مرور کوتاهی بر زندگی شهیدمزاری:

مقدمه:

       با توجه به  اینکه جامعه افغانستان که از قومیتهای متعددی تشکیل شده است. اما متاسفانه دولتهای حاکم هیچ گاه سعی در مشارکت دادن اقوام و گروهها در امور افغانستان نکرده این امر سبب شده تا این هویتهای قومی  نادیده گرفته شود و با انکار حق مشارکت سیاسی اقوام در ساختار حکومت  بحران ملی پدیدآید.انحصار گرایی  دولتهای حاکم ایجاب میکرد تا  افغانستان اینگونه اداره شود..هنگام اشغال افغانستان توسط شوروی دولت حاکم نیاز به مشارکت تمامی اقوام افغانستان داشت و مجبور بود برای بقای خود از تمامی اقوام استفاده کند. در خلال جنگ مسئله تبعیض، قوم گرایی و تفرقه مطرح نبود وهمه باهم در مقابل یک دشمن مشترک یعنی کمونیست می جنگیدند. بدون در نظر داشت تعلقات قومی و قبیله ای با یکدیگر همراه و هماهنگ می جنگیدند در خلال جنگ ملت هزاره را که ادعا می کردند حدود دو یا سه درصد جمعیت افغانستان را تشکیل می دهد ودر ساختار حکومت هیچ نقشی را برایش قائل نبودند  شاهد هستیم که چگونه در کابل در مقابل کمونیست ها می جنگد یا در بامیان و... قسمتهای مهم و حساسی را از اشغل رزیم اشغالگر آزاد میکند اما پس از پایان جنگ و خروج ارتش سرخ از افغانستان جنگهای داخلی ایجاد شد  زیرا تمامی اقوام وگروههاخواستار شرکت در حکومت آینده افغانستان و احقاق حق خود بودند و رژیم حکومتی سابق این را نمی توا نست بپذیرد و...  شهید مزاری با ایجاد وحدت میان سه قوم ازبک، هزاره و تاجیک می خواست سنت حاکم بر جامعه و روش نادرست به وجود آمده در کشور را که همه امتیازات اجتماعی ، سیاسی و دینی را حق انحصار قوم و قبیله  ی خاصی می دانست، بشکند  شهید مزاری با تشکیل حزب نصر افغانستان به اتحاد و جمع آوری شیعیان پرداخت و پس از آن با تشکیل حزب وحدت که احزاب مختلف شیعی در آن ادغام شدند و مزاری را با عنوان رهبر حزب به رسمیت شناختند ،او خواستار برابری عدالت و عدم تبعیض قومی و نژادی بود که متاسفانه بر اثر آن فکر منفی که در اذهان و هم چنین سردمداران قوم حاکم ملکه شده بود مانع از ایجاد فضای دوستی و برابری می شد چون نمی خواستند ملتی را که سالها از تمام حقوقشان را نادیده گرفته بودند و جمعیت آنها را حدود دو یا سه درصد معرفی می کردند اکنون بعنوان کسانی که در ساختار آینده افغانستان مشارکت داشته باشند،بپذیرند .

شهیدمزاری دراین راستا برای برقراری عدالت اجتماعی ورفع ظلم وبی عدالتی فعالیت های پرثمری را انجام داد.

      شهید مزاری برای اولین بار عدالت اجتماعی  را به عنوان یک اصل پایدار در نهضت فکری و سیاسی مردم افغانستان مطرح کرد به عقیده او زمانی مردم افغانستان به انسجام و وحدت می رسند که تمام مردم افغانستان بدون توجه به مسئله نژاد و قومیت از حق یکسانی برخوردار باشند.شهید مزاری به بحران جامعه ی خویش به درستی اگاه بود او تمام معضلات کشور را بر خاسته از بی عدالتی میدانست و با نظام نا عادلانه ، غیر انسانی و انحصاری که به شکل یک سنت در کشور در امده بود مبارزه می کرد از این روعدالت اجتماعی را به عنوان اساسی ترین شعار مبارزه اش و اصلی ترین اندیشه برای اگاهی بخشی به جامعه خود انتخاب کرد ، با تو جه به نقش و جایگاه مهمی که در افغانستان داشت در مورد این شخصیت تصمیم به تحقیق گرفتم.

     دربخش اول برای آشنایی خوانندگان با شهید مزاری مرورکوتا هی به  زندگی وی شده است.دربخش دوم ملت سازی در اندیشه شهید مزاری به دست بررسی سپرده شده است. و دربخش سوم عدالت در اندیشه ایشا ن از منظرسیاسی، اجتماعی ، اداری، فرهنگی پرداخته ایم و در بخش چهارم دیدگاه و نظر چند تن از نویسندگان ، شاعران و شخصیت ها ی مذهبی و سیاسی در باره ی ایشان ارائه نموده ایم و در آخر بعضی از سایت های اینترنتی وکتابهاومجله هایی که درارتباط با ایشان هست، معرفی گردیده است تا بتوان با  نگاهی اجمالی و مختصر ، نقش فکری و سیاسی مزاری در افغانستان نشان داده شود. امید وارم مورد توجه قرار بگیرد و کوتاهی های وارده را بر بی تجربگی و عدم آشنایی با مسائل سیاسی و  اجتماعی افغانستان بدانید و پیشا پیش از قصورات و کوتا هی هایی که در این مورد داشته ام  معذرت می خواهم.

مرور کوتاهی بر زندگی شهیدمزاری:

شهید عبدالعلی مزاری در سال ۱۳۲۶ هجری شمسی در روستای نانوایی چهار کنت از توابع ولایت بلخ چشم به جهان گشود. پدرش حاجی خداداد، زراعت پیشه و مالدار بود. خانواده حاجی خداداد اصلا از سرخجوی ورس به شمال افغانستان مهاجرت کرده بودند. در دورانی که عبدالعلی مزاری به دنیا آمد، خانواده‌ی او چون بسیاری خانواده‌های دیگر در زمستان به قشلاق و در تابستان به ییلاق می رفتند.

   عبدالعلی نیز چون دیگر اطفال در دامداری و زراعت به خانواده کمک می کرد. در کنار این دروس ابتدایی را زمستان ها در مدرسه‌ی نانوایی فرا گرفت. سپس به صورت تمام وقت تعلیمات دینی را در مدرسه چهارکنت و مزار شریف ادامه داد. تحصیلات ابتدایی:

     شهید مزاری در بیست سالگی با برخی چهره های مبارز زمانش آشنا شد. در همین سنین با شهید سید اسماعیل بلخی از نزدیک آشنا گردیدو بلخی، عبدالعلی جوان را تشویق به تداوم تحصیل و خدمت عسکری می کند. در سال ۱۳۴۸ هجری شمسی شهید به سربازی می رود و دوران سربازی را در کابل، خوست و گردیز سپری می کند. در ضمن خدمت، درسش را نیز نزد یک مولوی سنی مذهب افغان ادامه می دهد.     خدمت سربازی برای مزاری بسیار آموزنده بود. از یکسو به او کمک شد که با محرومیت مردم دیگر مناطق افغانستان آشنایی بیشتر پیدا کند و از سوی دیگر با ساختار پر از فساد و تبعیض دولت حاکم آشنا گردد.

ادامه تحصیلات در خارج:

     عبدالعلی مزاری با ختم خدمت سربازی مدت کوتاهی در افغانستان می ماند. پس از آن برای ادامه‌ی تحصیلات به ایران می رود. در سال ١٣۵٠ هجری شمسی قم را به عنوان محل تحصیلش انتخاب می کند. این سالها در ایران اوج مبارزات ضد شاهنشاهی است.     مبارزات ضد سلطنتی مردم ایران و فضای سیاسی و فکری آن روز حوزه علمیه قم، مزاری را بیشتر از گذشته به فعالیت های سیاسی و جریان های انقلابی علاقمند می سازد. نظام فرسوده ی شاهی افغانستان بدتر از شاهنشاهی ایران غرق فساد بود. او افغانستان و محرومیت ها را دیده بود.با حلقات مبارزان شیعه افغانستان ارتباط و دوستی نزدیک داشت. بنابرین مزاری در مدت کوتاهی با رهبران انقلاب ایران آشنا شد. سفری به نجف رفت و با آیت الله خمینی از نزدیک دیدار کرد.

     سال های اقامت مزاری در ایران، عراق، سوریه، پاکستان و ترکیه پر از شور و تلاش بود. او در کنار فعالیت های سیاسی و همکاری و همفکری با شخصیت های رده اول انقلاب، در سال١٣۵۵ موفق شد تا درس سطوح حوزه را به پایان برساند. فعالیت های سیاسی :

     به دنبال کودتای هفت ثور و قیام سه اسفند ١٣۵۷ مردم چهارکنت، مزاری به زادگاهش بر گشت و در کنار مجاهدین به جنگ مسلحانه با دولت و متجاوزان شوروی پرداخت. در همین سال ها با همکاری و هماهنگی جمعی از همفکرانش سازمان نصر افغانستان را بنیان گذاشتند.

    مزاری در سال١٣۶٠ هجری شمسی بار دیگر به خارج سفر کرد و فعالیت های سیاسی خود را در ایران پی گرفت. او در سال ١٣۶۵به افغانستان بازگشت .
     در این سالها وجود جنگ های شدید داخلی این احساس را در میان سران احزاب به وجود آورده بود که وحدت یگانه راه برون رفت از مشکلات است. بدینسان می توان مزاری را در کنار سایر رهبران جهادی یکی از افراد موثر در ادغام احزاب هشتگانه شیعی و تشکیل حزب وحدت اسلامی در سال ١٣۶۸ دانست.

     شورای مرکزی حزب وحدت در سال ١٣۷٠هجری شمسی، عبدالعلی مزاری را در غیاب وی در حالیکه از سفر ایران و به صورت مخفیانه از طریق هرات به بامیان برمی‌گشت، به عنوان دبیرکل شورای مرکزی حزب وحدت اسلامی انتخاب کرد.      در اوایل زمستان ١٣۷٠ هجری شمسی شهید مزاری از طریق ولایت فراه خود را به بامیان رساند. پس از سقوط حکومت کمونیستی در کابل و استقرار مجاهدین در پایتخت، او از طریق مزار شریف وارد کابل می شد و در غرب کابل مستقر گردید.       سالهای استقرار مزاری در غرب کابل، متاسفانه همزمان شد با جنگ های خونینی که بین متحدان قبل از پیروزی و فاتحان امروز شعله ور گردید.    حزب وحدت اسلامی به دبیر کلی عبدالعلی مزاری، حزب اسلامی به رهبری حکمتیار و جنبش ملی به رهبری عبدالرشید دوستم از یکسو و جمعیت اسلامی به رهبری ربانی و فرماندهی احمد شاه مسعود و برخی دیگر از احزاب جهادی از دیگر سو که اتفاقا اداره شهر کابل نیز در دست آنان بود، جنگ های طولانی مدتی را برای کنترل قدرت آغاز کردند.       هر یک از طرفین، طرف مقابل را متهم به انحصار طلبی در قدرت می کرد. در شهریور ١٣۷٣در پی یک اختلاف شدید داخلی، حزب وحدت به دو شاخه تقسیم شد که رهبری یک شاخه از آن به عهده شهید مزاری بود و شاخه دیگر که محمد اکبری آن را هدایت می کرد در صف موافقان حکومت در کابل قرار گرفت.       هرچند که شواهد قابل استناد برای تشخیص مجرم واقعی در جنگ ها وجود ندارد (زیرا هر یک از طرفین ادله ای برای اثبات ذیحق بودن خود ارائه می کنند) اما می توان گفت که آن سالها، شاید از تلخ ترین سالهای تاریخ افغانستان باشد.      همزمان با جنگ های کابل، جنبش طالبان که یک جنبش کاملا نو ظهور و نا آشنا بود از جنوب افغانستان اعلام موجویت کرد و به سرعت با تصرف مناطق مختلف افغانستان به سمت کابل نزدیک شد.

شهادت مزاری :

در اواخر سال ١٣۷٣ جنبش طالبان تا نزدیکی های کابل پیشروی کردند. ظهور طالبان تمام معادلات قدرت در افغانستان و مخصوصا در کابل و اطراف آن را دگرگون نمود. «شهید مزاری» در آغاز با فرستادن بخشی از زبده ترین نیروهای خویش به ولایت غزنی به مقاومت در برابر پیشروی طالبان پرداخت. نیروهای اعزامی حزب وحدت در آغاز موفق شدند مواضع طالبان را در اطراف شهر غزنی متصرف شوند. اما به دنبال عدم همکاری نیروهای محلی آنان نتوانستند جبهه ای موثر بر ضد طالبان در غرنی فعال سازند.

با شکست طرح فعال ساختن جبهه در ولایت غزنی، مزاری مذاکرات با طالبان را که از چندی پیش آغاز شده بود جدی تر دنبال نمود. اما با کنار رفتن حزب اسلامی از حلقه اتحاد و مستقر شدن طالبان در چهار آسیاب غرب کابل در محاصره کامل قرار گرفت. سرانجام، حزب وحدت اسلامی در غرب کابل شکست خورد و «عبدالعلی مزاری» در اسفند ١٣۷٣ در چهارآسیاب به دست طالبان به شهادت رسید. طالبان تلاش نمودند تا از پذیرش مسولیت شهادت «رهبر حزب وحدت» شانه خالی کنند و شهادت او را بیشتر یک سانحه هوایی وانمود سازند.

    شهید مزاری پس از شهادت از غزنی تا مزار شریف بر دوش هواداران خود تشییع و در شهر مزار شریف به خاک سپرده شد.

گفته می شود که شهید مزاری ببیعد از اسارت، به دست نیروهای طالبان شکنجه شده . پس از مثله شدن به شهادت رسیده است.

           (  http://www.mardomhazara.mihanblog.com/post/1

                                     http://hazara.blogfa.com/cat-1.aspx)

 

 

ملت سازی دراندیشه شهید مزاری:

            ملت واحد و مبتنی بر عدالت اجتماعی در هر جامعه، یک ضرورت است و زمانی به تحقق می رسد که افراد آن جامعه به اراده مشترک رسیده و احساس تعلق به سرزمین واحد و مشترکات تاریخی، فرهنگی و...آنان را گرد هم آورده باشد. تا زمانیکه روحیه‏ی همگرایی و باور به زندگی مشترک و احترام به شخصیت حقیقی یکدیگر در افراد جامعه احیاء نگردد، بعید است که ملّت واحد و مستقلی در افغانستان شکل بگیرد. شهید مزاری به این نکته واقف بود و می‏خواست از طریق رعایت حقوق برابر افراد در جامعه،عرصه را برای ایجاد ملّت واحد، انسجام ملّی و تأمین حقوق شهروندی آماده نماید وملّتی را به وجود آورد که در آن تفاوتهای زبانی و نژادی مطرح نباشد وهیچ یک«از اقوم افغانستان هیچگونه خصومت و دشمنی را با اقوم دیگر نداشته باشد و پشتونها را برادرش بداند و ازبکها را برادش بداند و مزاره را برادرش بداند،همین طور بلوچ و نورستانی و باقی اقوم افغانستان، این‏ها برادرند، این‏ها در یک خانه مشترک زندگی میکنند، دست به دست هم بدهند و مشترکاً این خانه خراب و جنگ زده خودشان را بسازند و براین جهت از گذشته کرده، حالا هم امیدوار هستیم که خصوم00ت‏ها کم شده و به سوی وحدت ملّی پیش می‏رود».(مجموعه مصاحبه های استاد مزاری،فریاد عدالت،سال١٣٧٣، ص۷۸)

            شهید مزاری باهرگونه عواملی که منجر به بی ثباتی و عدم رعایت حقوق مردم در کشور میشد شدیداً مخالف بود و اعتقاد داشت که این گونه مسائل جلو پیشرفت کشور را می‏گیرد ایشان به طور صریح گفته بودند:«حزب وحدت اسلامی از هرطرحی که من0جر به عدالت اجتماعی در افغانستان گردد و حقوق ملّیتهای محروم را اعاده کند استقبال می‏کند. برای ما مهم نیست که لویه جرگه تشکیل شود و یا مجلس ملّی، مهم این است که حقوق مردم در نظر گرفته شود، به تناسب حضور و میزان جمعیّت شان در تصمیم‏گیریها سهیم باشند».(منشوربرادری،به یادرهبرشهید بابه مزاری،ص ۳۷۴)

       شهیدمزاری بادرک درست ازمشکلات جامعه افغانستان به سرنوشت مشترک می‏اندیشید و براین اعتقاد بود،که نمی‏توان با منطق اصالت زور بر افغانستان حکومت کرد. حکومت افغانستان مختص به قوم خاصی نیست بلکه باید تمام مردم افغانستان در اداره‏ی این کشور سهیم باشند.

            قبل از حمله شوروی در افغانستان حاکمیت ازآن قوم خاصی(پشتون) بودو برخوردار از تمامی امتیازات جامعه‏ی افغانستان بودند. درحق سایر اقوام افغانستان همیشه اجحاف و بی‏عدالتی صورت می‏گرفت. امّا با حمله‏ی شوروی و از بین رفتن حاکمیت مطلق پشتون در افغانستان_برای سایر اقوام نیز فرصت پیش آمد تا طبق لیاقت و شایستگی درعرصه های مختلف حضوری فعال و مشترک داشته باشند_چون مفتضای حاکمیت زور، تضعیف یا برداشته میشود برای سایر اقوام نیز برای سایر اقوام نیز فرصتی ایجاد میشود تا بتوانند در اداره‏ی حکومت و تشکیلات حکومتی سهیم باشند.

             شهید مزاری نیز با توجه به آگاهی ازاین مسئله به ارائه نظریات اصلاح‏ گرایانه‏ای در حکومت و جامعه افغانستان پرداخت و عملاً نیز راه کارهایی را برای رسیدن به ملّت واحد و مشترک ارائه نمود از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:

١)هم بستگی ملّی:

         وجود یک ملّت متحد و بکپارچه همان‏طور که در رفع جنگهای داخلی موثر است برای دشمنان خارجی و مخالفان وحدت ملّی آن کشور نیز نگران کننده است، لذا برخی از عناصر داخلی و خارجی تمام تلاش خود را نموده‏اند و با سوء استفاده از تنوع ترکیب قومی در افغانستان و موقعیت استراتژیک این کشور به جای برادری و اتّحاد ملیتها، دشمنی ملیتها را مطرح کردند. شهید مزاری با آگاهی از توطئه دشمنان مردم افغانستان و پیامدهی مخرب نفاق ملّی، اصالت وحدت ملِّی را در سطح ملّی و گزوههای سیاسی مطرح کرد وگفت:

             «ما با همه تنظیم ها سر جنگ نداریم، دوست هستیم، با همه ملتها سر دشمنی نداریم و دوست هستیم و وحدت ملّی را درافغانستان یک اصل می‏دانیم»( احیای هویت ،مجموعه سخنرانیهای استادمزاری ص ١۴۶). شهید مزاری اختلافات قومی را مانع رسیدن به وحدت ملّی می‏دانست و معتقد بود تا زمانیکه نخبگان سیاسی جامعه ما از دلبستگیهای نژادی و گروهی خود بر ندارند، محال است که وحدت ملّی و یک ساختار سیاسی فراگیر و فراقومی و فراجناحی درافغانستان به وجود آید. ایشان معتقد بودند: «رهبران سیاسی و حقوق دانان جامعه‏ها حکومت را باید با سعه صدر تشکیل دهند، تا هم مردم خود را شریک آن بدانند وهم برای تحکیم پایه‏های0 آن تلاش نمایند واین ممکن نیست مگراینکه از قالبهای محدود حزبی بیرون رفته و روی منافع و مصالح ملّی تفکر صورت گرفته و تصمیم گرفته شود».(منشوربرادری ص،۴۶۶)

٢)مشارکت در نظام سیاسی کشور:

            جامعه افغانستان، جامعه‏ای سنتی و قبایلی است. که دارای تنوع نژادی و قومیتی می‏باشد. روابط این اقوام در طول تاریخ در نوسان بوده و در بیشتر موارد خصمانه ذکر شده است. هر چند که دارای اشترکات زیادی نیز هستند و اسلام به عنوان دین اکثریت مردم جایگاه ویژه‏ای در جامعه سنّتی و قبایلی افغانستان دارد. امّا هیچ وقت از این اشترکات دینی و فرهنگی مورد استفاده قرار نگرفته که در بعضی موارد سوء‏استفاده از این اشترکات شده است مانند تکفیر شیعیان دردوره‏های مختلف و حکم به کشتن شیعیان،که در دوره عبدالرحمان حدود ٦٠درصد از جمعیّت شیعیان از بین می‏روند. و کشتن مردم افغانستان به جرم شیعه بودن را در دوره طالبان نیز شاهد هستیم که مردم بامیان، یکاولنگ، مزار و... را قتل وعام می‏کنند.

            شهید مزاری تمام تلاش خودرا به‏کار برد تا به مردم افغانستان بفهماند که ما تاریخ، فرهنگ ملیّت و سرنوشت مشترک داریم و این مشترکات اقتضا دارد تا در کنار هم زندگی مسالمت آمیز و برادرانه داشته باشیم. به خاطر همین شهید مزاری میزان جمعیّت اقوام و تناسب ترکیب جمعیّتی اقوام را به عنوان یک راه حل دراین زمینه مطرح کرد وگفت:

      «هر ملیّتی به تناسب واقعیّت وجودی وحضورخود در این کشور در سرنوشت سیاسی خود سهیم باشند».(مجموعه مصاحبه های استادمزاری،فریادعدالت ص ٢۵)

 حضور و مشارکت در نظام سیاسی آینده بر اساس واقعیّت‏های موجود در کشور صورت بگیرد وهیچ یک از گروههای قومی احساس نکنند که از ساختار سیاسی افغانستان حذف شده‏اند.

٣)کنار نهادن مسائل اختلاف بر انگیز:

        افغانستان به دلیل برخورداری از موقعیّت استراتژیک جغرافیایی همواره مورد هجوم و تاخت و تاز دشمنان داخلی و خارجی قرار گرفته است. همان طور که قبلاً ذکر کردیم افغانستان از قومیت های گوناگونی تشکیل یافته است. متأسفانه همواره عده‏ای از تنوع نژادی و زبانی، مذهبی در افغانستان سوءاستفاده کرده‏اند و با انداختن اختلاف بین اقوام افغانستان به نفع خود بهره برداری نموده‏اند. زیرا افغانستان متّحد و یکپارچه ر ابه ضرر ومنفعت0 ملّی‏شان تصوّر می‏کردند. شهید مزاری به ظلمی که از این ناحیه بر مردم افغانستان رفته بود واقف بود. و می‏خواست در افغانستان وضعیت وفضایی به وجود آید که دیگر،دخالت بیگانگان و مسایل اختلاف بر‏انگیز نتواند مشترکات تاریخی ، فرهنگی ، دینی مردم این کشور را که باعث به وجود آمدن ملّت متحد و یکپارچه می‏شود را بگیرد. شهید مزاری با آگاهی از این مسائل تلاش می‏کرد تا اجازه داده نشود به کسانیکه می‏خواهند در افغانستان اختلاف ایجاد کنند و جلوی آنها را بگیرد. ایشان می‏گفتند:«هر کس بیاید در بین شما، مسئله گروه، قوم، نژاد، تفرقه را تبلیغ کند،جلویش را بگیرید».(احیای هویت ،مجموعه سخنرانیهای استادمزاری ص١٦٩).

         «من هیچ وقت نه شیعه گفتم ونه سنی، نه بعد از این هم می گویم، جون شیعه، سنی واین مسایل بازی است».(منشوربرادری،ص ١٧٤)  «در اسلام نه هزاره مطرح است، نه افغان(پشتون)، نه ازبک مطرح است، نه تاجیک مطرح است. فقط در اسلام مسئله لاالهَ‏الاّالله وتقوا مطرح است».(همان-ص ١٢ )  شهید مزاری مشکل کشور افغانستان را فقدان رفتار و روابط انسانی و حاکمیت جور وجهل و تبعیض در جامعه می‏دانست. ایشان با الهام از آموزه‏های اسلام پیام برابری،برادری و کرامت انسانی را می‏گفت و حل مشکل افغانستان را برداشتن تبعیض و اعتقاد به برابری و برادری انس مذهبی وقومی می‏دانست.

عدالت در اندیشه شهید مزاری:

            «افغانستان خانه مشترک همه ملیتهاست و ما خواهان برادری همه اقوام می‏باشیم»﴿ www.mazary.net شهید مزاری خود از قوم و ملیتی به پا خواسته بود که سالها 0طعم تلخ ظلم و ستم و بی عدالتی از طرف حاکمان مستبد و اعضا طلب را که همه چیز را در اختیار داشتند و بیشتر امتیازات اجتماعی را از آن قوم خود می‏دانستند و دیگر اقوام را برده ومطیع خود می‏پنداشتند چشیده بودند. شاید به همین دلیل بود که دیگر نمی‏خواست اعضا و قدرت فقط در درست قوم خاصی باشد. به گفته رهبر شهید:افغانستان خانه مشترک همه‏ی ملیتهاست، ایشان تأکید داشتند که برادری باید بر پایه برابری استوار باشد، زیرا برادری زمانی تثبیت می‏ شود که همه‏ی برادران از حقوق و امتیازات مساوی بر خوردار باشند واین کار تنها با برقراری عدالت در تمامی زمینه‏ها بین اقوام افغانستان میسر می‏شود.

            حق طلبی و عدالت خواهی بزرگترین وگرانبهاترین میراث شهید مزاری است. شهید مزاری اولین کسی است که در افغانستان فریاد عدالت خواهی را سر داد ومصرانه خواستار آن شد. به گفته ایشان« حق خواستن ملیتها به معنی برادری  ملیتها است نه دشمنی ملیتها».(احیای هویت،ص ۸۷)

1)عدالت سیاسی :

     "بیش از دو قرن است که قدرت سیاسی در انحصار اندیشه های تبعیضی و نژادی درآمد، وتمام تلاش آنها این بود که در عرصه های  سیاسی و اجتماعی بر تمام افراد جامعه حاکم باشند که نتیجه ی آن نفاق اجتماعی در سایه ی حاکمیت مطلق العنان طایفه ای  بود. پروژه ی استقرار حاکمیت یک طائفه بر اقوام و ملیتهای مختلف و در مجمو0ع بر ساکنان یک سرزمین توسط امیر عبدالرحمان تحقق پذیرفت. آنچه که این امیر پولادین استقرار داده بود اختناق بود. پس از وی نیز جانشینانش همین رویه را ادامه دادند ودرمحیط اجتکاعی ما یک سیستم حکومتی غیر انسانی با مجموعه ای از نیروها و حرکتهای پراکنده ای که به صورت معارض قدرت و سلطه ی بی چون و چرای استبداد و ستم تظاهر یافته است، خلاصه می شود،جنبش های معارض افغانستانی چنانکه تاریخ گواهی می دهد یکسره در پی تطبیق و اجرای ایده ها و ذهنیتهای شخصی و مورد علاقه خود در جامعه بوده اند و کمتر کوشش کرده اند تا از راه طرح مشکل اصلی این جامعه در پی علاج دردها و نابسامانی های آن برآیند. خطوط کوشش های این گروهها دارای تفاوتهای بیش از حد است و همین0 امر شاید به زعم برخی مانع از آن باشد که جنبش های روشنفکری را اعم از مشروطیت و مارکسیسم و اسلامگرایی ماهیتاً یکی بخوانیم" این جنبشها در فقدان انسانیت و ادامه دادن تبعیض و انحطاط در جامعه با همدیگر اشتراک دارند.هریک از این جنبشها را در افغانستان تجربه کرده ایم ، مزاری فقدان رفتار و روابط انسانی واستیلای جور وجهل و تبعیض بر مناسبات آدمیان در جامعه را یگانه معضل این جامعه می دانست با انسانی شدن سیاست و به تبع آن انسانی شدن رفتار و مناسبات اجتماعی و مدار قرار گرفتن تقوی و کرامت به جای زبان و نژاد و نابودی اندیشه های تبعیضی ونژادی است که دین و مذهب جایگاه شایسته ی خود را در وجود آدمی باز می یابد .

       درست است که او یک هزارهء شیعه مذهب بود. اما او نه نژادگرا بود و نه به بازیهای فرقه ای و مذهبی علاقه نشان می داد. هزاره به عنوان یک انسان تحقیر شده که بایست0ی از او رفع تبعیض و تحقیر گردد برای او مطرح بود و کیش تشیع به عنوان باور اعتقاد انسان، از نظرگاه او ارجمند و شایستهء احترام بود و لذا می باید همسان با سایر مذاهب اسلامی دارای رسمیت و آزادی در کشور باشد پیام مزاری راه خروج از ظلمت، ایمان به انسانیت و قبول برابرای انسانها بدون مد نظر داشتن تعلقات لسانی، مذهبی و قومی است.

    مزاری فقدان رفتار و روابط انسانی و استیلاء جور و جهل و تبعیض بر مناسبات آدمیان در جامعه را یگانه معضل این جامعه می دانست. لذا با الهام از آموزه های توحیدی اسلام، پیام برادری، برابری و کرامت انسانی را سر می داد و حل مشکل را در گرو احیاء انسانیت، احترام به انسان و اعتقاد به برابری انسان می دید. پیام او پیام انسانیت است. درست است که او یک هزارهء شیعه مذهب بود. اما او نه نژادگرا بود و نه به بازیهای فرقه ای و مذهبی علاقه نشان می داد. هزاره به عنوان یک انسان تحقیر شده که بایست00ی از او رفع تبعیض و تحقیر گردد برای او مطرح بود و کیش تشیع به عنوان باور اعتقاد انسان، از نظرگاه او ارجمند و شایستهء احترام بود و لذا می باید همسان با سایر مذاهب اسلامی دارای رسمیت و آزادی در کشور باشد.اکنون با گذر دو دهه از ظهور عینی بحران در جامعه و قریب به نیم قرن تلاش و مبارزهء مستمر سیاسی و قسماً نظامی، ما با انبوهی از تجربیات روبرو هستیم. و کار و کارنامهء جنبش های بزرگ مدعی اصلاح و نوسازی را از قبیل "مشروطیت" و "مارکسیسم"و "اسلامگرایی" تجربه کرده ایم. اما از لحاظ پایان بحران و حل مشکلات همچنان در نقطهء ابهام به سر می بریم. توجه به الگویی که آقای مزاری ارائه می دهد نیز اهمیت و ضرورت لازم را پیدا کرده است. توجه به مدل مبارزاتی او که خود بر شناخت ویژه از مشکل اصلی مردم افغانستان مبتنی است، مزاری را به عنوان یگانه شخصی که کوشش کرده است عهد تازه ای از تاریخ جامعهء ما را آغاز کند و تبعیض و انحطاط را منحیث مدار و محور تاریخ گذشته از میان بردارد و انسانیت و رفتار و روابط انسانی را به جای آن استقرار بدهد، آشکار می دارد.پیام او پیام کرامت انسانی وارج و احترام گذاشتن به انسان است. و این پیام کهنگی ناپذیر است و نسل امروز سخت به این پیام نیازمند است. و اهمیت مزاری نیز در همین پیام اوست. نه در اینکه او یک رهبر جهادی است یا یک فعال و کوشندهء سیاسی.      مزاری به عنوان یک انسان مظلوم اما مؤمن و وفادار به انسانیت یک نظام ناعادلانه و غیر ان0سانی را زیر سؤال برده و کوشیده که با احیاء انسانیت و احترام به انسان، سیاست را در جامعه انسانی نموده و آن را حق گذار انسان و پاسدار کرامت او قرار دهد.تجربیات شکست خوردهء مشروطیت و مارکسیسم و اسلامگرایی که هر یک در پی استقرار ذهنیت های شخصی و حداکثر حاکمیت ایدئولوژی های معینی در جامعه بودند، راهی را که مزاری جان خود را بر سر آن گذاشت، یعنی احترام به انسان و قبول کرامت انسانی همهء افراد بدون در نظر داشتن تعلقات نژادی، زبانی و مذهبی، به حیث یگانه راهکار حل معضلات جاری پیشاروی نسل معاصر قرار می دهد. ما هیچ راهی جز قبول انسانیت همهء افراد و در نتیجه قبول حق مساوی برای همهء افراد نداریم".)علی امیری،زنده ترازتوکسی نیست،مجموعه مقالات ،صص٤−٣٢)

       مزاری حاکمیت استبدادی را محکوم می کرد و برای رفع بی عدالتی  شرکت کلیه مردم افغانستان در تعیین سر نوشت آینده شان خواستار بود.و میگفت:" ما سیستم انحصا0ر را به هر شکل و نحو آن رد میکنیم و طرفدار شرکت کلیه مردم افغانستان اعم از زن و مرد ، پیر و جوان برای تعیین سر نوشت سیاسی شان هستیم".)فریاد عدالت ص ۳۲)چون می دانست عدالت اجتماعی زمانی میسر میشود که سیستم انحصار و استبداد از بین برود و زمینه ای ایجاد شود تا نمایندگان واقعی مردم بدون تبعیض و در یک تناسب عادلانه مبتنی بر جمعیتشان در ساختار سیاسی مشارکت داشته باشند ."از نگاه بین المللی همه روی این مسئله قناعت دارند که حکومت آینده را ، رای مردم باید تعیین کند".(www.mazary.net)

۲(عدالت اجتماعی:

     شهید مزاری برای اولین بار عدالت اجتماعی  را به عنوان یک اصل پایدار در نهضت فکری و سیاسی مردم افغانستان مطرح کرد به عقیده او زمانی مردم افغانستان به انسجام و وحدت میرسند که تمام مردم افغانستان بدون توجه به مسئله نژاد و قومیت از حق یکسانی برخوردار باشند

     شهید مزاری به بحران جامعه ی خویش به درستی اگاه بود او تمام معضلات کشور را بر خاسته از بی عدالتی میدانست و با نظام نا عادلانه ، غیر انسانی و انحصاری که به شکل یک سنت در کشور در امده بود مبارزه میکرد. لذا عدالت اجتماعی را به عنوان اساسی ترین شعار مبارزه اش و اصلی ترین اندیشه برای اگاهی بخشی به جامعه خود انتخاب کرد.

 ٣)عدالت اداری:

       مسئله مهم تقسیمات اداری به تناسب توزیع جمعیت اقوام در گسترده جفرافیایی کشوررامطرح کرد،

شهیدمزاری: "تشکیلات اداری قبلی،تشکیلات ظالمانه بوده،حزب وحدت خواهان این مسئله است که تشکیلات سیاسی(اداری)افغانستان تغییربکند،اگرانتخابات می آید،روی نفوس باشد،رای ارزش داشته باشد،نه منطقه جغرافیایی می بینیم که مناطق کشور را به شکل استعماری و استبدادی تقسیم کرده است...بایدعادلانه روی نفوس ولسوالی تقسیم بندی شودوولایات تقسیم وتشکیل گردد"( محمداسحاق فیاض ،توسعه،اولین فصلنامه علمی پژوهشی افغانستان درحوزه مطالعات استراتژیک ،سال۱۳۸۲، ش۹،ص ١٢٢)

 ٤(عدالت فرهنگی:

       برگزاری مراسم مذهبی و به رسمیت شناخته شدن مذهب جعفری را در کنار مذهب حنفی مطرح کرد.

شهید مزاری:"سه چیز در مملکت آینده می خواهیم :

      یکی رسمیت مذهب ما ودیگر اینکه تشکیلات گذشته ظالمانه بوده باید تغییرکند.سوم اینکه شیعه درتصمیم گیری شریک باشد.(احیای هویت ص ٧۵)

شهید مزاری از نگاه دیگران:

یونس قانونی:(رییس پارلمان):

      باور من این است که استاد مزاری قبل از آنکه یک شخصیت سیا سی- نظامی بوده باشند ، یک شخصیت فکری افغانستان بودند.

     اگر خواسته باشیم تفکرمزاری را ، فلسفه وجودی مبارزات پیگیر مزاری را در یک جمله خلاصه بسازیم، این خواهد بود که مزاری برای تحقق عدالت اجتماعی می رزمید...مزاری فریادگر عدالت اجتماعی در افغانستان بود... www.mazary.net)

حامد کرزای(رییس جمهور):

      مزاری قهرمان ملی ما...بسیار جای نیک بختی است که امروز در محفل ما که برای مزاری دایر شده تمام افراد از تمام اقوام افغانستان وبزرگان کشور اشتراک دارند ، از هرجای افغانستان از هرقوم افغانستان و از هر قشر افغانستان ! و اگرما از گذشته خود پند نمی گرفتیم گذشته رادرک نمی کرد یم ، امروز در این جلسه بزرگ و درحالت صلح امروزی به اجتماع امروزی حاجت نمی بود...)همان)

 سرور دانش: (وزیردادگستری)

      استاد مزاری نسبت به اهداف مبارزه و احقاق حق  و مبارزه با ستم و بی عدالتی آچنان عشق گدازان و ایمان اخلاصانه داشت که هیچ چیز دیگری نمی توانست مانع کار ایشان شودو... دومین ویزگی ایشان صراحت و قاطعیت و جرات بود ....خصوصیات  بر جسته دیگر ایشان وفای به عهد و عمل به قولش بود.(مجموعه مقالات زنده تر از توکسی نیست-ص١۶٣)

گلبدین حکمت یار:

      او یک شخصیت نمونه و صالح در افغانستان بود. او مایه ی فخر فرد، فردملت افغانستان بود واز وی باید درس شهامت آموخت و وفای به عهد ، قاطعیت و صداقت از ویژگیهای بارز شخصیت مزاری بود...(همان١۶۵)

عبد الرشید دوستم:

       استاد عبد العلی مزاری ،مدافع صدیق و سر سپرده راه آرمانهای بزرگ مردم، نهاد واقعی ایثار و فداکاری ،صداقت و ایمان دارای نمونه ی بارزی از دلیری و جوانمردی و مقاومت سر سختانه در امر دفاع از استقلال ، آزادی ، حفظ تمامیت ارضی و حاکمیت اسلامی  در کشور جنگ زده ی ما بود.

       او در این امر بزرگ ملی و میهنی ، در راه تعمیم و گسترش حق و عدالت اجتماعی به خاطر تامین استقرار صلح و آرامش پایدار و حضور فعالانه کلیه ی ملتهای با هم برادر کشور در عرصه ی پایه گذاری نظام عادلانه  اسلامی در افغانستان عزیز .....امروز عقیده راسخ و اندیشه سالم و روشنگرانه ی استاد شهید مزاری نه تنها برای راهیان حزب وحدت اسلامی افغانستان  رهگشا و استقامت دهنده است بلکه شجاعت راستین و افکار استادانه ی وی برای همه ما از اهمیت خاصی بر خوردار است .(همان١۶۸)

 مولوی دوست محمد خان :

         استاد شهید همواره میکوشید تا برتری طلبی و تبعیض  از جامعه ریشه کن شود.در عوض برادری و برابری جایگزین آن گردد و در همین راستا به شهادت رسید، ولی آرمان او باقیست.(همان١۷۴)

گلبدین حکمتیار:

       .فعالیتهای مزاری درطول جهاد مردم افغانستان ماندنی است اویک عالم بزرگ مذهبی بود(سراج،نشریه مرکزفرهنگی نویسندگان افغانستان،ش۱۱، بهار۱۳۷۶)ص۲۸۵

شهید سید محمد امین سجادی:

      او احیا گر شخصیت شیعیان محروم وکلیه ی ملتهای مستضعف افغانستان بود، یعنی برای انان ، عشق و ایده ال و ارمان و هدف ایجاد نموده و ایمان و اعتماد به نفس آ فریده بود . او توده های محروم امت را به محرومیت ها ورنج ها ودرد های تاریخی و مشکلات موجودشان، اشنا نمود و انرژی عظیم نهفته در نیروی مردم را در جهت رفع تبعیضات نارواو مناسبات ناعادلانه ی اجتماعی - سیاسی و تحقق اهداف و آرمانهای مردم بکار انداخت .(همان١۶۴)

ایت الله صالحی:

      استاد شهید در میان جامعه افغانستان انقدر مطرح شده بود که دوست و دشمن از او بعنوان یک انسان دلسوز و عدالت خواه و یک رهبر فرزانه یاد میکرد و هر ملتی و هر قومی به مزاری به عنوان حامی  طبقات محروم نگاه میکرد و او را تجسم عینی خواسته ها و آرمانهای بر حق خود میدانست .(همان١۶۶)

حج السلام سید هادی خامنه ای :

       جای امام راحل در این مسئله خالی بود مالا حتما درباره شهید مزاری جمله ای شبیه این جملات می فرمود که" شهید مزاری با تو جه به گذشته ی درخشان او بسیار حیف بود که در رختخواب به سلامت جان دهد"(همان١۷١) 

سید اسحاق شجاعی:

     شهید مزاری ازجمله چهر های موثر و ماندگار در صحنه سیاسی افغانستان است. شهید مزاری از ابتدای حرکت سیاسی و اجتماعی  و فکری شان در راستای اهداف میهن و دینی بود که متلق به کلیه مردم افغانستان است ...(همان١۸١)

اسدالله بادامچیان:

      آشنایی من با شهید مزاری در سال١٣۵۵ در زندان اوین "شکنجه گاه طاغوت" شروع شد.... پایه گذاری سازمان نصر ... الحق خدمت بزرگی به نهضت اسلامی افغانستان بود که شیعیان را گرد آوری کرد ، آموزش داد و متشکل نمود وبه آنها تجربه های لازم را آموخت...شهید مزاری در این سالها انسانی کار ازموده شده بود و کمتر شخصیت افغانی مبارزی بود که ویژگیهای او را داشته باشد ...آنچه برای ملت برادر افغانستان لازم است پیروی از ایده ها و اهداف ارزشی شهید مزاری است . باید راه او را شناخت و کارهای ارزشی او را تداوم بخشید .(همان١١١)

دکتر رسول طالب:

       عدالت برای مزاری مبنای فکری و عقیدتی داشت  برای اینکه این کشور ویران و خراب شده را آباد کند ملت افغانستان با دو امر عظیم و بزرگ روبه رو است: ایجاد یک نظام سیاسی در افغانستان و باز سازی این کشور خراب شده . بر اساس تفکر مزاری و بر مبنای اندیشه دلسوزانه  او ، با تحقق عدالت وبا مدار قرار گرفتن عدالت برای سیستم سیاسی آینده است که ملت افغانستان قادر خواهند شد این دو امر بزرگ و عظیم  را انجام دهند .

      عدالت در نظر او ریشه دینی و قرآنی داشت. مزاری عدالت را مبنای ایجاد نظام سیاسی آینده کشور می دانست از این رو دید گاه مزاری برای ایجاد عدالت ریشه عقیدتی  وملی داشت و هیچ گاه بر سکتاریزم هزارگی و شیعی بنا نبود.(همان١۷۲)

اکرم گیزابی:

       مبارزه یرهبر شهید کبارزه در برابر ظلم و ستمی بود که قرن ها بر مردم ما میگذشت. آرمان و مبارزه اورا عدالت سیاسی و اجتماعی تشکیل میداد و او می خواست در کشور نظامی بر قرار شود که در ساختار آن کلیه اقشار ملت افغانستان سهیم باشند(همان١۷٣)

سید ابو طالب مظفری:

      این سنت تاریخی را نباید از یاد برد که مردان  بزرگ آنانکه با فکر و ایده وارد مبارزه شدند ، با از میان رفتن خودشان راه و رسمشان از میان نمی رود ، بلکه آرمان وخطشان با مرگشان ، مهر جاودانگی میخورد . مزاری با زور دلار یا کاغذ های رنگی چاب مسکو به میدان مبارزه گام ننهاده بود که چند گاهی به نیروی آنها خودش را نگهدارد و بعد بگذارد و بگذرد. او با یک فکر و آرمان آمده بودو فکر، مثل دلار وسیله نابود شدنی نیست . بلکه پدیده ای در حال کسترش و نفوذ است . اینک از امروز تا همه ی تاریخ نام مزاری تداعی گر عدالتخواهی و بازوان غل و زنجیرشده اش ، نماد مقاومت ملی مردم ستم دیده اش خواهد بود.(همان١۷۸)

دکتر سید عسکر موسوی:

     مزاری تا پایان زندگی کو تاهش برای تحقق عدالت جنگید ...) دکتر سید عسکر موسوی ،هزاره های افغانستان ،سال ۱۳۸۷ص۲۵۵)

روزنامه کیهان۲٣١۲١٣۷٣:

         در مصاحبه ای که با ایشان داشتیم میگفت:"تامین حقوق کلیه گروههای جهادی و مشارکت دادن آنان در تصمیم گیریها بر اساس میزان جمعیت گروهها و قطع ایادی بیگانگان در امور داخلی افغانستان، دو راه حل برای خاتمه بحران این کشور است." شهید مزاری خود در راه به ثمر رسانیدن چنین راه حلی به شهادت رسید ...

) روزنامه کیهان۲٣١۲١٣۷٣،ش ۱۵۳۰۵،ص ۱٤ (

 نتیجه گیری:

      با تو جه به مباحثی که در این تحقیق ارائه شد می توان به این نتیجه رسید نقش فکری و سیاسی مزاری در افغانستان براقراری عدالت بودشهید مزاری همانگونه که از سخنرانیها و عملکرد هایش پیداست  برای برقراری عدات و از بین بردن تبعیض مبارزه کرد و همانگونه که شاهدیم پس از مرگش حتی مخالفانش نیز این مسئله را اذعان داشتند.

     کشوری که سالها طعم بی عدالتی را چشیده بود و مردم به ستوه آمده بودند  مزاری مشکل افغانستان و مردم آنها را درک کرده بود وبرای حل مشکل مناسب ترین راه حل ممکن را ارائه داده بود  برقراری عدالت اجتماعی ، سیاسی، فرهنگی ،اداری در زمینه :

      عدالت سیاسی: اصل مشارکت برابر همه قومیتها را در دولت مطرح کرد.

      عدالت اجتماعی:بر خورداری برابر و غیر تبعیض آمیز شهروندان از حقوق شهروندی را بیان کرد.

      عدالت فرهنگی: برگزاری مراسم مذهبی و به رسمیت شناخته شدن مذهب جعفری را در کنار مذهب حنفی مطرح کرد..

      عدالت اداری: مسئله مهم تقسیمات اداری به تناسب توزیع جمعیت اقوام در گسترده جفرافیایی کشوررامطرح کرد ، به خاطر همین میتوان نقش فکری و ساسی مزاری را در دولت جدید افغانستان به وضوح مشاهده کرد.

        اگر به رویدادهای چند ساله اخیر در افغانستان توجه کنیم به خوبی در می یابیم که چگونه مبارزات شهید مزاری به ثمر رسیده است:

در ساختارحکومت ،تدوین قانون اساسی و....فوق العا ده تحول ودگرگونی ایجاد شده است.

به طورمثال در قانون اساسی را مشاهده می کنیم:

ماده دوم:

         دین دولت جمهوری اسلامی افغانستان ، دین مقدس اسلام است. پیروان سایر ادیان درپیروی از دین و اجرای مراسم دینی شان درحدود احکام قانون ازاد می باشند.

ماده چهارم:

       حاکمیت ملی درافغانستان به ملت تعلق دارد که به طور مستقیم یا توسط نمایند گان خود آنرا اعمال می کند .

       ملت افغانستان عبارت است از تمام افرادیکه تابعیت افغانستان را دارا باشند. ملت افغانستان متشکل از اقوام پشتون، تاجک، هزاره ، ازبک، ترکمن، بلوچ، پشه یی ، نورستانی، ایماق ، عرب ، قرغیز، قزلباش، گوجر، براهوی و سایر اقوام میباشد. برهر فرد از افراد ملت افغانستان کلمهء افغان اطلاق می شود. هیچ فرد از افراد ملت ازتابعیت افغانستان محروم نمی گردد. امور مربوط به تابعیت وپناهند گی توسط قانون تنظیم می گردد.

ماده ششم:

       دولت به ایجاد یک جامعهء مرفه و مترقی براساس عدالت اجتماعی، حفظ کرامت انسانی ، حمایت حقوق بشر، تحقق دموکراسی ، تأمین وحدت ملی، برابری بین همه اقوام وقبایل و انکشاف متوازن درهمه مناطق کشور مکلف می باشد

 ماده بیست و دوم:

       هرنوع تبعیض وامتیاز بین اتباع افغانستان ممنوع است . اتباع افغانستان اعم از زن و مرد در برابرقانون دارای حقوق ووجایب مساوی می باشند.

 ماده چهل و پنجم:

       دولت نصاب واحد تعلیمی را ، برمبنای احکام دین مقدس اسلام وفرهنگ ملی ومطابق با اصول علمی ، طرح وتطبیق می کند ونصاب مضامین دینی مکاتب را، برمبنای مذاهب اسلامی موجود درافغانستان ، تدوین می نماید.


(http://www.newsafghanistan.i8.com/Html/ghanun.htm )

طرح قانون احوال شخصیه اهل تشیع مطابق ماده ۱۳۱ قانون اساسی افغانستان در ۳ بخش، ١٨ فصل و ۲۵٣ ماده در امور اهلیت و شخصیت، خانواده، احکام وصیت و امور ارث، وقف و هبه تهیه شده است.
(http://www.daikondi.com/shakhsiah.htm)

        یکی از این برجستگی‏های سرنوشت‏ساز در مورد نحوه زند‏گی یکی از قشرهای جامعه افغانستان که تعداد کثیری از مردم را در برمی‏گیرد (اهل تشیع) می‏باشد که تا قبل از روی کار آمدن حکومت جدید و سقوط طالبان، با مشکلات عدیده‏ای روبه‏رو و فاقد زند‏گی آرام و مسالمت‏آمیز بوده‏اند، اما قانون اساسی جدید، خط بطلانی بر تمام تبعیض‏های گذشته کشید و با رسمیت دین اسلام، به صراحت اعلام‌کرد که اهل تشیع در عمل به فقه خود آزاد هستند.

        این در حالی است که همان‏طور که گفته‌شد، پیروان این مذهب تاکنون در راستای عمل به فقه خود آزاد نبوده و مجبور به تقیه بوده‏اند.
        از سوی دیگر، قانون اساسی افغانستان حتی در ماده دوم، اعلام کرده که پیروان سایر ادیان در پیروى از دین و اجراى مراسم دینی‏شان در حدود احکام قانون آزاد هستند و این آزادی عمل، تنها به مذاهب اسلامی، محدودنمی‏‏شود
.

 (http://www.iqna.ir/afghanistan/news_detail.php?ProdID=329438)

فهرست منابع:

                    

١−دانش،سرور،سراج"نشریه مرکزفرهنگی نویسندگان افغانستان" قم،فرانشر،بهار۱۳۷۶،ش۱۱

 ٢−دانش،سرور،سراج"نشریه مرکزفرهنگی نویسندگان افغانستان" قم،فرانشر،بهار۱۳۷۷،ش۱۵

٣−جوادی،محمدامین،اعتلا"ویژه نامه دوازدهمین سالگردشهادت استادمزاری ویاران"قم،اسفند۱۳۸۵

٤−صادقی،نعمت،نشریه بامیان،قم، سال۱۳۷۵،ش۱

5_لعلی، عبدالغفار ، فریاد عدالت "مجموعه مصاحبه های استاد مزاری"موسسه فرهنگی تحقیقاتی شهید سجادی ،سال١٣٧٣

6_موسوی،سیدعسکر،هزاره های افغانستان،قم،اشک یاس،سال۱۳۸۷

7_مهدوی،جعفر،توسعه "اولین فصلنامه علمی پژوهشی افغانستان درحوزه مطالعات استراتژیک " تهران،سال۱۳۸۲،ش۹

8_واعظی، حمزه "زنده ترازتوکسی نیست"،مجموعه مقالات،قم،ناشرکمیسیون فرهنگی هفته نامه وحدت،سال۱۳۷۸

 9_روزنامه کیهان۲٣١۲١٣۷٣،ش ۱۵۳۰۵،ص ۱٤

10_منشوربرادری،بنیادرهبرشهید بابه مزاری،سال۱۳۷۹

آدرسهای اینترنتی:

1- http://www.iqna.ir/afghanistan/news_detail.php?ProdID=329438

2-http://www.mardomhazara.mihanblog.com/post/1

http://hadidaikondi.persianblog.ir3-

4-http://hazara.blogfa.com/cat-1.aspx

            5-http://www.daikondi.com/shakhsiah.htm

6- http://www.mazary.net

            7-http://www.newsafghanistan.i8.com/Html/ghanun.htm

http://www.golesurkhvatabar.blogfa.com/8-

 http://www.mazari.blogsky.com 9-

http://www.babahmazari.persianblog.com/ 10-

http://www.babamazari.org/  11-

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد