نویسنده : قدیرسروش
چند ماه قبل هنگامی که خبر از مذاکره و سازش حکومت پاکستان با مخالفین و طالبان آن کشور در دره سوات به رسانه ها رسید متعاقباً باواکنش تند رسانها مواجه گردید و صفحه جدید و پر هیاهوی را در محور محکومیت مقامات عالی رتبه حکومت پاکستان بازنمود. حکومت پاکستان در یک رویکرد تقریباً معمول و در عین حال دور از انتظار وارد یک معامله جدید به بهانه ایجاد آرامش و کنترل اوضاع کشورش، درخواست نارا ضیان حکومت مبنی بر تنفیذ قانون طراحی شده شان را در مناطق تحت کنترل آن گرو به رسمیت شناخت. چند ی بعد از مشروعیت دادن و به رسمیت شناختن آن قانون، حکومت پاکستان دچار سردرگمی دور از انتظار شد و قضیه تا آن سرحد کشیده شد که به تعقیب آن طالبان با پیشروی های پی در پی شان در آستانه تصرف اسلام آباد برآمدند؛ وافزون برآن مخالفان مسلح زمینه ی بحران های دیگری را که در حقیقت دولت مردان آن کشور خود زمینه ساز آن بودند شکل دادند.
دراین گیرودار رسانه های افغانستان بسان اکثر رسانه های دیگر جهان بی مهابا این حرکت حکومت پاکستان را غیر منطقی و به ضرر مردم آن کشور، منطقه و بخصوص افغانستان دانستند و این حرکت را به معنای مشروعیت دادن به طالبان و یاغیان آن کشورغرض مداخله و نا امن سازی افغانستان خطاب نموده اند که درفرجام بیشترین ضرر را متوجه خود پاکستان ساخت.
شرایط کنونی کشور در حقیقت وارد حساسترین مراحل خود شده است، زیرا انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای ولایتی تا چند هفته و روز دیگر برگزار خواهد شد. بمنظور برگزاری هرچه بهتر و مناسبتر انتخابات، کشورهایی که در تأمین امنیت افغانستان به طور مستقیم و غیر مستقیم نقش دارند همواره باید کوشش نمایند تا با تمام توان و تلاش فضای امنیتی افغانستان به گونه ای شکل گیرد تا مردم بتوانند حداقل با آرامش نسبی به پای صندوق های رأی دهی حاضر شوند و به شخص مورد نظرشان رأی دهند. بدین بهانه نیروهای چند صد وچند هزار نفری وبه اصطلاح تازه نفس وارد افغانستان شدند و با سازماندهی حملات گسترده در صدد از بین بردن مخالفین دولت و آزاد سازی مناطق زیر سلطه طالبان گردیدند. عملیات کم نظیر خنجر در ولایت هلمند بارزترین نمونه تلاش نیروهای نظامی ناتو به همیاری نیروهای داخلی کشور است که توانستند در زمان نسبتاً کوتاه و مناسب چند ولسوالی را از چنگ مخالفین نجات دهند. هرگاه از آغاز ورود نیروهای خارجی در افغانستان این عملیات به همین روال ادامه پیدا می کرد و یا حد اقل چند ماه قبل ازآن آغاز می یافت امروز شاهد وضعیتی بهتر از حال را بودیم.
بهر تقدیر، اما آنچه در این اواخر مایه نگرانی گردیده افسانه ی سازش با طالبان است که مورد استقبال کرسی نشینان کابل قرار گرفته است. همزمان با نزدیک شدن به برگزاری انتخابات موضوع سازش با مخالفین دولت و پیمان صلح در ولسوالی بالا مرغاب ولایت بادغیس به وساطت افراد نه چندان مطرح ومعروف بین حکومت وطالبان به امضا میرسد. در مورد اینکه این طرح چرا وچگونه مورد قبول حکومت قرار گرفته است واز طرف دیگر طالبان در بدل چی امتیازاتی تن به قبول این فیصله دادند، گمان زنی های زیادی وجود دارد؛ از جمله با استناد بقول یک تن از دیپلماتان غربی این آتش بس مقطعی در بدل بیست هزار پوند صورت گرفته است باآنکه طرف مهم معامله یعنی طالبان موضوع سازش ویا آتش بس را تکذیب نمودند. برخی از کارشناسان بر این باوراند که بحث طرح سازش با توجه به مقطعی بودن آن در حقیقت استفاده ابزاری دولت کنونی از طالبان مسلح است تا بااین ترفند بتواند شاید چند صندوقی را برشمار آرا یش بیافزاید ( والله اعلم) وبه همین دلیل هرچه به زمان انتخابات نزدیکتر می شویم لحن رئیس جمهور کرزی در برابر خاسته های مخالفین آشتی جویانه ونرم تر میشود که این خود قابل مکث وتأمل است!
رقبای آقای کرزی در برابر این طرح مخالفت نموده واین گونه راهکار ها را خنده آورو تلاش های ناکام شمرده اند. گرچه ناامنی در افغانستان به سمت ویا ولایت مشخصی خلاصه نمی شود، مگر موضوع تسلط طالبان بر بدنه ی از ولایت بادغیس عوامل زیادی دارد؛که در صدر این عوامل با تأسف بی توجهی ویا عدم توجه لازم دولت نسبت به مردم این ولایت قرارگرفته است . به گفته بعضی از اهالی بالا مرغاب، دولت هرگاه توجه نسبی به وضعیت اقتصادی، معارف، صحت، بازسازی و... این ولایت می نمود، امروز شاهد وضعیت نا بهنجار کنونی نبودیم ومردم خود علاقه مند به همکاری با نیرو های دولتی بیش از این بودند، لذا کم توجهی وبی توجهی مسوولین امکان ورود وجابجایی مخالفین را در این منطقه مساعد ساخته است.
وقتی مسولین دولتی توانمندی وعلاقه مندی رسیدگی بمشکلات مردم را نداشته باشند ودرکنار مردم وبا همکاری آنان بفکر تأمین امنیت آنها نباشند ، بقول معروف : «گرگدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست؟» مردم چه مسولیت در قبال دارند؟طرح سازش با طالبان زمانی مطرح می شود که این گروه در یک تاکتیک جدید وماهرانه لایحه را طی سیزده فصل وشصت هفت ماده در شصت وپنج صفحه تحت نام” دستوراالعمل مجاهدین در امارت اسلامی افغانستان” چاپ ونشر نموده اند، هرچند تاحال این لایحه به دسترس همگان نرسیده است اما برخی از نکات مندرج آن موارد ذیل است که به آن اشاره می شود: مسایل امنیتی، زندانیان، احکام کسانیکه با دشمنان معامله دارند ویا از آنها پشتیبانی می کنند، احکام غنایم، امور اداری ، موسسات و شرکت ها، چگونگی برخورد با امورامت، امور ممنوعه و توصیه های برای مجاهدین امت گنجانیده شده است.
آزادی بیان از جمله موارد است که به آن پرداخته شده: « هر افغان حق بیان احساسات ودیدگاهش را از طریق نوشتن یا هر ابزار دیگری مطابق با قانون دارد...»
حملات انتحاری از جمله مواردی است که از آن سخن به میان آمده، تشکیل گروه ها وسازمان های مجاهدین جدا از طا لبان ممنوع قرار گرفته است. منشور سازمان ملل متحد واعلامیه جهانی حقوق بشر نیز از آن نامبرده شده وتحصیل زنان همچنان از نکات برجسته دیگر آن است. موضوع مورد مناقشه و بحث برانگیز شباهت ها و مشترکات شکلی وماهوی بین این سناریو ودارامه تکرار شده در سوات پاکستان است که به جز از ضرر و ویرانی چیزی ملموس دیگری را درپی نداشته، بنابر آن سازش ویا آشتی باطالبان وتقسیم آنها به میانه رو وآهسته رو وابراز لحن آشتی جویانه مسوولین چه دست آوردی را در پی خواهد داشت، به غیر از میدان دادن و انسجام دوباره مخالفین؟ !
مورد استقبال قرار گرفتن طرح وحتا پیشنهاد آن توسط مقامات بلند پایه کشور های چون انگلستان وقتی صورت میگیرد که مردم آن کشور بعد از کشته شدن سربازان آنها در هلمند حکومت شان رامورد انتقاد وزیرفشار قرار داده اند. در یک جمع بندی میتوان نتیجه گرفت که این گونه سازش های مقطعی به جز از تداوم بخشیدن به ناامنی و به نوعی رسمیت دادن به آشوب گرایی محصول دیگری را در بر ندارد و در این زمان یا هر زمانی دیگر فایده ی را برای این ملت پای مال شده درپی نخواهد داشت، بجز از تداوم بخشیدن برطلسم عنکبوتی قدرتمندان و زعامت پوشالی ارگ نشینان کنونی وآنانکه رویای تکیه بر کرسی ارگ دماغ شان را پریش ساخته است. شایسته خواهد بود رئیس جمهور کرزی در این چند روز پایانی ازگمار(شبانی) شان به فکر وچاره ی اساسی وبنیادی باشد، نه اینکه خدای نخواسته هر آنچه به ظاهر تضمین تأمین منافع فوری را نماید بدون توجه به عواقب زیانباربعدی، آن را قبول نموده ومشروعیت به عوامل دهد که برضد ملت ومنافع این جغرافیا باشد؛ زیرا هرگاه تاریخ تکرار شود وباز این شبانی از آن گرگان شود اینبار روح چنگیز در این سرزمین متجلی خواهد شد.
البته نفس صلح کیمیای گرانقدر و هدیه الهی است بخصوص در دیار ما مگرراهای رسیدن به آن، ابزار های معقول و کارآمدی را میطلبد که باتأسف در تاریخ پرآوازه ی این برهوت بی در وازه کمتر مورد درک و توجه تشنگان قدرت قرار گرفته است.