جمهوری سکوت؛
ادای مسئولیت یا ارضای بیمبالاتی؟
رویش
این یادداشت را خدمت آقای بلال و دوستان دیگری که مدیریت سایت را بر عهده دارند مینویسم. شاید این یادداشت زمینه را برای راه افتادن یک سری مباحث تازهتر در این سایت نیز فراهم سازد.
از ابتدای راهافتیدن این سایت، برغم امیدواریها و خوشبینیهایی که خلق شد، این هراس همواره وجود داشت که مدیریت غیرحرفهای و بیمبالات سایت، ارزش علمی و منطقی آن را در حد صفحهی تبلیغات و شخصیتنمایی و یا شخصیتزداییهای غیرمنطقی کاهش دهد. این دلهره، البته بارها برای مدیریت محترم سایت گوشزد شد و شاید هر دوستی به نوبهی خویش در این زمینه دلسوزانه و متعهدانه، پیشنهاداتی ارایه داشت. ظاهراً مصروفیتهای چندگانهی مدیریت سایت، و یا احیاناً سادهانگاری و سهلگیری ناشیانه، باعث شده است که این تذکرات و پیشنهادات کمتر مورد توجه قرار گیرد. در نتیجه، صفحات این سایت در بسا موارد با مطالب و نوشتههایی مخدوش شد که شایسته و سزاوار یک تریبیون سنگین و ارزشگزار نبوده است. در همین سایت، از حملات و هتاکی به مقدسات و ارزشهای اعتقادی مردم استفاده شد بدون اینکه کسی دلیل منطقی آن را بیان کرده باشد. از همین سایت هجویهها و مداحیههایی بیرون آمد که از لحاظ علمی و ارزشی بهایی نداشته اند. در همین سایت، مطالب به اندازهای ناهمگون انبار شد که گاهی به مارکیت سیاه بیشتر شباهت پیدا کرد تا به یک سایتی که میخواهد جهتی و هدفی داشته باشد و جامعه را با جدیت به تفکر و تأمل در مورد مسایلی دعوت کند.
روشن است که مدیریت یک سایت مدیریت بازار سیاه برای جلب مشتری نیست. مدیریت یک سایت، اگر تعهد و فکری در قبال داشته باشد، حرمت گذاشتن به ارزش قلم و اندیشه و منطق و انسانیت است. ستون نظریات این سایت و صفحهای که تحت عنوان «هر چه میخواهد دل تنگت بگو»، باز شده است، اغلب به گونهای مدیریت شده است که جز بیمبالاتی و بیپروایی و بیمسئولیتی در بیان حرف، توصیفی دیگر نداشته اند. صفحهی انترنیت همانگونه که میتواند منطقها را به هم نزدیک کند، بیمنطقیها را نیز مجال بروز میدهد. این مدیریت سایت است که از این صفحه برای چه هدفی و چگونه استفاده میکند.
با همهی احترامی که میتوان به مطالب مطروحه در ستون نظریات و یا بخشهای دیگر این سایت داشت، حداقل این پیشنهاد نیز بیهوده نخواهد بود که مدیریت سایت مسئولیت حرفهای خود را در نظر گرفته و نکتهی ذیل را مورد توجه قرار دهد:
کسانی که حرفی را در تمجید و یا تخطئهی اشخاص مینویسند، چه بهتر است دو کار را انجام دهند:
یکی نظریات خویش را با اسم و آدرس مشخص خود بنویسند تا خود شان نیز شناخته شوند و حد اقل از تیر زدن با نقاب دوری شده باشد. جامعه با صداقت و شفافیت راه منطق خود را باز میکند. اینکه حتی یک شخص بنشیند و با اسمهای مستعار به حمایت و یا ناسزاگویی به آدرسهای معین اقدام کند، هیچ ارزش خاصی در جامعه خلق نمیشود.
دوم، از هر کسی که با جدیت در حمایت و یا تخطیهی یک نظر و یا یک شخص مطلب مینویسد، خواسته شود که منطق بدیل خویش را طی یک نوشتهی جداگانه و مستقل با معرفی شخص خود به آدرس سایت بفرستد تا با کمال امانتداری نشر شود و به این ترتیب، جنگهای فرعی و گمنام به جدال احسن و منطقی تبدیل شود.
به نظر میرسد تا این دو کار انجام نشده است، مسئولیت نشر هرگونه نظر در تخطئه و یا مدح اشخاص و افراد، به مدیریت سایت برگشت میکند و حد اقل من یکی، همهی این حرفها را از دهان و زبان مدیریت محترم سایت تحویل میگیرم.
نکتهی قابل توجه این است که افراد، تا با اسم مستعار بنویسند هیچ کسی برای شان باب گفتوگو و نقد و نظر منطقی باز نمیکند. اما همین که شخصی با اسم و رسم مشخص و معین خود مطلب نوشت، نه کسی به دلیل او کار دارد و نه منطقش را مورد توجه قرار میدهد، هی شروع میشود به علتیابی و اینکه در دل او چنین است و شخصیت او چنین است و قد و قوارهاش چنان. خیلی جالب است. وقتی کسی بیاید حرفی را با دلیل و برهان بگوید، روشن است که یا این دلیل و برهان ضعیف است یا قوی. اگر قوی است میشود برای همه گفت که این حرفها خوب است و باید جدی گرفته شوند. اگر ضعیف است باید نقاط ضعف آن را برملا کرد و برای همه گفت که از پذیرش این منطق با این دلیل برحذر باشند.
اینکه هر کسی بیاید و اکت و ادای خدایی در بیارد و از ضمیر پنهان آدمها سخن بیرون کشد و یا نیتهای پنهان اشخاص را مورد قضاوت دهد، حد اقل منصفانه نیست که در صفحهی جمهوری سکوت کشانده شوند. علی امیری کیست؟ عزیز رویش کیست؟ حسیندایفولادی کیست؟ محقق و خلیلی کیست؟ اشرف غنی احمدزی و کرزی و بشردوست و حنیف اتمر کیست؟ عباس نویان کیست؟ حاجی نوروز الیاسی کیست؟ و هر کدام اینها با یکدیگر چه ربط و راهی دارند؟ ... مسایلی نیست که با مدح و مذمت بتوان آنها را مطرح کرد. وقتی کسی تصمیم بگیرد به کرزی رأی دهد یا ندهد، وقتی تصمیم بگیرد بشردوست را نقد کند یا برای جنبههای مختلف اندیشه و رفتار او تیوریبافی کند، و یا وقتی تصمیم بگیرد اشرف غنی احمدزی و لطیف پدرام و داکتر عبدالله و اتمر را به دوستی انتخاب کند یا نکند، چه ربطی به این دارد که کسی از این گوشه و آن گوشه برخیزد و برای وی تعیین تکلیف کند که خوب کرده است یا بد؟ بالاخره، هر فرد در فردیت حریمی نیز دارد که باید مورد عنایت قرار گیرد و اگر قرار است کسی برای کسی دیگر حریم و حدود معین کند، همین حق را در اول برای طرف مقابل خود نیز قایل شود و یا دلیل و برهان خود را برای این تملک اظهار کند.
سخن مهم این است که اگر جمهوری سکوت به صفحهی بیحرمتی و یا هتاکی و اتهام و دشنام تبدیل شود و مدیریت سایت نیز خوش باشد که مشتری دارد و حرفی را به بحث عام میکشاند، شاید افراد زیادی پیدا نشوند که به این بازی تن دهند.
نظریات باید نقد شوند. منطقها باید با هم پنجه اندازند. اما علتتراشی برای حرفهای منطقی به جز نمایان ساختن تهیبودن کیسهی منطق چیز دیگری را به بار نمیآرد.
فکر میکنم من، یا هر دوستی دیگر که برای جمهوری سکوت مطلب فرستاده اند، هدف و تصور شان این بوده است که از این طریق حرفهایی را در سطح جامعه میتوانند رد و بدل کنند و شاید این گفتوگو ها بتواند راهی را برای آیندهای شفافتر و روشنتر در جامعه باز کند. شخصیتها نباید به تابو تبدیل شوند. هر شخصی بالاخره یک فرد است و یک انسان معمولی است. ضعفهایی دارد و قوتهایی. با بحثهای منطقی و مستدل میتوان کاستیها و ضعفها را کم کرد و قوتها را برجسته ساخت.
هدف اولیه از فعالیت جمهوری سکوت نیز همین بود. این هدف اگر رعایت نشود، جمهوری سکوت، شاید هیچ ویژگی خاصی نداشته باشد که دل آدمها را برای لجنمال شدن افراد، به خود گره زند.
و السلام علی من اتبع الهدی
کابل – 4 سنبله 1388