رمضان بشردوست: شلاق اعتراض!

رمضان بشردوست: شلاق اعتراض!

عزیز رویش

شب چهارشنبه، هفتم اسد 1388 تلویزیون طلوع در برنامه‌ی پرس و پال، مصاحبه‌ای داشت با آقای داکتر رمضان بشردوست، کاندیدای ریاست جمهوری افغانستان.

در این برنامه که اعلانات آن با قسمت‌های جالب از سخنان آقای بشردوست از چندین شب پخش می‌شد، آقای بشردوست نشان می‌داد که نه تنها فوق‌العاده خسته و کوفته است بلکه اندکی عصبی و مضطرب و آشفته نیز هست. او در این مصاحبه از کوماندوی پنج‌هزار نفری یاد کرد که تشکیل می‌دهد و در صورتی که خون یک افغان توسط ایران یا پاکستان بریزد، توسط همین کوماندو رییس جمهوری این کشورها را به قتل می‌رساند. او این حرف را نیز طرح کرد که در صورت کشته شدن یک افغان با دسیسه‌ی پاکستان، رییس آی‌اس‌آی را نیز ترور می‌کند. او می‌گفت که طرح کوماندوی ویژه‌ی او توسط اسرائیلی‌ها استفاده شده است و وقتی خبرنگار پرسید که مفکوره‌ی این طرح را از صهیونیست‌های اسرائیلی و از یهودی‌ها گرفته است، اندکی عقب‌نشینی کرد و گفت که این طرح در امریکای لاتین نیز عملی شده و امریکا نیز رییس جمهوری پاناما را با همین گونه کوماندو دستگیر کرد و به زندان امریکا انتقال داد.

آقای بشردوست گفت که قوای ناتو و آیساف و خارجی‌ها را یک لحظه‌هم در افغانستان تحمل نخواهد کرد، مگر اینکه آنها دست به دست او داده و پنجده و اصفهان و پشاور را بگیرند. او ادعا کرد که با طالب مشکل ندارد، چون دستش به خون طالب و خلقی و پرچمی آلوده نیست و به خون مجاهد نیز آلوده نیست. وی در مورد نظام سیاسی آینده نیز گفت: هر نظامی باشد چه پارلمانی و چه ریاستی، وقتی خوب و کارآ می‌شود که بشردوست در رأس آن باشد. غیر از بشردوست هر کسی دیگر که باشد، این نظام به درد نمی‌خورد و کار نمی‌تواند.

آقای بشردوست در این مصاحبه، از بُرد نوددرصدی خود در انتخابات ابراز اطمینان کرد و گفت که از مجموع هفده میلیون رأیی که ثبت شده، او پانزده شانزده میلیون رأی را می‌گیرد. او همچنین از شفاف بودن پروسه‌ی انتخابات ابراز اطمینان کرد و دلیل آن را هم خستگی اوباما از یتیم‌های سیاسی جورج بوش خطاب کرد و گفت: اوباما دیگر نمی‌خواهد این یتیم‌های سیاسی روی قدرت باشند.

آقای بشردوست در این مصاحبه چندین بار یاد کرد که مخالفان او، وی را دیوانه خطاب می‌کنند. دلیل این حرف را او هراسی دانست که آنها از بشردوست پیدا کرده اند....

در اینکه رمضان‌بشردوست ویژگی‌های استثنایی دارد هیچ شکی نیست. اعتماد به نفس او، سخنان صریح و بی‌پرده‌ی او، شناخت او از حساسیت‌های مردم و ناخن گذاشتن بر آنها، جرأت و شهامت او، نحوه‌ی کمپاین او که به سادگی و مستقیم با مخاطبان خود طرف می‌شود، پشت‌کار و خستگی‌ناپذیری او، ساده‌زیستی و بی‌ادعایی او، ... همه ویژگی‌هایی اند که در افغانستان امروزی جزء نوادر محسوب می‌شوند.... اما اینهمه، آیا برای تصدی پست زمامداری سیاسی یک کشور بحران‌زده، مانند افغانستان، کافیست؟... ظاهراً این سوال را خود آقای بشردوست نیز پاسخ نداده است. او در هیچ کمپاین خود از معاونان خود یاد نمی‌کند و معاونان او اصلاً در هیچ جایی در کنار او حضور ندارند. اعضای تیم او برای کمپاین خیلی خوب اند، ولی بشردوست نگفته است که اعضای تیم او بعد از پیروزی در انتخابات کی‌ها خواهند بود. البته گاهی از زبان او شنیده می‌شود که اعضای تیم او تمام ملت افغانستان است و تیم کاری خود را از میان ملت افغانستان انتخاب می‌کند، اما اینکه این انتخاب چگونه و با کدام معیار صورت خواهد گرفت، معلوم نیست. گاهی آقای بشردوست خود را به خلفای راشدین تشبیه می‌کند و در کارت انتخاباتی خود نیز می‌نویسد که رأی به بشردوست رأی به حکومت خلفای راشدین است. اما اینکه از زمان خلفای راشدین تا حالا چهارده قرن گذشته است و نیازها و اقتضاهای زمان ما با زمان خلفای راشدین تفاوت‌های بنیادی یافته اند، در زبان بشردوست جایی نیافته اند.

با اینهم، باید پرسید که آیا مردم متوجه این نکته در شخصیت و فکر و طرح‌های کاری آقای بشردوست نیستند؟ برخی نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که میزان محبوبیت آقای بشردوست در میان مردم غیرقابل انکار است. او تنها کاندیدایی است که با عبور از مرزهای لسانی و قومی و مذهبی و منطقوی و قشری برای خود هوادارانی دارد که بدون ادعا و مدعا برایش تلاش می‌کنند. او تنها کاندیدایی است که بی‌هراس به هر ولسوالی سفر می‌کند و با مردم رو در رو سخن می‌گوید. مردم نیز در هر جا از بشردوست صمیمانه استقبال می‌کنند و او را در جمع خود می‌پذیرند.

سوال این است که این‌همه افراد از آقای بشردوست چه می‌خواهند و چه انتظار دارند؟ آیا واقعاً فکر می‌کنند که شخصی با طرح کوماندوی پنج‌هزار نفری برای کشتن رؤسای جمهوری کشورهای قدرتمندی چون ایران و پاکستان، برای رهبری کشور شان مناسب است؟ آیا واقعاً مردم حس می‌کنند که کسی مانند آقای بشردوست، به تنهایی و با چندین هزار نفری دیگر از نوع خودش، بی‌حساب و کتاب، نظامی را اداره می‌کند که از بیخ و بنیاد ویران است و این ویرانی نیز میراثی است که از صدها سال روی این کشور بار شده است؟

مخالفان اجتماعی آقای بشردوست، کسانی که از میزان محبوبیت او در میان مردم هراسان شده اند، با تبلیغات شفاهی عجیب و غریب به مصاف او بر خاسته اند. روزی شایعه می‌اندازند که آقای بشردوست در پکتیا گفته است که من از هزاره‌هایی نیستم که میخ بر سر مردم کوبیده است و یا مردم را به داش انداخته است. روزی دیگر می‌گویند که آقای بشردوست گفته است که من به فلان و فلان شخص و فلان و فلان مرجع مذهبی یا قدیس و پیشوا اعتقاد ندارم. روزی آوازه می‌اندازند که بشردوست گفته است که من وقتی به قدرت برسم نظام طالبان را روی کار می‌آورم و همان نظام را نظام صد در صد سالم می‌دانم و تمام عملکردهای طالبی را درست می‌دانم.... این حرف‌ها از نهایت عجز و منطق شکست‌خورده بر علیه بشردوست بیان می‌شود. بالاخره کسی نمی‌اندیشد که در عصر ارتباطات و رسانه‌های بی‌شمار که حتی صدای سرفه‌ی کسی را نیز بی‌حساب نمی‌گذارند اگر کسی مانند بشردوست همچون حرفی را در ملأ عام گفته باشد، چگونه ممکن است که در صد رسانه و خبرگزاری انعکاس نکند و تنها مخفیانه برسد به گوش این آقایی که آن را به عنوان یک امانت برای مردم کوچه و بازار عرضه کند.

به نظر می‌رسد مردم این همه چیزها را خوب می‌دانند. این است که مردم حمایت خود از بشردوست را بر اساس گفته‌ها و شنیده‌های دیگران عیار نمی‌سازند. آنها حساب خاص خود را دارند و با این حساب است که به دنبال بشردوست نگاه می‌کنند.

اگر خواسته باشیم تصویری نسبی از قضاوت مردم داشته باشیم، شاید بتوانیم بگوییم که مردم در حمایت از آقای بشردوست فریادی از اعتراض بلند می‌کنند در برابر هر آنچه در وضعیت کنونی بر سر شان بار می‌شود. حمایت از بشردوست، نه به خاطر صلاحیت و شایستگی‌های او، بلکه به خاطر ابراز نارضایتی از همه‌ی روندی است که در کشور جریان دارد. رمضان بشردوست را می‌توان شلاق اعتراض دانست که بر گرده‌ی نظام و نظام‌داران کنونی فرود می‌آید. مردم از بشردوست حمایت می‌کنند تا به فلان و فلان رهبر و سیاستمدار و زمامدار عاقل و پرمدعای خویش بگویند که تصویر شان در ذهن مردم چیست. با رمضان بشردوست، می‌توان شاخص‌هایی را در افکار عامه شناسایی کرد و هر سیاستمداری که به رأی و قضاوت پنهان مردم اعتنا داشته باشد، حمایت از بشردوست را برای درک حساسیت‌های مردم و عیارساختن سیاست‌های آینده‌ی خویش باید مورد توجه قرار دهد.

شاید مصاحبه‌ی شب چهارشنبه تلویزیون طلوع با آقای بشردوست، میزان حمایت عوام را نیز به زیان او تغییر داده باشد. این را به دلیل آن می‌گویم که مردم در قضاوت‌های خود نکته‌های ظریفی را مورد توجه قرار می‌دهند. قضاوت مردم همیشه قضاوت عمیق است و هر کسی خواسته باشد سطح رشد مدنی جامعه را درک کند، باید به قضاوت‌های جمعی مردم مراجعه کند. مردم از آقای بشردوست به عنوان یک شلاق اعتراض کار می‌گیرند و تأویل می‌کنند، ولی اگر همین مقدار حمایت از بشردوست را نیز مورد حساب قرار دهیم، باید تجدید نظر جدی‌ای در تحلیل‌ها و بررسی‌های خود از واقعیت‌هایی که در جامعه جریان دارد، داشته باشیم.

رمضان بشردوست نه برای حکومت کردن است و نه برای تغییر چیز خاصی در افغانستان. رمضان بشردوست چهره‌ای از دهن‌کجی مردم نسبت به کسانی است که آن بالاها نشسته اند و فکر می‌کنند فقط با پول و ادا و اکت و شعارهای موسمی خویش، بر همه چیز مردم سلطه‌ی بی‌رقیب دارند.

اینها همه واقعیت‌های برهنه‌ی زمان اند. از این واقعیت‌ها تنها صاحبان چشم می‌توانند عبرت بگیرند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد