ابراهیم درویش
مسئلة سکس، به ویژه مسایلی«پورنوگرافیک»، یکی از مسایلی عمدة دنیای امروز به شمار میرود. بازتابِ این مسئله نیز در فرهنگهایِ گوناگون متفاوت بوده است. در ادبیاتِ عربی به صورتِ «حورالعین» و غیره، در ادبیاتِ فارسی، به صورت «سیمینبدن»، «غنچهلب» و اغلب در تمایلِ «همجنسبازانه» و «شاهدبازی». متنوعترین اشکالِ بازنمایی مسایلِ جنسی را در ادبیات و هنر غربی شاهدیم. نسبت فرهنگ و تمایلاتِ جنسی یکی از موضوعات اصلی، رویکردهایِ اخیر «مطالعاتِ فرهنگی» به شمار میرود. فیالمثل «رولانبارت» تولید معنا در متن را با نگاهِ فرویدی تحلیل میکند که در آن لذتِ تولید معنا، تجربة «انزالِ جنسی» است و لذتِ ناشی از متن در واقع ارضایِ تمایلاتِ جنسی به شمار میرود. پریریچادز، بدنِ اتومبیل و بازیِ فوتبالرا تحلیلِ جنسی کرده است. از نظر او بدنِ اتومبیل، بازتابِ همان بدن زنانه است، در فرهنگ و صنعت و بازی فوتبال تمایلاتِ همجنسخواهانه، گل زدن به حریف از آنرو دردناک است که طرف گلخوره احساس میکند به بدنِ او تجاوز شده است و احساسِ شادی و مستی تیم فاتح نیز چیزی نیست جز رسیدن به اوج لذتِ اروتیک یا همان ارگاسم.
یکی از مواردی که سکس در آن بازتاب جدی دارد، «فقه اسلامی» است. فقه، در واقع تکنیکِ تنبیه و کنترل است و از آنجا که هر نوع تنبیه و کنترل در نهایت معطوف است به بدن و در نهایت به بدن منتهی میگردد، مسئله سکس، به ویژه «بدنِزنانه» یکی از بحثهایی مهم فقهِ اسلامی را تشکیل میدهد. میل جنسی در عرفان و فلسفه با میانجیای رمز و رازهای پیچیده بیان شدهاند و البته کمتر ادبیاتِ عرفانیـفلسفی است که درونمایة جنسی نداشته باشد، اما بدن، صدا، لباس و در کل «تنِزن» را فقهاء بیش از هرکسی تشریح و توصیف کردهاند. در علم فقه، نه تنها تعدادِ روزهایِ قاعدگیِ زنان، بلکه کیفیت و کمیت خونی که از بدنِ زنان خارج میشوند نیز اندازهگیری میشود و بر اساسِ این اندازهگیریهای کمی و کیفی است که فتوایِ فقهی صادر میگردد. کیفیت و کمیتِ خونِ زن در دورانِ قاعدگی، تعیین کنندة تکلیفِ شرعی او در برابر خداست و بنابراین ضروری است که فقیه هنگامِ استنباطِ احکام، خون زنان را در آزمایشگاه علمِ فقه با ذرهبین ادلهای شرعی به دقت بررسی نموده و سپس فتوا صادر نماید. از آنجا فهمِ کمیت و کیفیتِ خون، نه یک امرذهنی، بلکه کاملا تجربی و عینی است، فقیه یا باید انواع خون را به دقت مشاهده نماید، و یا آنکه فتوایِ تخیلی صادر کند که شریعت به او چنین کاری را اجازه نمیدهد. دیدگاه فقه در بارة قاعدگیِ از هر حیث قابل توجه است و میبایست عمیقا مورد تامل قرار گیرد. با آنکه اغلبِ فقهاء تلاش کردهاند بر اساس آیات و روایاتِ اسلامی سکس نامتعارف (سکس از عقب) را تجویز کنند، تصویری که فقه از زنِ در «حالحیض» ارائه میکند، تصویر تام و تمام یک موجود «نجس» است؛ موجودی که حق ندارد به مسجد برود، نماز و روزهاش باطل است، دستزدن او به قرآن حرام است، حقِ ورود به خانة کعبه را ندارد و در نتیجه زن در این دوره که هرماه تکرار میگردد به امر نجس بدل میگردد که نه تنها عبادتِ او در پیشگاهِ خدا پذیرفتهشده نست، بلکه به مثابهای شیءِ نامقدس، حق هیچگونه قدمنهادن در حریمِ امور مقدس را ندارد. درست آنچیزی(خونِ) که در پندارِ فقیهان ضامنِ معصومیتِ اوست و نبودِ او در شبِ زفاف موجبِ فسخِ عقدِ نکاح میگردد، برسازندة او به مثابهای امرنجس نیز هست. در مواردی دیگر نیز باید فیقه، به حیثِ جاسوسِ خداوند، در همه جا سرک بکشد. در مسئلهی زنا نیز کافی نیست اگر شواهد ببیند زن و مردی با هم خوابیدهاند، بلکه باید کاملا دقیق و دراماتیک «کاالمیلِ فیالمکحله»، باشد؛ یعنی کاملا آلتِ تناسلی مرد، در آلتِ تناسلی زن جا خوش کرده باشد. چه صحنة هیجانانگیزی، وقتی فردی رابطة جنسی دارد و چهار شاهد «عادل!» این صحنة هیجانانگیز را تماشا میکنند. این امر بیش از آنکه شرعی باشد، اوج تخیلِ جنسی فقیهان را نشان میدهد و بیهیچ تردیدی یک صحنة پورنوی تمام عیار است.
بدینسان تصویری که فقه از خدا ارائه میدهد، حضور هموارة خدا و شریعت در صحنههای زندگیِ خصوصیِ انسانهاست. خدایِ فقیهان «ستارالعیوب» نیست، کنجکاو و «جاسوس» است و باید هرکجا را بکاود، و همهجا را دید بزند، حتی صحنة روابطِ جنسیایِ آدمها را و البته نوعی رابطة خدا با انسان را نه قرآن، بلکه فقهاء تعیین میکند. کسانی که میخواهند به درستی فراخوان حضور خدا در صحنة روابطِ جنسی آدمیان را دریابند، به سایت «شیخ آصفِ محسنی« مراجعه نمایند که در آن گونههای بیشماری تکنیکهای سکسِ دینی و شرعی تشریح شدهاند. آن امیال اروتیکِ که قانون فقه انسانها را از تحققِ آن منع میکند، در ادبیاتِ فقهی بازتاب مییابد و ممنوعیتِ رابطة جسنیِ نامشروع، به شکل «انزالِاحکام» که در واقع تجربهی جنسیای از نوعدیگر در مقام زبان است، سر بر میکشد. بخشِ عظیمی از فقه، ادبیاتِ اروتیک است و میتوان با آنها به درستی بدنِ اموالِفقهی، اعم از برده، کنیز و گرانبهاء ترینِ شان را که «زن» است، لمس کرد. در ادبیات شیخآصف، از آنجا که او «مجتهد» نیست، بسیار ابتدایی و اولی کاملا حالت «پورنوگرافیک» دارد و بیش از هشتاد در صد مسایلِ فقهی او را «سکسنگاری» تشکیل میدهد. خدا در نگاه شیخ آصف و پیرواناش در حد «اروس» تقلیل پیدا میکند. آنها دود چراغ میخورند، مغزِ شان را در حجرهها خشک میکنند، صرفا به آندلیل که تا آنجا که تخیلِ فقیه قد میدهد، فقه را سکسی کنند و در واقع یگانه رسالتِ آنان سکسیسازیِ دانشِاسلامی است و معنا و معنویت همان است که معطوف به صحنههایِ خصوصی زندگی، و بدنِ عریانِ زنان باشد. اگر قانونِ احوالِ شخصیه تجاوز مرد به زن و تصرفِ بیقید و شرط پیکرِ او را اجازه میدهد، بدان جهت است که آنها پیشاـپیش در دانشِ فقهیشان به بدنِ زن تجاوز نموده و پیکر او را با چاقویِ تخیلاتِ سکسیِ شان شرحهشرحه کردهاند. دراین فقه، زن، حق تنوع تجربهای جنسی ندارد، زیرا اساسا این فقه معطوف است به تصرفِ شرعی پیکر زن توسط مرد و تجاوز بیحد و حصر او بر یک تن نیمهجان و حتی مرده، و چنانکه در سایتِ شیخآصف آمده است:«اگر حورالعین در مورد مرد ذکر شده احتمالا ا برای این است که روحیة زن از تنوع وتعدد همسر نفرت دارد ولی مرد چنین نیست.[1]» بسیار روشن است که این نگاه به طبیعیتِ زن و مرد، «نگاه ملا نصرالدین» است که معتقد بود «نافِ جهان» همانجاست که خرِ او «شاشیده» است. مگر شیخآصف تجربة زنانگی دارد که با چنین قاطعیتی در بارة طبیعتِ زنان حکم صادر میکند، یا «علامالغیوب» است که به راز و رمز همهچیز و از جمله طبیعت و بدنِ زن آگاهی قاطع و کامل دارد؟ حتی اگر زن از تعدد نفرت داشته باشد و مرد تعداد خواه باشد، آیا نحوة ارضایِ امیال، طبیعی و فطری است یا فرهنگی و تاریخی؟ اگر فیالمثل در فرهنگی قورباغه لذیذترین غذا به شما میرود و در فرهنگِ دیگر تهوعآور است، مگر میتوان حکم کرد که این جامعه «بالطبع قورباغهخور» است و خداوند آنها «فطرتا قورباغهخور» آفریده و جامعة دیگر بالطبع ضد قورباغه. افزون بر این قانون فقهیای که زندانیسازیِ زنان در حصار چادر را شرعی میداند، توجیهش آن است که «شهوتِ زنان نه برابر شهوتِ مردان است» و به همین سبب این موجود هموارهشهوانی باید لگام زده شود. برای فقه سکسی و سکسیسازی فقه، ارتباط جنسی متعارف(سکس از جلو) کافی نیست، او باید سکسِ نامتعارف(سکس از عقب، شیر نوشیدنِ مرد از پستانِ زن) نیز به امضای خدا برساند. این بخش از استفتائاتِ انگلیسی شیخآصف که ترجمة آن شرمآور است و ما ناگزریم اصل آن را بیاوریم، تمایلاتِ همجنسبازانهاش را نیز آشکا را نشان میدهد:
Text of question:
I am very happy that i find the site of dear hazra ayatolah mohseni i have one qoustion form you? if aperson fuck his wife or lady form back site with out agreement of his wife whats the respansibilty of that mean? please very quickly thankb you form your tim
Answer : The license of this work' at between scientist(olama) is (difference) and you should reference that mojtahed(that Ayatollah) you have him imitation.[2]
این استفتاء دارای نوع کژتابی معنایی است، از یکسو مشروعیتِ ارتباطِ جنسی بدونِ اجازه(with out agreement of his wife) را مسلم فرضی میکند، بحث فقهی و شرعی روی محور «سکس از عقب(fuck his wife or lady form back)» میچرخد و از سویِ دیگر این معنا را میرساند که «اختلافِ نظر فقهاء(scientist(olama) isdifference))» به اجازه و عدم اجازهی همسر مربوط میگردد و از همه مهمتر آنکه شیخ به صورتِ ضمنی، هم سکس از عقب و هم سکس از عقب بدونِ اجازة همسر را مشروع میداند. نکتة اصلی و اساسی اما آن است که این ادبیاتِ وقیح و پورنوگرافیک و بیشرمانه در قالبِ دستوارتِ مقدسِ دینی دستهبندی میگردد. این تخیل سکسی در بخشِ دیگر به اوج خود میرسد وقتی مسئله «نوشیدنِ شیر از پستانزن» که در واقع همان «تمایلِمادرخواهی» مطرح میگردد که در آن زن کاملا به حوزة غیر قابل تعریف رانده میشود.
if a person drink his wife mailk what happened?
not have any Difficulty[3]
ترجمه:
استفتاء کننده: اگر کسی از پستانِ زنش شیر بنوشد حکم شرعی او چیست؟
- شیخآصف: هیچ اشکالی ندارد.
این امر که کسی از پستانِ زنش شیر بنوشد در عین حالی که نوعی تحول در «فانتزیِسکسی» است، اوج تخیل سکسیای پیروان فقه سکسی نیز هست، زیرا هرچند مکیدنِ پستانِ زنان در دنیایِ امروز تقریبا نوعی رفتاریِ سکسی بهنجار به شمار میرود، اما نوشیدنِ شیر از پستانِ زن و در واقع »غصبِ سهم اولاد»، یقینا امری نا بهنجار است و احتمالا حتی در ذهن متخصصترین سرویسهای خدماتِ پورنو در جهان خطور نکرده باشد. مسئله اما در این نیست که «نوشیدن شیر از پستان زن»، «سکس از عقب بدون اجازه» و دیگر تکنیکهای سکس تجویز میگردد، مسئله آن است که ضد زنترین موجود رویِ زمین چنین دستوراتی را صادر میکند. شاید اگر او میخواهد زنان در خانه محبوس بماند، برای انجامِ کارهای اینچنینی است و نه کار دیگر. این سسکیسازی فقه و فقه سکسی از قضا در جامعة «پدرسالار» افغانستان که به خاطر فشار هنجارهایِاجتماعی، بیش از آنکه با زنِ واقعی سرو کار داشته باشند، با «زنِخیالی» سرو کار دارند، طرفدارانی پیدا کرده است و از همه فاجعهبارتر مدتی است که دختران، این قربانیانِ اصلی «فقهسکسی»، نیز به آموزشِ این فقه روی آوردهـاند. فقهسکی با منظومة از جهانبینی و معارفِ سکسی عمیقا پیوند دارد.
آنچه تفکر کشکولوار و بیپایة پیروانِ فقهسکسی، به ویژه شیخ آصفِ محسنی را با هم پیوند میزند، تخیلاتِجنسی است و معرفت، دین و قانون چیزی جز «پیکربندیِ تخیلات سکسی» آنها نیست. فقهسکسی به مثابة«پیشپیکربندی(pre-figuration)» روایتهای شیخ آصف در همهجا مشهود و آشکار است، حتی در آنجایی که در باره ستارهها، عمر جهان و کهکشانهایِ راه شیری چرندیات میبافد. اساسا تصور او از جهان یک تصورِ سکسی است و جهان در نگاه او صحنههایی پورنوی بیشمار است. اگر درونمایههای سکسی شیخآصف حذف شود، هیچ چیزی باقی نمیماند. مجموعهی از هذیانهایی که در این اواخر تحت عنوان «یادداشتهایِ اخیر آیتاللهالعظمی محسنی» از سوی «شورایِ علماء شیعه افغانستان» نشر شده است، از هر حیث، هم از آنجهت که تلاش شده است «آیتالله فیاض» را که اگر قرار باشد، کسی را به عنوانِ فقیه در «جهانِ تشیع» در نظر بگیریم، شایستهتر از او کسی وجود ندارد، «خردـوـخمیر» کرده و هم از آن جهت که شیخ کوشش میکند، فانتزیِجنسیاش را در سیمای دانش روز ارائه دهد، جالب توجه است. در بحثی تحت عنوان «چگونه به اجتهاد میرسید[4]؟» به شدت به آیتالله فیاض تاخته و جالب است که این نشریه مهر شورایِ علماء را دارد. شیخ آصف با وقاحت تمام اظهار میداد که :«یک روز دوستم آیتالله فیاض در منزل دوستِ سوم ما آقای محقق گفت: در فلان مسئله که مربوط به احکامِ روزة رمضان بودـروایات مختلف بود. من چنین و چنان متعارضات را جمع نمودم و نتیجه چنین شد و موضوع را بیان داشت، وقتی صحبتِ او تمام شد، گفتم همهاش اشتباه بود، تساقطِ روایات موجبِ رجوع به اصلعملی نمیشود، چون عموم با اطلاقِ قرآنی فرق دارد(آیه را خواندم و اشاره کردم) و مقتضایِ آیه حکمِ کذایی است که مخالفِ حکم شما میباشد، ایشان فهمید که از آیه غلفت نموده و ساکت شد.[5]» نخستین «تکنیکِ شیادیِ» شیخ آن است که به جایِ گفتن اصل مطلب، عبارتِمهمل و بیمعنایی نظیر « فلان مسئله»، « چنین و چنان متعارضات»، « نتیجه چنین شد»، « آیه حکمِ کذایی» را به کار میبرد و در نتیجه حقِداوری از مخاطبانرا میگیرد. سخنانِ شیخآصف در واقع شبیه این شعر است که «دلدار به من چنین چنین کرد برفت/ بار دگرم چنین چنین کرد برفت/ من از عقبش چنین میکردم/ او نیز به من چنین چنین کرد برفت!»، در نتیجه همهچیز مهمل است و هزارگونه قابلِ تفسیر، دوم اینکه این عبارات مهمل و «چنین چنینکردنها» برآن است که محسنی، «ابنملجموار» ضربة آخر را بر فرق مبارک «آیتالله فیاض» بکوبد که « ایشان فهمید که از آیه غلفت نموده و ساکت شد!»، یعنی اینکه آیتالله فیاض «غافل» را محسنی تفهیم کرده است و گرنه او همواره براساس چنین و چنان فتوا صادر میکند.
در اینجا در صددِ دفاع از آیتالله فیاض نیستیم، ایشان حی و حاضر است و میتواند از خود دفاع کند، اینکه طلاب و «شیخانِگمراهِ هزاره» نمیفهمند شیخآصف چگونه از این طریق کینتوزیاش را نسبت به آیتاللههزاره آشکار میسازد ربطی به ما ندارد، هدف ما دنبال کردن «پیرنگ جنسی» در آثار محسنی است و اینکه چرا محسنی و پیروانِ فقهسکسی چگونه حتی وقتی مطالب علمی(scientific) را از جاهایی دیگر به سرقت میبرد، در چارچوبِ تخیلسکسی میفهمند؟ تمامی مطالب علمی کتاب ««یادداشتهایِ اخیر آیتاللهالعظمی محسنی» ، از «ستون کائنات« و «تعامل هستهی در خورشید» گرفته تا «وسعتِ کهشکان راهِ شیری» و «عمرکائنات» در سرقتِ ادبی شیخ از مجلاتِ اطلاعاتِ عمومی ایران، آنهم اطلاعاتِ عمومی برای «کودکان» خلاصه میگردد و البته شیخ هیچ ضرورتی نمیبیند که منابع را ذکر کند، گویی او خود دانشِ فیزیک بلد است و بر اساسِ آن کهشکانِ راه شیری را اندازه گرفته است و یا متخصص علم «شیمی» است و در بارة فعل و انفعالاتِ «هستة در خورشید» تخصص دارد. این موارد اما چیزی جدیدی نیست، زیرا شیخ آصف نه آیتالله تحصیلکرده و با سواد، بلکه «آیتالله سرقتِادبی» است؛ نه از مصادرة دانشِ شیمی و فیزیکِ دانشمندان شرمی به دل راه میدهد و نه از سرقت کیلو کیلویِ تحقیقاتِ رجالی علماء شیعه و احادیثِ و روایات اسلامی. او «جامعالمعقول و المنقول» است؛ کسی که با تکنیکِ «خرسازیِ هزارهها» به مقامِ »آیتاللهی» دستیافته است و به قولِ خودش تکنیکهای به «اجتهاد رسیدن» و این مقامرا مصادرهکردن بلد است. او بیکتاب و رساله یا «توضیحالمسایل» مجهتدتر از آیتالله محققِ کابلی و آیتالله فیاض است که هر دود صاحب «رسالة عملیه» و دارای مقام فتوا هستند. عناصر پیکربندیِ روایی آخرین دستنوشتهها او را میتوان تا حدودی از طرحِ جلد کتاب حدس زد که کاملا حال و هوایِ سسکسی دارد. طرحِ جلدِ این کتاب که در واقع میتوان آنرا جلوة بصریِ فانتزی سکسی شیخآصف و پیروان «فقهسسکی» و «سکسیسازی فقه»، در افغانستان دانست، نمایانگر نگاه سکسیای آنها به دانش در کل، و دانشِ دینی به طور خاص است. طرح جلد این مجله، که به تعبیرِ «مدیرِ مسئولِ آن (رضوانیِ بامیانی)»، مجله نیست، «کتابی در مجله» است، مردی را در حال سقوط و کاریکاتوریک نشان میدهد و در برابر دختری محجبهای که فانتزیترین طرح سوژة خیالیِ سکسِ فقهی است. مردی در حال سقوط، اما بیش از آنکه نگران زوال و سقوطاش باشد، در دمِ مرگ نیز به سوی دختر نگاه میکند. زوایة دیدِ کلی این طرح نگرشِ سکسی از نوع بیماریِ چشمچرانی اسلامی است و مردی در حالی زوالی که به دخترِجوان چشمدوخته، کسی نیست جز پیرمردی (آیتالله) پیر و فرتوت و «سکسفکر[6]» که در لبِ گور، فقط و فقط به شکار «دخترانِ زیباروی» و اغوایِ فقهی» بانوانِ محجبه» میاندیشد.
اوج، یا نقطة فراز روایتِ «یادداشتهایِ اخیر آیتاللهالعظمی محسنی» که در واقع «یاد داشتهای نفیسی است در عرصههای فقه، کلام، فلسفه، سیاست و اجتماع( همان، مطلع)»، مسئلة مورد تجاوز قرار گرفتنِ «زنانِ آمریکایی در موقع وظیفه توسط مردانِ آمریکایی(ص 15)» و از آن مهمتر«تجلیِ حکمتِ بالغه در حاملگی زن(44)» است. تجاوز به زنانِ آمریکایی اما بیش از آنکه بیانگرِ حسانسانی شیخ باشد، نشانة «حسِ حسادتِ» اوست، زیرا خود او نیز سابقة «تجاوز« به زن را دارد، اما «تجلی حکمتِ بالغه در حاملگیِ زن» را باید بخشی از همان تخیلاتِ قاعدهمند فانتزیِ فقه سکسی دانست. گذشته از سرقتهای ادبی و تلاشِ فراوان او در اندازهگیریِ و تعیین عدد «اسپرمها»، رمانتیکشدنِ ادبیات او قابل توجه است؛ در بحثِ حاملگی یک نوع وجد وطرب خاصی در ادبیاتِ او مشاهده میگردد، به حدی که وعده میدهد کتابی جداگانهی در این موضوع بنویسد، شاید به این دلیل که میخواهد پروژة ناتمام «وظایفِ اعضاءالبدن»ـاش را تکمیل نماید. اگر در کتاب وظایفِ اعضاء البدن بوسیدن به مثابهای یکی از وظایفِ لب به حیث یکی از مقدماتِ سکسِ فقهی تشریح میگردد، در «یادداشتهایِ اخیر آیتاللهالعظمی محسنی» سفرهای بیپایانِ او به جهان سرشار از اسرار جالب رحم زنان آغاز میگردد و او همچون اولیس که در امواج دریاهایِ یونان سالها آوارگی را برگزید، در دنیای بیپایان رحمِ زنان سفر میکند، دقیقا شبیه یکی از صحنههای فیلمِ سنمایی «آلمادوـ وار» که در آن مردی با کیف و هیجان غیر قابل وصف از میان دو پای زن به جهانِ درونی او سفر میکند. شیخ تصریح میکند که « در مورد کیفیتِ حمل و رشدِ جنین تا هنگامِ ولادت، آنقدر اسرارِ جالبی وجود دارد که مقداری فهمیده شدهای آن تالیفِ کتابِ مستقل میخواهد، و نوشتارِ زیادی در مورد آن وجود دارد وحتی علم جداگانهای شده است(همان، ص 44)» نخستین نکته آن است که شیخ «جامعالاسرار» است و به این «اسرارِ جالب» آگاهی تام و تمام دارد، دومین نکته آنکه چرا فقط «اسرار مربوط به حاملگی» و نه هزاران اسرار دیگر سبب میگردد که شیخ «به عظمتِ علم و قدرت و حکمتِ خالقمدبر جهان آگاه شده و "عاشق" او(همان)» شود؟ حتی اگر گفته خود شیخ را در مورد خودش بپذیریم که «نظریاتِ زمان پیری و فرسودگیِ علماء باید(ص 71)» چندان جدی تلقی نگردد، آیا این ادبیاتِ فقهی را نمیتوان در ادبیاتِ پورنو دستهبندی نموده و پروژه شیخآصف و پیروانش را فقهِ سکسی و سکسیسازیِ فقه دانست؟
پینوشتها:
[1] سایت شیخ آصف، 02 تیر 1388 ساعت 16:21.
[2] Saturday, 07 February 2009
[3] Saturday, 07 February 2009
[4] این عنوان قابل توجه است، زیرا بیش از آنکه نه مجتهدشدن، بلکه بر اجتهادرسیدن تاکید میگردد. یعنی مهم این نیست که مجتهدباشی یا نباشی، مهم این است، تکنیکهای «رسیدن» به اجتهاد را بلد باشی، این مقام را مصادره کنی و خود را به حیثِ یک مجتهد جا بزنی.
[5] - یاد داشتهای اخیر آیتالله العظمی محسنی، دمعرفتِ دینی، ماهنامه علمی و پژوهشی، در حوزة اندیشه دینی، 1388، ص 71.
[6] سکسفکر، کسی است که فکر را در خدمت سکس قرار میدهد. ترکیبی است از سکس و فکر، شبیه روشنفکر، منورالفکر.