه بیادم می آید در همین مورد است. روزی رییس دانشگاه، از دانشجویان خواست تا نظرات شان را در باره بهبود وضعیت دانشگاه برای او در یک جلسه عمومی بگویند. جلسه آغاز شد و یکی از دانشجویان به نمایندگی از گروپ خودش آمد و یکی از پیشنهادات خود را چنین مطرح کرد: ما از رییس دانشگاه می خواهیم یونیفورم خاصی برای دختران درنظر بگیرد. اگر این کار را در تمام دوره تحصیل نمی تواند، حداقل در ماه رمضان این یونیفورم را بر دختران تحمیل کند؛ زیرا در غیر آن روزه ما به اصطلاح خودش خراب می شود.

درک سطحی و ایدیولوژیک از دین از یکطرف و میراث گروه های تندور اسلامی از سوی دیگر این جوانان را در انحصار گرفته است و نمی گزارد از نسل اولی ها فاصله زیاد فکری بگیرد. نتیجه گیری بنده از این جریان این است که از لحاظ فکری تفاوت قابل ملاحظه یی با نسل اول نداشته و ورود این جریان در صحنه سیاست شاید تاریخ سه دهه گذشته را تجدید کنند.

تاریخ سه دهه نشان داد که گروه های پیرو اخوان المسلمین در افغانستان، بجای تکیه بر ایدیولوژی مذهبی، به دامن قوم گرایی افتادند و اخوان المسلمین را به اخوان الپشتون و اخوان التاجیک تبدیل کردند.

برهان الدین ربانی، رسول سیاف و گلبدین حکمتیار که در دانشگاه الازهر مصر تحصیل کرده بودند از اعضای فعال اخوانی های افغانستانی بودند که در اوایل با انگیزه های مذهبی وارد سیاست افغانستان شدند، اما بعد از جا افتادن این حرکت مذهبی هرکدام در دامن قوم گرایی افتادند. انشعاب حزب اسلامی به جمعیت و حزب اسلامی حکمتیار اولین نمونه انشعاب در میان اخوانی ها بود.

بنظر می رسد، نسل جدید اخوانی ها نیز متاثر از همان ادبیات سیاسی قوم محور هستند، زیرا باوجود تمایل شدید به اخوان المسلمین همچنان بر قومیت تکیه دارند.

کانون ایرانی افراط گرایی مذهبی

نکته قابل مکث دیگر این است که این جریان ها با وجود خصوصیات برشمرده شده می تواند بزودی شکار جریان های سیاسی مسلط در منطقه شود. همین اکنون کشور مصر و عربستان در میان سنی ها و ایران درمیان شیعه های سادات، قزلباش و بخشی از هزاره ها سرمایه گزاری را آغاز نموده است.

ایران، بودجه بزرگی را در اختیار شیخ آصف محسنی قندهاری قرار داده است و از این بودجه یک مدرسه دینی و تلویزیون تاسیس کرده است.

راه اندازی جنگ های مذهبی در افغانستان یکی از وجوه ستراتژی ایران در افغانستان است. ایران با بزرگ کردن هویت مذهبی در میان شیعیان افغانستان تلاش دارد حس ملی گرایی و قومیت را در افغانستان از بین ببرد. هرچند تلاش های ایران در راه اندازی جنگ های مذهبی جریان دارد، اما رهبران سیاسی هزاره و نسل جدید دانشگاهی هزاره یکی از چالش های مهم در برابر تلاش های ایران بحساب می آِید.

باوجود تلاش های زیاد ایران رهبران هزاره همواره از همسویی با برنامه های ایران سرباز زده اند، اما درک نادرست و توام با کوتاه بینی غربی ها و بویژه امریکایی آنها را عاجز از شناسایی ظرفیت بالای ضد ایرانی در میان هزاره ها کرده است. امریکایی ها و جهان غرب فکر می کنند که هزاره ها به دلیل شیعه بودن طرفدار ایران هستند، در حالیکه رهبران سیاسی بارها تکرار کرده اند که ما قربانی سیاست ایرانی ها و عدم درک غربی ها شده ایم.

مدرسه خاتم النبیین یک از نهادهای است که در راستای ترویج افراطیت در افغانستان فعالیت های گسترده یی را آغاز کرده است.  این مدرسه که یک تلویزیون خصوصی را هم در اختیار دارد همواره علیه مخالفین فتوا صادر می کند. شاگردان مدرسه خاتم النبیین در واکنش به تظاهرات مخالفان قانون احوال شخصیه که عمدتا زنان بودند آنان را فاحشه خواندند و نشانه های افراطیت مذهبی تمام عیار را به نمایش گذاشتند.

اقدام مصر و عربستان سعودی

دانشگاه الازهر مصر کارهای مقدماتی برای تاسیس نمایندگی این دانشگاه در کابل و ولایات دیگر را آغاز کرده و عربستان سعودی هم با کمک عبدالرسول سیاف دانشگاه خصوصی جدیدی را در کابل تاسیس نموده است. هرچند صاحب امتیاز این دانشگاه رسول سیاف است اما بعضی ها ادعا دارند که این دانشگاه از سوی عربستان سعودی حمایت می شود. به این ترتیب سه ضلع مثلث برای تقویت افراط گرایی در افغانستان تکمیل شده است.

کشورهای یاد شده می توانند با استفاده از این سرمایه گزاری علیه هم دیگر در افغانستان زور آزمایی کنند. ایران و مصر و عربستان رقبای سنتی همدیگر در منطقه اند و هر سه کشور در تاسیس نهادهای مذهبی نقش فعال دارند و می توانند خطر جدی ای برای آینده افغانستان قلمداد شوند.

دولت افغانستان بارها از ایجاد نهادهای ملی برای آموزش دینی سخن گفته است اما خارجی ها پیش از بوجود آمدن چنین نهادهایی زمینه را برای ایجاد چنین نهادهایی تنگ کرده اند.

بهرحال، تجدید سازمان گروه های مذهبی بخصوص اخوان المسلمین و جریان های وهابی از یکطرف و سرمایه گزاری چشم گیر ایران از سوی دیگر می تواند جنگ های خطرناک مذهبی را در این کشور دامن بزند.

در نتیجه می توان مدعی شد که اخوان المسلیمن در افغانستان دنبال تجدید سازمان و نه تجدید حیات است. تجدید سازمان این جریان به تنهایی نمی تواند تحولی را ایجاد کند، بدین معنی که نمی توان ادعا کرد که که اخوان التاجیک و اخوان الپشتون به اخوان المسلمین تبدیل گردند. همچنان همزمانی تجدید سازمان اخوان المسلمین و سرمایه گزاری عربستان  و ایران برای تاسیس نهادهای مذهبی می تواند تضادهای ایدیولوژیک و ستراتژیک کشورهای فوق را در داخل افغانستان انتقال دهد که خیلی خطرناک است.

 

http://www.urozgan.org/

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد