کمیتهی جایزهی صلح نوبل، سیاسی عمل کرد
سلمانعلی ارزگانی
همان طور که در رسانه ها بازتاب یافت در سال 2009 میلادی، بیش از 205 نفر برای دریافت جایزهی صلح نوبل ثبت نام شده بودند، در نهایت چهار نفرکه از ظرفیت بیشتری برای دریافت این جایزه برخوردار بودند، در فهرست نهایی نامزد شدند. اما ناگهان کمیتهی جایزهی صلح نوبل در یک تصمیم عجولانه و شتابزده، این جایزه را به رئیس جمهور ایالات متحدهی آمریکا (باراک اوباما) اهدا نمودند که این عمل موجب شگفتی افکار عمومی جهان به شمول خود اوباما شد. باراک اوباما که از مدت زمامداریاش به عنوان رئیس جمهور ایالات متحدهی آمریکا فقط 9 ماه میگذرد و برهمگان روشن است که ایشان در طی این مدت غیر از شعار و حرف کدام دستآورد دیگری درعرصهی صلح جهانی نداشته است ولی بنا به تصمیم کاملآ سیاسی کمیته یادشده، مستحق دریافت این جایزهی معتبر جهانی شناخته میشود که این خود نمایانگر امتیازدهی کمیتهی جایزهی صلح نوبل به رئیس جمهوری میباشد که در قالب و چارچوب نظام دولتی قراردارد که نمیتوان امید زیادی داشت تا وی برای ایجاد صلح و زمینهسازی برای آن درجهان بتواند پایش را فراتر از محدودهی منافع ملی و جهانی ابرقدرتی چون آمریکا برون بگذارد.
در هرحال، در فهرست نهایی نامزدهای دریافت جایزهی صلح نوبل یکی از چهرههای درخشان و تابناک چون داکتر سیما سمر که عمری را در راستای خدمتگزاری به مردم رنج کشیده، مظلوم و محروم افغانستان برای نیل به صلح معنوی وحقیقی سپری نموده و در میدان مبارزات حقخواهانه، برای تأمین حقوق بشر و حقوق زن، لقب بانوی آهنین را در میان تودههای این سامان دریافت کرده و کارنامهی ایشان مثل آفتاب درخشان بوده که ضرورت به توضیح ندارد، دیده میشد که امکان موفقیت داکتر سیما سمر در مقایسه با سه نامزد دیگر بسیار زیاد و قابل دفاع بود و همگان را باور بر این بود که سیما سمر به طور صد در صد سزاوار و مستحق دریافت این جایزه معتبر جهانی است.
اما سیاسیکاریهای کمیتهی جایزهی صلح نوبل، تحت تأثیر سرابی که شاید بتواند باراک اوباما را برای اهداف صلح جهانی به تحرک وادارد، موجب نادیدهگرفتن دستآوردها و کارنامههای انجام شدهی مستحق واقعی این جایزه که در جامعهای مثل افغانستان با آن همه محدودیتها، شداید و مشکلات طاقتفرسا و جدی که وجود دارد، گردید.
اما به نظرما افغانها و سایر رنج دیدگان و تودههای محروم و تشنگان صلح، درست است که سیما سمر به طور ظاهری موفق به دریافت این جایزه نشد، اما در حقیقت برندهی واقعی جایزهی صلح نوبل به طور معنوی آن، همانا داکتر سیما سمر میباشد و بس.
محمدحسین فیاض
بگذار تا بگویم در بابِ انتخابات
از آنچه دیده ام من در خوابِ انتخابات
از انعقاد نطفه تا روز زایش او
باشد همه گرفتار در تابِ انتخابات
در روز زایش او تا ناکجای عالم
پرواز می نماید بشقابِ انتخابات
بر صفحة حوادث یک باره جان بگیرد
عکسِ بزرگ زایش با قابِ انتخابات
در هر طرف میانِ صفهای از زن و مرد
بر عده ای گشاد است جورابِ انتخابات
بعد از سه ماه شویند جان و لباس خود را
در منظر عمومی با آبِ انتخابات
آن وقت می گذراند نام قشنگ و زیبا
یعنی بر آمد اینک مهتابِ انتخابات
آن وقت این دو چهره بسیار دیدنی است:
بی خوابِ انتخاباب، شادابِ انتخابات
اما شگفت این که بعداً من و تو هستیم
بی ربط در قضیه، نایابِ انتخابات
با حیرتِ همیشه گفتی که هست یا نیست
حاکم بر این جماعت آداب انتخابات
پس دستِ خوابم آخر از بیخ بسته گردد
چون حکمِ سخت داده ارباب انتخابات.
مردم بامیان یکبار دیگربه جهانیان نشان دادند که آنان به آینده ای تابناک وصلح آمیز درسایه آموزش ودانش اندوزی می اندیشند وهیچ مانعی نمیتواند سد راه آنان شود. نه تبعیض و نه انتحار!
درشرایطی که طالبان کمرهمت به ویرانی مکاتب و شکستن قلمها بسته اند و بردختران دانش آموز اسید می پاشند، دختران وزنان بامیان درفش دانش را برافراشته اند و مصصم اند که آینده را با سلاح قلم ورق بزنند.
براساس آماری که اخیراً ازطرف وزارت معارف افغانستان انتشاریافته، ولایت بامیان بلند ترین رقم دانش آموزان دختر درسطح کل کشور را داراست. این گزارش همچنین علاوه میکند که بلند ترین آمارزنان اشتراک کننده درکورسهای سواد آموزی و سواد حیاتی به زنان بامیان اختصاص یافته است.
ولایت بامیان مجموعاًٌ 110000 دانش آموزدارد که چهل ودوفیصد (42%) آنان را دختران تشکیل می دهند. این درحالی است که ازمیان 303 مکتب ولایت بامیان، 88 تای آن لیسه (دبیرستان) بوده که ازاین میان فقط 18 تای آن دخترانه و 18 تای دیگر آن مختلط (دختروپسر) وبقیه پسرانه میباشد.
همچنین ازمیان 25837 دانش آموزی که در975 کورس سواد آموزی و سواد حیاتی این ولایت درس میخوانند، 18446 نفرآنان، زنان هستند که رقمی درحدود شصت و پنج فیصد (65%) کل دانش آموزان را تشکیل میدهند.
این روند روبه رشد اشتراک زنان درصحنه های آموزشی درسالهای اخیردر شرایطی صورت میگیرد که هنوزبسیاری ازمکاتب تعمیرندارند و دانش آموزان مجبورند که درسرمای زیرصفربامیان، درفضای بازدرس بخوانند و دربعضی مکاتب دیگراین سقف ازخیمه فراترنمی رود. اگرچه ازسال 2001 تاکنون درحدود 200 مکتب درسراسراین ولایت اعمارشده است، اما هنوزبامیان با مشکل کمبود تعمیرمکتب روبروست.
همچنین سیستم آموزشی بامیان ازنبود کادرمسلکی ومعلمان مجرب و آموزش دیده شدیداً رنج می برد. هرچند اخیراً با راه اندازی برنامه دوساله تربیت معلم وفراغت دانشجویان رشته تعلیم و تربیه دانشگاه بامیان، قدری ازاین فشار کاسته شده است، امابا توجه به شدت نیازوضعف بی اندازه قوای بشری شاغل درسیستم، این مشکل همچنان به قوت خود باقی است و اگرکوششهای کافی درراستای حل آن صورت نگیرد، ممکن است نهال اشتیاق این دختران نتواند به ثمربنشیند.
زهرا پنجاه و پنج ساله چهاردخترویک پسردارد. اوهمه دخترانش را به مکتب می فرستد وپسرش هنوزپنج ساله است. زهرا میگوید: "من همه دخترانم را به مکتب می فرستم. من نمیخواهم دخترانم مثل خودم بیسواد باشند. ما که عمرمان خاک شد، بگذارآنها به حق خود برسند ومانند من کورنباشند".
زینب رضائی یک فعال اجتماعی که خود بعد ازاتمام کاردرشفاخانه بامیان دردوصنف سواد آموزی بصورت داوطلبانه زنان را آموزش میدهد علت اشتیاق زنان بامیان به آموزش را چنین توضیح میدهد: "زنان بامیان با توجه به گذشته درد باروپررنج شان و با استفاده ازفضای صلح وامنیت نسبتا خوب بامیان و درسایه دساتیر اسلام که تأکید زیادی برآموزش کرده است، به امید تغییرآینده دراین راستا گام نهاده اند".
اوهمچنین اظهارامیدواری میکند که بامیان درآینده ای نزدیک، زنانی متفاوت را خواهد دید. زنانی که دیگر لااقل حقوق خود را میشناسند.
زرافشان متعلم صنف هفتم مکتب است و هرروزصبح فاصله دره اژدرالی لیسه اناث مرکزواقع سید آباد مرکزبامیان را پیاده طی میکند که تقریبا یک ونیم ساعت را دربرمیگیرد. اوخوشحال است و میگوید: "من هفت سال دیگربا معلم شدن فاصله دارم".
مهدی مهرآئین- خبرنگارآزاد- بامیان