انتخابات

محمدحسین فیاض

بگذار تا بگویم در بابِ انتخابات

از آنچه دیده ام من در خوابِ انتخابات

از انعقاد نطفه تا روز زایش او

باشد همه گرفتار در تابِ انتخابات

در روز زایش او تا ناکجای عالم

پرواز می نماید بشقابِ انتخابات

بر صفحة حوادث یک باره جان بگیرد

عکسِ بزرگ زایش با قابِ انتخابات

در هر طرف میانِ صفهای از زن و مرد

بر عده ای گشاد است جورابِ انتخابات

بعد از سه ماه شویند جان و لباس خود را

در منظر عمومی با آبِ انتخابات

آن وقت می گذراند نام قشنگ و زیبا

یعنی بر آمد اینک مهتابِ انتخابات

آن وقت این دو چهره بسیار دیدنی است:

بی خوابِ انتخاباب، شادابِ انتخابات

اما شگفت این که بعداً من و تو هستیم

بی ربط در قضیه، نایابِ انتخابات

با حیرتِ همیشه گفتی که هست یا نیست

حاکم بر این جماعت آداب انتخابات

پس دستِ خوابم  آخر از بیخ بسته گردد

چون حکمِ سخت داده ارباب انتخابات.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد