محمد باتو ر
رسانه های جمعی اعم از طباعتی، شنیداری و تصویری، ارکان عمده اطلاع رسانی انسان عصر مارا تشکیل میدهد. رسانه ها در واقع پیشقر اول آگاهی بشر امروز از رخدادهاوحوادث مختلف است که در جهان پیرامونی وی واقع میشود واین اگاهمندی سریع وشتابان سبب شده است که دنیا به یک دهکده کوچک تبدیل شود. رسانه ها ملت هارا باهم پیوند میدهد، فرهنگ، تاریخ ،نحوه زیستن، میزان تکامل ویا عکس آن، نوعیت رژیم های سیاسی، اقتصادی،درجه فقرو ثروت، عدالت واستبداد را در جغرافیای متفاوت، برملا میسازد. رسانه ها به همان پل نامریی میماند که همه ما از روی آن عبور میکنیم، بدون آنکه آهنگی سفر داشته باشیم به شناخت کشور های مختلف وشیوه زیستن انسانهای آنهانایل میگردیم.
اما در میان رسانه های امروزی، تلویزیون جایگاه خاص خودرا دارد. اهمیت تلویزیون در میان رسانه ها به خاطر برجسته است که مخاطبان می توانند، هم بشنوند وهم ببینند. تلویزیون بیش از هررسانه ای دیگری، پیام خودرا رساتر ومحقق تر برای بینندگان خود میرساند. فضای که بین مردم و تلویزیون ایجاد میشود یک فضای کاملاً دگرگونه است. چون نفس نمایش چه از طریق فیلم ها و یا نمایشنامه ها و یا رسانیدن اخبار، تحلیل ها، تفسیرها و مصاحبه ها از سوی گویندگان، بطور زنده فضای جدیدی ایجاد میکند که چنین فضا را در شنیدن رادیو و یا خواندن نشریه های طباعتی نداریم. همین فضا سبب میشود که بیننده به دقت به گوینده و یا نمایش دهنده نگاه نماید و "پیام" هرچه که باشد هم از طریق بصری و هم از طریق شنیداری، به ذهن اش راه پیدا کند. تلویزیون ها در سمت دهی افکار عمومی نقش بسیار اثر گذار دارد. به همان خاطر است که تلویزیون ها مصارف شان به ثانیه سنجش میشود. به عیان دیده شده است که یکی از مسیر های رونق دهی تجارت به تلویزیون منتهی میشود. در زمینه های دیگر چون نشر اخبار، تشهیر شخصیت هی سیاسی، تبین تاریخ، ادبیات، فرهنگ، و یا ارائه تحلیل و تفسیر پیرامون هستی گذشته و حال جامعه از طریق صفحه تلویزیون،اثرات مستقیم در گسترش آگاهی مردم داشته که بیانگر هژمونی تلویزیون است که افکار عمومی مردم را به خوبی و مهارت میتواند سمت بدهد. از سوی دیگر عنصر لاینفک هنر تفکری همپابا تخیل است که نمیتوان آنرا به اندیشه پردازی تعبیر نمود، چون وجه تمایز هنر از اندیشه ورزی و فلسفه، زبان بیانی آن است. زبان تخیل و احساس زبانی متفاوت ازتفکر خطی و مستقیم است. تنها در تلویزیون است که این زبان به واقعیت بیرونی و ملموس اجتماع عنایت ویژه دارد و مهمترین وجه تمایز تلویزیون به شمار میرود. اما قله موفقیت یک شبکه تلویزیونی این خواهد بود که تعادل بین عمق تاثیر و گستردگی تاثیر خود ایجاد نماید. موفقیتی که هیچ رسانه دیگری به پای آن نمی رسد.
با این پیشگفته کوتاه، در این نوشته بنا را بر این گذاشته ایم که تا برای درد مندان، آگاهان و همه کسانی که به هویت ملی جامعه هزاره می اندیشند و علاقمند به بازخوانی تاریخ محرومیت های این جامعه اند،طرحی داشته باشیم، تا در جهت ایجاد یک شبکه مستقل تلویزیونی برای جامعه هزاره ، اقدام عملی نمایند. از دید ما برای جامعه هزاره داشتن یک پایگاه تلویزیونی که بتواند در فضای دموکراتیک دور از قید و بندها، سانسور و قیچی کردن ها، سخن و پیام خود را برساند یک نیاز فوری و حیاتی است. اینکه چرا این پایگاه تلویزیونی در بیرون از افغانستان ایجاد شود، باید به تلویزیون های را که در داخل کشور به جامعه هزاره نسبت میدهند، نگاهی گذرایی بیاندازیم:
تلویزیون های " فردا " و " نگاه " که به آقایان محقق و خلیلی متعلق هستند و در کابل به نشرات می پردازند، هرکدام بنا بر دلایلی محدودیت های خاص خود را دارند در واقع فرایندهای سیاسی، مذهبی، مصلحت اندیشی های لازم و غیر لازم،تعامل های بجا و بیجا، تسامح های ضروری و غیر ضروری حدود و ثغور نشراتی آنها را رقم میزنند. در مواردی گردانندگان این تلویزیون ها پالیسی نشراتی خود را طورعیار ساخته اند تا از تاریخ دردها و رنجهای جامعه هزاره و یا دشواری های اجتماعی که اکنون در برابر این جامعه وجود دارد، سخنی به میان نیاورند. و اگر گاهی زبان بگشایند سعی بلیغ دارند که آنرا به گونه ای استعاری و پوشیده بیان کنند. البته ما نباید از جوی حاکم در افغانستان غافل باشیم که تاحد زیادی توجیه کننده این طرز تلقی است. بنا برآن هرکدام سعی دارند" هزاره "کمتر بگویند تا دستگاه نشراتی و اداره کنندگان اصلی آنها به "قوم گرایی " متهم نشوند و هم مبادا تندیس خاکی وحدت ملی در افغانستان از هم بپاشد! مادر اینجا به سایر محتوای نشراتی این تلویزیون ها کاری نداریم. فقط محدودیت های این تلویزیون ها باعث گردیده است که هر کدام به دلیلی نتواند " صدای ناب جامعه هزاره " باشد. اگر همه را در یک کلمه خلاصه نماییم، دستگاهای تلویزیونی که در کابل منسوب به جامعه هزاره است، به هیچ عنوانی نمیتوان آنها را باز تاب دهنده ای تاریخ ، فرهنگ وحتی اطلاع رسانی وضعیت جاری هزاره ها در سراسر کشور و بیرون از آن دانست. فقط با این مجمل که در بطن خود حدیث مفصل دارد، ایجاد شبکه تلویزیونی مستقل جامعه هزاره در بیرون از کشور، میتواند صدای این جامعه را روشن تر و رساتر بگوش جهانیان و مردم افغانستان برساند.
جامعه هزاره در واقع جامعه بی صدای بوده که سالها در منگنه استبداد و در قلمرو سکوت زیسته اند. گرچه رهبران این مردم برای وحدت بخشی و سمت دهی اجتماعی جامعه اهتمام تاریخی به خرچ داده اند، اما تیغ استبداد بسیار زود به سراغ این هدایت گران رفته است. جامعه هزاره برای نخستین بار پس از قیام غرب کابل به رهبری شهید مزاری است که صاحب صدا میشود. قرن ها سکوت در هم میشکند و این انفجار در تاریخ این مردم نقطه عطفی است، که هزاره با سیمای جدیداز برزخ بی هویتی بیرون میشود وتوارد خودرا در هویت ملی افغانستان با نبرد عدالتخواهانه وبا روح خردورزانه اعلام میکند. پس از شکست قیام غرب کابل این جامعه برای رهایی از سقوط در مغاک بی صدایی، قربانی های فراوانی را متحمل گردید.تاریخ بار دیگر در چهره دیگر و از سوی همان سلاله های" هزاره ستیز" براین جامعه تکرار گردید. اما فرق این فاجعه با فاجعه های گذشته در این بود که اینبار جامعه صدای شکوهمند حضور خود را در بستر هویت ملی افغانستان از دست نداده بود. و یا بهتر است بگوییم که قادر نشدند که این صدا را درگلو ها خفه کنند. چنانچه حوادث بعدی نشان داد که هزاره ها یکی از اقوام عمده افغانستان است که بدون حضور آنها نمیتوان سرنوشت سیاسی کشور را رقم زد. طبیعتآ این صدای شکوهمند مرهون رهبر شهید، مبارزان دل از جان گرفته ای است که برای هویت دهی تبار شان، جنون را به جان خریدند، تاانسانیت و عقلانیت این جامعه را به ثبوت برسانند.
اکنون ما در شرایط دیگری قرارداریم که با شرایط گذشته بسیار متفاوت است.حد اقل نشانه های از مدنیت پذیری ولو در هیئت رسانه های جمعی که دگر اندیشی لازمه آن است دیده میشود. اما در این میان یگانه جامعه که صدایش بازتاب رسا ندارد، جامعه هزاره است که به گونه مدون، از محرومیت تاریخی خود سخن بگوید، از فقرجانکاه، ازباز سازی نامتوازن، از عدم مشارکت واقعی در بدنه های قدرت، ازسهیم نبودن در پست های دیپلوماتیک، از بی مهری دولت در مناطق امن هزاره جات، از عدم تطبیق پروژه های راه سازی وسرک سازی، ازتهدید مکرر کوچی ها به سرزمین بومی این مردم وازدهها نارسایی های که امروز دامنگیر این جامعه است، آوازی بیرون نمیشود. چون اگر صداهای از سوی دردمندان جامعه بلند میشود، صداهای منفرد است وتجربه به ثبوت رسانیده که هر صدای که منفردانه بلند گردد، گوش شنواپیدا نمیکند.چون تنها است، منفرد است، ضعیف است، نا مدون است واز حلقوم جمعی بیرون نمیشود. این صداها ی منفرد همانگونه جدا، جدا محو میگردند. دلیل دیگر اینکه جامعه هزاره درواقع دچاریک بحران سیاسی است .احزاب سیاسی که اساسنامه اش ولایت فقیه را برمی تابند و یا تاهنوز غبار این" برتابندگی " را از پیشانی نزدوده اند، طبیعتاً التزامی به خرد جمعی ندارند. لذااحزاب از این دست باورمند به رهبری جمعی نبوده و بدان لحاظ نمیتوانند که فعالیت های سیاسی شان را به یک" سیستم " تبدیل نمایند. در جای که سیستم غایب باشد طبیعتاً نقش فرد محوری برجسته میگردد واین فرد است که بر مقدرات سیاسی یک حزب حاکم میشود واز شور وشعور جمعی خبری نخواهدبود. احزاب سیاسی تازه به میدان آمده جامعه هزاره، ناکار آمدی شان را از همان بدو تولد شان به ثبوت رسانیدند. این احزاب نه تنها فاقد پایگاه اجتماعی اند، بلکه در بطن خوددچار مشکلات فراوان بوده که حد اقل توانای بسیچ چند عضو معدودی خودرا ندارند، وپیوسته این اعضا در تنازع وتقابل باهم قرار گرفته وهمه فرصت وتوانمندی شان را علیه همدیگر بکار می گیرند. چون رهبری این احزاب ازآن کاردانی واتوریته لازم برخوردار نیستند، تا بتوانند حزب شان را در خم وپیچ های سیاست در افغانستان هدایت نمایند. این احزاب را میتوان " شیفته گام نام حزب " خواند چون به جز ازنام خوش آهنگ " حزب " چیزی دیگری در چانته ندارند. با همه اینها مشکل دیگری که جامعه هزاره باآن در گیر است، مجذوبیت " قول وقریه " است. این اگر ازیکسو ناشی از سطح درک پایین برخی از افراد جامعه است ازسوی دیگر بازاری بسیار خوبی برای سیاست بازان جامعه فراهم نموده است. چون همین امر سبب میشود که عده بنام هم ولایتی، یا هم ولسوالی ویا هم قریه گی تهیج شوند وبرای " سیاست بازان " زمینه پیشروی در بازار سیاست را فراهم نمایند. این یک آفت "وبا زا" است که باید به شدت در نظر وعمل با آن به مقابله برخاست. عیب اساسی این دشواری های سیاسی، اجتماعی ومنطقوی در این است، که جامعه را به جزیره های کوچک تقسیم میکند، وصدای های جمعی را به صداهای منفرد تجزیه می نماید وسرانجام به جایی میرساند که این جامعه دیگر صدای از خود نداشته باشد. این خودش یک استحاله بسیار نامیمونی است که دستگاه استبداد را فربه میسازدواز رشد بدنه های اجتماعی همبسته جلوگیری میکند.
وقتی جامعه هزاره به دلایل دوسویه هم از درون وهم از بیرون، صدایش را نتواند از داخل کشور بگوش ها برساند، با توجه به فضای دموکراتیکی که در غرب حاکم است، چرا ما این صدارا از بیرون به گوشها نرسانیم؟ وسیله رسانیدن این صدا پیشنهادی ایجاد یک شبکه تلویزیونی ماهواره ای با پوشش وسیع اطلاع رسانی در غرب است که ما آنرا عنوان این مقاله قرار داده ایم. اگر به یاری خدواند بزرگ وبه همکاری دوستان فرهیخته، دلسوز ودردمند جامعه هزاره به این دستاورد مهم نایل شویم، برای اینکه هیچ گونه ابهامی در پالیسی نشراتی این شبکه تلویزیونی به وجود نیاید ودرک دوستان ازایجاد آن روشن باشد. خودرا ملزم به ذکر چند نکته بسیارمختصر میدانیم.
صدای هزاره
این شبکه تلویزیونی به هیچ یک از احزاب سیاسی، ونهادهای شبه سیاسی، گرو های اجتماعی وفرهنگی تعلق ندارد. ومنافع هیچ حزب وگروه را در هر سطح که باشد برنمی تابد. اما هیچگاهی علیه احزاب وگروهای اجتماعی جامعه هزاره که به منافع وسرنوشت مردم شان صادق باشند، قرار نمیگیرد. واضح باید ساخت که این شبکه یک شبکه تلو یزیونی سیاسی نمیباشد ومسایل سیاسی را فقط در حد اخبار مصاحبه ها وتفسیرهای سیاسی منعکس می سازد.این شبکه با تمام قوت برعلیه برتری دهی قول، قریه ولایت وولسوالی های جامعه هزاره، از هرسوی که باشد مقابله میکند. این شبکه در کل خودرا "صدای جامعه هزاره " میداند، لذا مدافع منافع وشارح دردهای تاریخی و اتنیکی این قوم می باشد. برای این شبکه " هزاره " ، " هزاره " است مهم نیست که در داشهای خشت پزی ایران کار کند ویا در تموز گرم کویته بلوچستان عرق بریزد ویادر کابل حمالی ویا دکانداری کند، قلم بزند ویا مشغول آموزش و تحصیل باشد ویا در جاغوری، مالستان، قره باغ و ناهور زمین را شخم بزند. ویامقیم بهسود، پنجاب ،ورس، لعل و سرجنگل ، یکاولنگ، بامیان وشنبل، ترکمن وسرخ پارساباشد. ویا در دایکندی وشهرستان به دهقانی بپردازد ویا در بغلان وپنجشیرومزار زندگی نمایدویا در اروپا وامریکا، کانادا واسترالیا، مهاجرشده باشد ویا در گرمای هندوستان و عربستان شاغل باشد. ویا در دوبی وجاپان مشغول تجارت. خلاصه این شبکه تلویزیونی خودرا متعهد میداند که صدای کل هزاره ها در افغانستان وبیرون ازافغانستان باشد. این شبکه مخالف هرگونه مزربندی در جامعه هزاره است ودر سمت اتحاد، همدلی، همگرایی وهمبستگی سراسری این جامعه تلاش می نماید. ازسوی دیگر این صدا، صدای تاریخ، صدای شعر ، صدای ادبیات، صدای فولکلور، صدای ترانه ها ، صدای موسیقی، صدای دوبیتی ها ومتل های عامیانه، صدای داستانها، قصه ها وافسانه ها، صدای آوارگی، صدای مهاجرت، صدای تبعید یان وصدای مدنیت پذیری کنونی جامعه هزاره خواهدبود.
در زمینه ملی
شبکه تلویزیونی صدای هزاره، در راه تامین وتحکیم وحدت آگاهانه ملی در افغانستان تلاش مستمر می نماید. این شبکه هیچ نوع اختلافات قومی، سمتی، مذهبی را در افغانستان برنمی تابد.نشرات این شبکه در راه تشریک مساعی همه اقوام افغانستان به خاطر ترقی واعتلای افغانستان واحد وتجزیه ناپذیر سمت خواهدیافت. این شبکه در مجموع ناشر دستآوردهای فرهنگی، اقتصادی وفرهنگی تمام تبارهای افغانستان خواهدبود ودر بیدادگری تاریخی نسبت به جوامح محروم کشور، در کل هیچ تباری را سزاوار سرزنش نمیداند، چون این حاکمان مستبد بوده که با سوء استفاده از نام تبار خاص خود، استبداد را برتبارهای دیگر تحمیل کرده اند وهمزمان باوارد نمودن ضربات مهلک، پیکر تبار خود رانیز زخمی کرده اند. شبکه تلویزیونی صدای هزاره، به حقوق شهروندی تمام قومیت های افغانستان باورمند بوده و خواستارمشارکت ملی اقوام افغانستان براساس شعاع وجودی شان میباشد. صدای هزاره به برتری خواهی و به کهتری اندیشی قومی تمکین نمیکند. هر آنچه که راه مارا به سمت ملت شدن باز نماید، ازآن دفاع نموده ودر نشرات خود بطور وسیع بازتاب خواهد داد. این را به خاطر گفتیم که از قبل باید روشن باشد که شبکه تلویزیونی صدای هزاره، خودرا متعلق به کل افغانستان میداند ودر نشرات خود صدا وسیمای ملی دارد وتبین فرهنگ، تاریخ ووضع جاری جامعه هزاره به هیچ عنوانی مانعه ای در برابر وحدت ملی ایجاد نمیکند. بلکه افغانستان تنها با شناخت درست ودقیق گذشته وحال قومیت های خود ملت سازی خواهد نمود. عکس آن فقط به شعار های کلی ونخ نما شده ای میماند که به هیچ روی کنش های عینی جامعه باآن همخوانی ندارد. صدای هزاره اگر از یکسو بازتابنده هستی تاریخی جامعه هزاره است از سوی دیگر آیینه ی برای منعکس کننده سیمای کل مردم افغانستان خواهدبود.
مراجعه
برای تمام احادجامعه هزاره در داخل وبیرون از کشور، طرح نظری ایجاد شبکه تلویزیونی در حد یک پیشنهادتقدیم میگردد که تنها با همکاری مادی ومعنوی فرد فرد جامعه، سامان خواهد یافت. لذا بدین وسیله به تمام تاجران، صاحبان شرکت های خصوصی، مغازه داران، دکانداران جامعه هزاره وهمه کسانی که شغل ودر آمد مادی دارند ودر هر کجایی که مقیم هستند، با صمییمت تمام مراجعه می نماییم که باارسال کمک های مادی شان از این پیشنهاد که فقط برای همصدایی جامعه، طرح گردیده پشتیبانی نمایند. ما با اعلام مساعدت های مادی شما با نام ونشانی تان برای حسابدهی شفاف در خدمت شما خواهیم بود. به محض دستیابی به مساعدت مالی کمک کنندگان، ما سایتی حسابدهی در زمینه خواهیم داشت که در آن سایت اسم، مقدار کمک و شغل کمک کننده درج خواهد شد وهم اگر خواسته باشند، در همان سایت تا دستیابی به شبکه تلویزیونی، ریکلام تجارتی شان نیز خواهد آمد. اهمیت این این رکلام در این خواهد بود که احاد جامعه هزاره از سراسر دنیا این سایت حسابدهی را تماشا خواهند نمود.
به روشن فکران، نویسندگان ،پژوهشگران، مورخان، روزنامه نگاران، ژورنالیستان، شاعران، ادیبان، داستان نویسان وقصه پردازان، طنزنویسان، هنرمندان ، فیلمسازان،خوانندگان، موسیقی نوازان، صاحبان رسانه ها،انجینران تخنیکی تلویزیون جامعه هزاره مراجعه می کنیم، تا باقلم ، سخن وپرداخت های هنری شان این شبکه تلویزیونی را یاری معنوی وفکری نمایند. ما تنهابا راهکارهای هنری وادبی این سرمایه های فکری، فرهنگی و افتخار آور جامعه خود میتوانیم، سطح نشراتی شبکه تلویزیونی صدای هزاره رادر یک کیفیت دلخواه، بالا ببریم. در اینجا به یک نکته باید اشاره نماییم که سعی بر این خواهد بود تا نشرات این شبکه در حول ره آورد های جدید فرهنگی دور بزند وطبیعتاً در این راستا نقش نخبه گان فکری، فرهنگی ونسل جوان مابسیار برجسته خواهد بود. تا مسیری ولو کوچکی را برای رهایی از سوگیانه های متراکم این جامعه باز نماید.
جمهوری سکوت
ما به خاطر استقبال و یا عدم استقبال شما از این طرح در "نظر گاه " سایت جمهوری سکوت، منتظر نظریات، پیشنهادات، انتقادات و طرح های شما هستیم. هرگاه دوستان خواسته باشند که برای تکمیل این طرح، مقالات علیحده منتشر نمایند و جوانب این طرح را بیشتر بشکافند، با طیب خاطر استقبال می نماییم. همچنان دوستان هرگاه نظرات خصوصی غیرقابل نشر در این زمینه داشته باشند ، میتوانند به نظرگاه سایت جمهوری سکوت بفرستند واز نظریات شان استفاده خواهند شد بدون آنکه منتشر گردد.
در آخر یکبار دیگر احاد جامعه هزاره را به یک آزمون همبستگی عمومی، فرامنطقه ای، فرا حزبی ، فرا جناحی ، فرا مذهبی ،فرا سلیقه ای و فراکشوری دعوت می نماییم تادر توامیت بخشی نظر وعمل، برای بلند نمودن صدای این جامعه باهم همصدا شوند. این همصدایی سبب خواهد گردید تا فریاد این قوم به گوش جهان متمدن و همه مدافعان حقوق برابر انسان برسد.
بیایید که با ایجاد شبکه صدا و تصویر، فریادگر گذشته وحال خودباشیم.
ملاقات ما وشما سایت جمهوری سکوت .