سپیده
تو اگر افسانه یی
من شکوه رویشم
عشق ، یاری روشنی
دلفریب زایشم
از تو گفتند
از تو گفتند
گنگ ، مبهم ، دور ِ دور
دَور ِ تو دیوار کردند
قله های نا عبور
من صفای باغ وباران
من طلوع بامداد
من بهاران
من تمنای لب عاشق جانان
من صدای چشمه ساران
من شکستن
من گریستن
من غم و سوگ به دامان زمستان
تکه ی عاطفه اندام من و لطف گلستان
معنی بودن ومفهوم سعادت به دو دستم
یک ستاره ، یک چمن ، یک سحر زمزمه هستم
درلبانم عشق، هستی ، گل وآیینه ورویاست
سینه ام زندگی ، زایش ، سبد سبز فریباست
پنجه هایم خالق هستی وگرمای تمناست
از تو گفتند
از تو گفتند که تو قهاری وجبار
من ولی پاک ، سعادت ،صبر ، بخشایش وخوبی
تو فقط افسانه یی
من سپید راستی
من فرود ومن فراز ناز هستی
تو فقط افسانه یی
من بلندای حقیقت...
تو فقط افسانه یی