عبدالله در تعلیق

عبدالله در تعلیق

صالح جهانگیر

 دوران پس از انتخابات را می توان دوران تعلیق نام نهاد. در این دوران به یک معنا همه در حال تعلیق قرار داریم. انتخابات گذشته است ، اما آینده هنوز روشن نیست. مردم در تعلیق میان  گذشتۀ که از آن بیزارند و آیندۀ که در بارۀ آن دلهره دارند ، قرار دارند . رییس جمهور نیز در تعلیق قرار دارد: استمرار گذشته و ریسک گام گذاشتن در یک مسیر جدید . طالبان نیز در حال تعلیق قرار دارد : ادامه راه خشونت بار گذشته  که مخصوصا در انتخابات اخیر با پاسخ منفی مردم مواجه شده است و باز گشت از این راه و در پیش گرفتن یک راه جدید. جامعه مدنی نیز با نقشی منفعلی که بازی کرده است ، به تعلیق رفته است. اما در میان این همه معلق شده ها ، داکتر عبدالله مردی است که در تعلیق بزرگ گرفتار آمده است. همه در تعلیق است ، اما عبدلله در تعلیق بزرکتر است. چطور؟

داکتر عبدالله ، پس از آنکه کرسی وزارت خارجه را به دکتر رنگین  دادفراسپنتا سپرد ، در واقع به دوران تعلیق رفت. اوهم چهرۀ ثابت مصاحبه های تلویزیون انگلسی زبان ایرانی ، « پرس تی وی» بود، وهم سخنران مؤسسۀ صلح کارنیگی در واشنگتن ؛ هم مهمان ویژۀ مراسم تحلیف اوباما بود وهم روابط گرمی با حلقات مختلف ایرانی داشت. داکتر عبدالله در این دوران نه رومی روم بود و نه زنگی زنگ. نه عضو جبهه ملی بو تا در اردوی مخالفان امریکا ( ایران و روسیه ) قلمداد گردد و نه با دولت کرزی بود تا در اردوی حامیان امریکا قرار گیرد.

با نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری ، نظم کهن تغییر کرد و نیرو های سیاسی آرایش تازه ای به خود گرفت . در این ریزش و رویش ، داکتر عبدالله از برزخ میان ایران و امریکا در آمد و در حالیکه مهره های جبهه ملی، یکی پس از دیگر جبهه را ترک می گفت ، داکتر خود را به گلیم جبهه پیچید. و در لحظات آخر که جبهه از جلب حمایت حاجی محمد محقق و عبدالرشید دوستم نا امید شد، احمد ضیاء دل آزرده به گوشه انزوا رفت  و فهیم به اردی کرزی پیوست ، داکتر عبدالله به کاندید منحصر به فرد جبهه بدل شد. 

داکتر عبدالله ، در دوران کمپاین انتخاباتی سخاوتمندانه به هر طرف پول پخش کرد. تنها در 15 روز اول تبلیغات ، طبق گزارش رسمی او به دفتر کمیسیون مستقل انتتخابات، 11 میلیون دالر مصرف کرده بود و بدیهی است که گزارشهای رسمی تنها قله­ای از یک کوه یخ است و میزان مصارف به مراتب بالاتر از آن چیزی است که رسما اعلام می­شود. بدیهی است که منبع این پول سرشار ومصارف سخاوتمندانه ، نه جیب ملت فقیر افغانستان بود و نه خزانه­ی شخصی داکتر عبدالله . منبع این پول جمهوری اسلامی ایران بود. گرچه داکتر عبدالله در یک کنفرانس مطبوعاتی این مطلب را که کشورهای همسایه کمپاین تبلیغاتی او را تمویل می­کند رد کرد اما دریافت کمک از ایران را به درجات مختلف، نزدیکان داکتر عبدالله ، از برخی اعضای ستاد انتخاباتی او گرفته تا متولیان روزنامه­ی هشت صبح (حامی تبلیغاتی او در انتخابات) تأیید کرده اند. در 15روز اخیر کمپاین انتخابات، یک تیم کارشناس ایرانی داکتر را مشاوره می­داد و انتخاب رنگ آبی نیز به عنوان نشان انتخاباتی که برای اولین بار در استدیوم غازی ظاهر شد، به مشوره و توصیه همین تیم صورت گرفته بود. آخرین سخنرانی داکتر عبدالله در آخرین روز کمپاین نیز یادآور سخنان مهندس میر حسین موسوی بود. داکتر تأکید کرد که اگر تقلبی در انتخابات صورت نگیرد او برنده است. 

ایرانیها اما، که قبلا از آمدن خلیل زاد به میدان رقابتهای انتخاباتی نگران بود، با منتفی شدن آمدن او نفس راحتی کشدیند اما چنین نشد که یکسره نگاه استراتژیک خود را از انتخابات افغانستان برچیند. فرصت طولانی تبلیغات (دوماه)  به ایرانیها مجال بررسی اوضاع را فراهم کرد و اعتراضات بعد از انتخابات در ایران که ایرانیها فکر می­کنند کار غرب، به خصوص آمریکا و انگلیس است ، ایران را مصمم کرد تا گولی را که در تهران خورده بود، در کابل جبران کند . لذا آنچه را که بر خود نمی­پسندید بر دیگران پسندید وکوشید که  با انتخاب ر نگ و سخنان مشابه «داکتر» را برای ایفای نقش «مهندس» آماده کند. اما روش قطره­چکانی که کمیسیون انتخابات در اعلان نتیجه­ی شمارش آرا در پیش گرفت ، حرارت و انگیزۀ لازم برای اعتراض را در جبهه­ی عبدالله به تحلیل برد. اما داکتر خودش همچنان در حال تعلیق است. از یک سو آمریکایی­ها کرزی را تحت فشار گذاشته است تا داکتر را به حیث وزیر خارجه در کابینه­ی بعدی قبول کند اما از دیگر سو ایرانیها میخواهد «داکتر» را در نقش «مهندس» وارد صحنه کند. 

برای آمریکاییها اما تنها جلوگیری از ظاهر شدن «داکتر» در نقش «مهندس» مهم نیست. دو دلیل دیگر نیز برای آمریکاییها وجود دارد که باعث شده است که داکتر محبوب ایرانیها برای آمریکاییها نیز محبوب شود.

1.    جلوگیری از تشکیل اپوزیسیون قوی . تجربه­ای هرچند ناکام جبهه­ی ملی نشان داد که بیرون ماندگان از حکومت به ابزار استراتژیک مخالفان آمریکا مبدل خواهد شد  و این گاه و بیگاه می­تواند دولت را به چالش بکشد . طرح تشکلی جبهه­ی ملی از آن مرحوم سید مصطفی کاظمی بود که به دنبال خروج از کابینه آن را پی گرفت. و مهره­های سرگردان بسیاری در گرد آن جمع شده و با مرگ او ادامه یافت و اکنون نیز همان ردا بر دوش داکتر عبدالله است. آمریکاییها به خوبی به این نکته واقف است که یک اپوزیسیون و لودر قامت جبهه­ی ملی می­تواند هزینه­ی دولت مورد حمایتشان در افغانستان را بالا ببرد. لذا تلاش دارد که با جلب داکتر عبدالله در دولت آینده ورق بازی را از دست حریف برباید.

2.    تضعیف مارشال فهیم . انگیزه­ی دیگر آمریکاییها از جلب داکتر تضعیف مارشال فهیم است. مارشال اکنون مورد تحریم آمریکاست. وزارت خارجه آمریکا اعلام کرده است که مارشال افغانستان هرگز ویزای سفر به ایالات متحده را دریافت نخواهد کرد. حتی سخن از تغییر معاون نیز به میان آمده است. این همه برای تحت فشار قراردادی مارشال است تا نتواند مهره­های دلخواه خود را در دولت آینده جابجا کند و در حد یک معاونت صوری و فرمایشی قانع باشد. و اگر داکتر عبدالله چهره­ی برجسته­ی اتحاد شمال جذب دولت شود بدیهی است که جایی برای زیاده­خواهیهای مارشال باقی نمی­ماند.

اظهارات هالبروک نماینده آمریکا در مورد انتخابات و جدال با کرزی را باید در این زمینه­ها درک کرد. ورنه اصل انتخابات را نباید چندان مسئله­دار پنداشت. ناظرین بین­المللی از جمله ناظران اتحادیه اروپا که انتخابات را نظارت کرده­اند در اعلامیه رسمی انتخابات را شفاف، سالم و عادلانه خوانده و تخلفات جزیی را تأثیر گذار بر نتیجه­ی انتخابات ندانسته­اند. 

جدل­ها در پشت پرده هم­چنان ادامه دارد و در بیرون همه چیز در حال تعلیق به نظر می­رسد. روزهای آینده نشان خواهد داد که بزرگترین مردی در تعلیق چگونه از تعلیق رها می­شود. داکتر عبدالله در چه نقشی ظاهر خواهد شد؟ در نقش مهندس (که خواست ایرانیهاست) در نقش وزیر خارجه دولت آینده (که خواست آمریکاییهاست) و یا در نقش یک کاندید شکست خورده که خواست دولت کرزی است؟ باید منتظر بود و دید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد