تاملی بر "دیدگاهای پرسشی" شبکه تلویزیونی صدای هزاره

محمد باتور 

 

هنگامی که مقاله ی " طرحی برای ایجاد شبکه جهانی تلویزیونی صدای هزاره " را منتشر گردید، تصور نمیکردیم که با این همه استقبال گرمی از نویسندگان، فرهیخته گان، دانشجویان، ژونالیستان،فلم سازان، هنرمندان وهمه فرزانگان جامعه هزاره مواجه گردد. این استقبال نشان داد که جامعه هزاره برای بیان هویت، تاریخ، فرهنگ،مذهب، ادبیات، شعر، موسیقی، فولکلور، سیمای جغرافیایی، طرز زندگی، اقتصاد ومناسبات درونی خود، نیاز به یک شبکه جهانی رسانه ای وتصویری دارد که بازتاب دهنده ای همه عرصه های حیات اجتماعی این جامعه باشد. ازسوی دیگر این "استقبال" بیانگر بیداری، آگاهی و خردورزی مردم ما است که دیدگاهای صائب ورهنموددهنده شان را برای یک امر همگانی و پروژه سراسری مطرح نموده اند. برخی ازاین دوستان فرهیخته با تفصیل به نکاتی مهم وارزشمندی پرداخته اند که هرکدام از این نکات در برپایی شبکه تلویزیونی صدای هزاره، بسی سودمند واثرگذار می باشد. وما،در فرصت دیگری پیرامون نظریات رهگشایانه این دوستان طی مقاله جداگانه ای مکثی خواهیم داشت. برای آگاهی دوستان گرامی باید یادآورشوم که تا لحظاتی که این سطور را می نویسم۹۷ نظر در نظرگاه سایت جمهوری سکوت درذیل مقاله نخست، به ثبت رسیده است. از جمله ۸۷نظر حمایت وپشتیبانی شان را از این طرح اعلام نموده و از جمله ده نظر، حدود پنج نظرآن به بحث متقابل پرداخته وفقط پنج نظردیگر نفس طرح را تایید ولی آنرا دسترسی ناپذیر وآیدیالی خوانده است.

   در خلال نظریات دوستان کثیری موافق و دوستان معدودی ناموافق، برخی پرسشهای مطرح گردیده است که در اینجا سعی میکنیم که پیرامون آنها تاملی داشته باشیم.

  دوستی مشوره داده است که نام این شبکه را به جای " صدای هزاره "، " سیمای هزارستان " بگذارید. 

    اشکال این نام در این است که هزاره ها در مناطق مختلف پراگنده اند.درست است که " هزارستان " مرکز تجمع اکثریت هزاره ها می باشد اما هزاره ها در کابل، بغلان، تخار ، سمنگان ، پنجشیر، هرات، مزار شریف، سنگچارک، دره صوف، ایران، پاکستان،اروپا، امریکا،کانادا، استرالیا ومکان های دیگر مقیم هستند.در صورت که  نام" سیمای هزارستان" را گزینه شود، در واقع حضور بخش زیادی از هزاره ها نادیده گرفته میشود. ازسوی دیگر هزاره های سنی وهزاره های اسماعیلیه، عمدتاً دربیرون از هزارستان زندگی میکنند. با توجه به سیاست های هزاره ستیزی از سوی حاکمیتهای استبدادی، تلاش مستمر دراین بوده تااز منظر مذهبی خط فاصلی بین هزاره ها ایجاد نمایندو هم از این زاویه نفرت درونی جامعه را تشدید کنند. از دیدمن سعی بلیغ در این باشد تا درجهت فروکاست و فروپاشی کامل این اختلافات تصنعی، مبارزه پیگیرانه صورت گیرد. نکته ی دیگری در اینجا قابل یاد آوری است که جامعه هزاره سنی و اسماعیلیه وبه ویژه نسل جوان آنها پس ازرستاخیز غرب کابل، با آگاهی تمام در خط دفاع از منافع جامعه هزاره قامت فراز کرده اند و با افتخاربه رهبری رهبر شهید شان بابه مزاری، سرنوشت تاریخی شان را با کل جامعه هزاره عجین میدانند. آنها حتی از برخی مورخان وروشنگران جامعه شان گلایه دارند که چرا ازتاریخ یک بدنه بزرگ جامعه هزاره( هزاه های اسماعیلیه وسنی ) در آثار وکتب شان سخن نگفته ونمیگویند؟ چرا روشنگران جامعه در این زمینه دست به روشنگری نمی زنند؟

   یکی از خواهران گرامی پرسیده است چراطرحی این پروژه ی بزرگ ملی، از نظر مجموعه های فرهنگی جامعه هزاره در کابل نگذشته است؟

   اول باید گفت که طرحی شبکه جهانی تلویزیونی صدای هزاره، قرار نیست که در کابل پیاده شود، اگر ما توفیقی دراین کار داشتیم، استدیوی این شبکه در یکی از کشورهای اروپای غربی، یا در استرالیا و یا در امریکای شمالی خواهد بود. دوم اینکه ما با احترام به تمام مجموعه های فرهنگی، سیاسی وکانونهای اجتماعی جامعه هزاره در افغانستان وبیرون از افغانستان، عمداً با آنها مشورت نکردیم. چون این مجموعه ها در داخل وخارج از افغانستان، عددی بالایی دارد، چگونه میتوانیستیم که از میان آنها مجموعه های مشخصی را گزینه کنیم؟ اگر چنین گزینه ای هم صورت می گرفت،آیا مجموعه های دیگر، این طرح را زیر سوال نمی بردند؟ هرمجموعه خودرا منوط به جامعه هزاره میداند، نادیده گرفتن هرکدام از آنها نشانه یک " جدانگری " و"تفرق " عمدی به شمار نمی رفت؟ اگر این طرح را عنوانی کلیه مجموعه ها  میفرستادیم، باتوجه به تعدادو متفاوت اندیشی آنها شاید این طرح پاسخ رد ویا تایید خودرا نمی گرفت و شاید تا همینجا هم نمیرسید. بنا بر همین دلایل، لازم دیدیم که این طرح را بدون کدام پیشداوری از سوی ،اشخاص ، افراد، مجموعه های سیاسی، فرهنگی وکانون های اجتماعی، بطور مستقیم وبلاواسطه در معرض قضاوت عمومی جامعه هزاره بگذاریم. چون این طرح یک طرحی فراجناحی، فرا منطقوی ، فراحزبی ، فرا انجمنی وفرا کانونی است. این طرح اگر از یکسو ادعا داریم که به کل جامعه هزاره متعلق است، چرا آنرا منحصر به پیشداوری های افراد، مجموعه های فرهنگی وسیاسی بسازیم. اکنون که این طرح در فضای فرامرزی اینترنت بیرون داده شده تمام احاد جامعه شریک این طرح است. مجموعه های فرهنگی ، سیاسی، کانونهای اجتماعی، شخصیت های ملی، تاجران، فرهنگیان وتمام جامعه هزاره بدون تبعیض منطقوی ، جنسی، ولایتی ویا کشوری مستقیماً میتوانند در برپایی وپیشبرد این طرح مساعدت نمایند. واین را بااطمینان میتوانیم بگوییم که شبکه جهانی تلویزیونی صدای هزاره متعلق به فرد، فرد هزاره است وبطور قطع با هرگونه تمایزی که منجر به تولید نفاق میان کلیت هزاره هاگردد در تقابل آشکار قراردارد.

      دوستی فرهیخته ای با تایید نفس طرح، نام " صدای هزاره" را عریان دیده ا ست.

  بلی به خاطر عریانی همین نام بوده که دست به این طرح زده شده است. ورنه اگر این نام گذاری به یک نام عام که گویا حساسیت برانگیزنباشد، تبدیل گردد. درآنصورت چنین شبکه ای ازآن تاریخ وفرهنگ جامعه هزاره نخواهد بود. ولو گردانندگانش فرزندان خبیر هزاره باشد. آغاز تلویزیون طلوع را در نظر بگیرید که با کاردانی، خردورزی ومهارت های هنری وفرهنگی فرزندان هزاره، به یک تلویزیون مطرح وپربیننده در افغانستان تبدیل شد. اما جامعه هزاره تا چه حدی توانست از این تلویزیون برای تبین تاریخ وفرهنگ خود استفاده نماید؟ هزاره ها همانطوریکه یکی از نظردهندگان فرزانه گفته است ،مردمی با مختصات فرهنگی وسنتی منحصر به فرد هستند، به اضافه اینکه سرنوشت تاریخی این مردم ، سرنوشت محرومیت ها ودرد های آشکار و پنهان بوده که بدون داشتن یک پایگاه رسانه ای با کیفیت عالی وبرخوردار از فرهنگ مدنی، نمیتوان قادر به شرح تاریخ، فولکلور،سنت وکلتور این مردم گردید.

  دو ست عزیز دیگری کلمه  "صدای هزاره " رابا وحدت ملی در تناقض دیده وگفته است که این دو قابل جمع نیست.

   این بحث یک بحث شاخص در عرصه ملی افغانستان است. اول این مهم است که ما چه تعریفی از وحدت ملی داریم. برای رسیدن به وحدت ملی از کدام مسیری باید عبور نماییم. ما در افغانستان در هیچ زمانی به شمول امروز، به معنای واقعی کلمه "وحدت ملی " نداشته ایم. فقط از وحدت ملی شعارآنرا حمل کرده ایم.متاسفانه همین شعار یکی از پایه ای ترین ارکان استبداد گری در افغانستان بوده است که با این ابزار ملیت های محروم افغانستان را سرکوب نموده اند. این سرکوبگری با شعاری انجام یافته است که اصل پدیده، بطور کامل غایب بوده است. وحدت ملی باید از مسیر شناخت هویت ، تاریخ ،فرهنگ تمام ملیت ها واقوام افغانستان بگذرد.یعنی در قدم نخست سنگ بنای وحدت ملی درشناخت وپذیرش حقوق کل اقوام افغانستان است که به آن " حقوق شهروندی "میگویند.یعنی هر تبعه کشور یک شهر وند است با حقوق برابر با هر شهر وند دیگر. واین حقوق شهروندی تنها کافی نیست که در قانون مسجل شود. این حقوق باید ضمانت اجرایی یابد.این ضمانت وقتی میسر است که دولت ملی ای کشور را اداره نماید.دولتی که از آرای واقعی مردم برخاسته باشد ودر عین زمان نه تنها در سطوح بالا بلکه در تمامی عرصه های اداری، سیاسی، اقتصادی وفرهنگی آن، مشارکت عادلانه ملی تامین شده باشد.این سهم زمانی جنبه عملی به خود می گیرد که در بستر وحدت ملی تمام ملیت ها واقوام افغانستان قبلاً تعریفی روشن و بدون استتار از تاریخ وفرهنگ خودداشته باشند. تنها با این تعریف روشن ازتاریخ، فرهنگ، اقتصاد وجغرافیای تبار ها - چه خورد وچه بزرگ - میتوان یک وحدت ملی آگاهانه وپایدار را در افغانستان بنیاد گذاشت. بدون شناخت و پذیرش هویت های تاریخی وفرهنگی اقوام افغانستان، وحدت ملی به شعار بی پایه ای میماند که فقط تامین کننده منافع قومیتی خواهد بود که برتری طلب است. این شعار میان تهی عیب های ناهنجار زیادی دارد. از جمله یکی از این عیب ها فریبندگی افراد جامعه است که تمام بدبختی ها، فقر،جنگ و بیعدالتی حاکمیت های مستبد وستم پیشه را به سادگی توجیه میکند. چنانچه جنگ خونین سی ساله در افغانستان، به " قوم اندیشی " نسبت داده میشود که گویا همه مصایب در افغانستان از همان نقطه ای آغاز گردید که قومیت ها در برابر هم قرار گرفتند. اماتعبیرکنندگان ازاین دست واقعیتهای تاریخی افغانستان را نادیده می گیرند. در حالیکه اگر اقوام محروم افغانستان وبه خصوص هزاره ها از صد سال واندی بدینسو موردتهاجم وحشیانه بنام "تبار" خود، قرار نمیگرفتند، وحتی بطور نسبی در طول چندین قرن نسبت به آنها عادلانه رفتار میگردید، بدون شک انفجارهای حق طلبانه این قومیت ها بخصوص در دو ونیم دهه آخر به اوج خود نمی رسید. شما اگربیایید درپی سرکوب کامل یک قوم باشید و بیش ازنیم آنرا قتل عام کنید، بعد شعار وحدت ملی سردهید واگر این قوم در شرایط دیگر، در فضای مسالمت آمیز، با استفاده از ابزار های مدنی رنجنامه محرومیت خودرا بسراید وتعریف از هویت وتاریخ انکارشده خود داشته باشد، ناقض وحدت ملی میدانید ؟  نگفتن ویا برنتابیدن این چنین تاریخ وهویت سرکوب شده، در واقع سرکوبگری دیگری خواهد بودمنتها با شعار وحدت ملی. چنانچه بارها مدعیان وحدت ملی گفته اند که مانباید بگوییم، هزاره، پشتون، تاجیک ، ازبک ودیگران. چون این نوع گفتار مارا دچار نقض وحدت ملی میسازد. ما باید بگوییم که ما " افغان " هستیم وبس. این نوع هدایت گری برای وحدت ملی دو هدف را حمل میکند. اول میخواهد حکم بر حضور وحدت ملی در افغانستان نماید. دوم، تبارهای محروم را از تعریف هویت تاریخی وفرهنگی شان بازدارد. آخر اینکه ما در افغانستان وحدت ملی به مفهوم حقیقی آن نداشته ونداریم. اما اکنون بدان سو سنگ پشت واردر حرکت هستیم. اما این حرکت باید از مسیر شناخت تاریخ ، فرهنگ و پذیرش بدون قید شرط حقوق شهروندی اقوام دیگر عبور نماید. لذاتلویزیون " صدای هزاره" نه تنها با وحدت ملی ناموجود در افغانستان، قابل جمع است، بلکه یکی از مسیرهای بسیار روشن برای رسیدن به وحدت ملی در افغانستان خواهدبود. چون شبکه تلویزیونی صدای هزاره، همانطوریکه بازتاب دهنده ، تاریخ ، فرهنگ ، سنت وفولکلور جامعه هزاره در گذشته وحال خواهد بود، بازتاب دهنده تاریخ، فرهنگ ودستاوردهای مدنی گذشته وحال تمام اقوام افغانستان نیز خواهدبود. به هیچ عنوانی جامعه هزاره با راه اندازی این شبکه حصاری بدور خود نخواهد کشید بلکه حصارها را درهم خواهد شکست، خود را برای هم میهنان وهم میهنان را برای خود تعریف نماید.تا با این تعریف وهمگرایی آگاهانه - نه ازسر تفنن وشعاردهی - بسوی یک افغانستان مدنی با احترام به حقو ق شهروندی همدیگر، کشور را به سمت شگوفایی بکشانیم.

  عزیز دیگری گفنه است که این تلویزیون نباید تنها صدای گریه وسوگواری باشد، بلکه باید لحظه های شاد موسیقی را درآن به تماشا بنشینیم.همچنان دوستی دیگری گفته است اگر این تلویزیون تنها صدای موسیقی باشد و تاریخ رنجهای مادر آن بازتاب داده نشود، از بودن اش ، نبودن اش به.

 در هردو مورد باید گفت که سعی در این خواهد بود، حد تعادل رعایت گردد.یعنی هم موسیقی، شعر وشورونوای شادی بخش خواهد بود وهم بیان وتفسیرهای از فرهنگ وتاریخ جامعه بازتاب خواهد داشت. اما این تفسیر وبیان سوگیانه های نخواهد بود که پیوسته برکوره ماتم بدماند. یک رسانه تصویری وشنیداری بدون لحظه های شاد، آنهم برای مردم که  ماتم متداوم راتجربه نموده است، مفهومی نخواهد داشت.

  دوست دیگری گفته است که ماباید نخست یک بستر سیاسی جدید داشته باشیم وبعد دست به ایجاد شبکه تلویزیونی بزنیم. همچنان عزیز دیگری نظرش این است که باید پیش از دسترسی به تلویزیون به ایجاد مدارس اقدام نماییم.

   برپایی یک شبکه تلویزیونی، به هیچ صورتی مانعی در برابر" بسترجدید سیاسی " ویادر برابر " توسعه مدارس " ایجاد نمیکند. چون اینها هرکدام مسیرهای متفاوت دارند. حتم براین نیست که در ایجاد وراه اندازی آنها تقدم وتاخری وجودداشته باشد.هرکدام راه خودرا دارد ومنقطع کننده همدیگر نیست. چون حوزه های کاری هرکدام فرق دارد. یک جامعه همزمان میتوانددارای بستر های سیاسی، فرهنگی، مذهبی، آموزشی ،تحصیلی ورسانه های چاپی، شنیداری و تصویری باشد.بدون آنکه حضور یکی دیگری را منتفی نماید. برخلاف این مجموعه ها در پویایی وپیشرفت آن جامعه نقش ارزنده داردونشانه ای از تکامل یافتگی آن جامعه به شمارمی رود.

  نفی مطلق اندیشی

  نویسنده این سطور، باورمند است که نام این شبکه تلویزیونی " صدای هزاره" باشد. ودلایل خودرا هم در مقاله نخست و هم در مقاله حاضر بیان کرده است.  اما همچنان برخی از دوستان در نظرگاه سایت جمهوری سکوت نوشته اند وهم دوستانی طی پیام های تلفونی،مطرح کرده اند که ما باید در مورد این نام با تامل برخورد نماییم. چون چنین نامی شاید حساسیت برانگیز باشد وبا توجه به موقعیت جامعه، در آغاز کار با چنین نام " عریان " شاید اشکالات فراوانی به میان آید. یکی از پدیده های ناهنجار در تمامی عرصه ها، نادیده گرفتن اندیشه های دیگران است که منجر به " مطلق اندیشی فردی" میشود. مطلق اندیشی سیالیت اندیشه رازایل میکند وهمدیگر پذیری را منتفی میسازد. ازدید من مطلق اندیشی ونفی دگر اندیشی، قبل از همه یک شکست اخلاقی برای انسان" مطلق اندیش" است. بدان لحاظ به نخبگان فکری، روشنفکران، آگاهان سیاسی، جامعه شناسان، مورخان، تحلیل گران، فرهنگیان، شعرا ونویسندگان وکل احاد جامعه هزاره با کمال صداقت مراجعه می نمایم تادیدگاها ونظریات شان پیرامون  "نام" این شبکه تلویزیونی در نظرگاه سایت جمهوری سکوت ابراز نمایند. چون نام از اهمیت بسیار والا برخوردار است. نامی که بتواندهم معرف هویت تاریخی وفرهنگی جامعه ما باشد وهم بتواند حضور گسترده جامعه هزاره را که در سراسر افغانستان ودنیا مقیم وپراگنده هستند، در خود بازتاب بدهد. وهم به گفته دوستان عزیز حساسیت برانگیز نباشد. هرآنچه که اکثریت دوستان به یک نام قابل قبول توافق میکنند. این حقیر با دل وجان آنرا می پذیرد. چنانچه در مقاله قبلی، اکثریت مطلق دوستان با نام " صدای هزاره " توافق داشتند. اما چون در آن مقاله بطور مشخص نظرخواهی برای "نام " نشده باشد ، اکنون بطور مشخص به دوستان مراجعه کردیم، تاهرنامی را که اکثریت نخبگان واحاد جامعه به صلاح می بینند، از آن استقبال میکنیم.

  مراجعه مکرر

 برای راه اندازی عملی این شبکه تلویزیونی یکبار دیگر به همه جامعه هزاره در افغانستان و بیرون از افغانستان به خصوص جامعه هزاره ی که در کشورهای اروپایی، استرالیا ، امریکا، کانادا، جاپان ، کوریا ، دوبی و مسکو زندگی مینمایند، مراجعه می نماییم که در راه اندازی عملی این شبکه تلویزیونی بامساعدت های مادی ومعنوی خود، سهم بگیرند. همچنان به تاجران جامعه خود مراجعه می کنیم که دراین فرایند خیرخواهانه با مساعدت مالی شان، نقش موثری را به عهده بگیرند. بلافاصله باید بگوییم که بطور قطع از این تقاضا تعبیر سوء نیت نشود که گویا عده ای آمده اند ومیخواهند پول در آورند. چون متاسفانه بنا برتجربه های ناگواری که دوستان از " دغلبازی " هاواستفاده های ناسالم برخی از افراد شیاد پیشه، داشته اند، حق دارند که چنین شکی را داشته باشند.چنانچه دوستی در مقاله نخست اشاره بدان داشته است. به همه دوستان اطمینان میدهیم که حتی یک" سنت " این مساعدت ها به جیب شخصی نخواهد رفت و ما یک حسابدهی شفاف را براه خواهیم انداخت تا همه از آن مطلع واطمینان حاصل نمایند. ما به این باوریم که  " صداقت و پاکیزگی" یکی از ممیزات بسیار بهینه جامعه هزاره است. هرفردی از این جامعه اگر این شفافیت وجدانی رااز دست بدهد.فکرمیکنیم که او بااین جامعه قابلیت جمع شدن اش را ازدست داده است. 

                        بازهم نشانی ما و ملاقات با شما عزیزان نظرگاه سایت جمهوری سکوت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد