پیامبرقرن بیست و یکم!

شخصی ادعای پیامبری نموده و به مردم پیامش را ابلاغ میکرد. او رابازداشت کردند و به دادگاه بردند و او در پاسخ به سوال قاضی که اگر واقعاً پیامبر هستی کتابت کجاست گفت: "من کتاب ندارم، جزوه به مردم میدهم." حضرت صبغت الله مجددی، پیامبر قرن بیست و یکم و رئیس سنای افغانستان کتاب ندارد، جزوه هم نمی دهد، اما به او نعوذاََ با الله چون "وحی منزل" الهام میشود که چه تصمیمی بگیرد و در این مورد، از کدام نامزد انتخابات ریاست جمهوری حمایت نماید. حضرت صبغت الله مجددی برای حمایت از کاندید خاص به خداوند متوصل شده و به قول حدیث شریف استخاره نموده است و به او الهام شده است از حامد کرزی حمایت کند. وی که این الهام خدایی توسط "استخاره" به او را در بین خبرنگاران بیان میکرد، در پاسخ به سوال خبرنگاری که خواستار وضاحت بیشتر و تفیسر جامع تر از این پیام روحانی بود گفت: "معلوم است که استخاره کردیم، به ما یک اشاراتی شد از طرف خداوند که به همین (کرزی) رای بدهید." حضرت صبغت الله مجددی که همزمان رئیس کمیسیون تحکیم صلح نیز هست و به امت طالب خود حق دسترخوان داده و آنها را مورد حمایت مالی جامعه جهانی در قالب تحکیم صلح قرار میدهد، گفت که حمایت خود را از نامزدی آقای حامدکرزی در انتخابات، به کسانی اعلام می کند که "منتظر مشورت" او در این زمینه بوده اند.

 به نظر میرسد منظور از منتظران مشورت این پیامبر، همانا طالبانی هست که در صورت سقوط رجیم کرزی به آنها حق دسترخوان داده نخواهد شد. سید شریف یوسفی، یکی از حواریون حضرت صبغت الله مجددی و رئیس دفتر کمیسیون مستقل تحکیم صلح افغانستان درمراسمی به مناسبت پیوستن هشتاد تن از "مخالفین دولت" به جمع جیره گیران تحکیم صلح که درمقرآن کمیسیون دایرشده بود گفت: " این مخالفین و ناراضیان دولت مربوط به گروه طالبان وحزب اسلامی از ولایات کاپیسا، میدان وردک، لوگر وغزنی به اثرسعی وتلاش کمیسیون مستقل تحکیم صلح به ریاست حضرت صبغت الله مجددی به این کمیسیون پیوسته اند." وی ضمن یاد آوری از فعالیت های کمیسیون تحکیم صلح گفت که ازبدو تأسیس این کمیسیون طی چهارسال گذشته بیشتر از هشت هزار مخالف دولت ازطریق این کمیسیون به پروسه تحکیم صلح افغان پیوسته است. در واقع این بدان معنی است که هشت هزار مخالف دولت، قسمتی از اعاشه شان را برای سرکوبی اردوی ملی، پلیس ملی و مردم افغانستان از کمیسیون نامبرده دریافت میکنند. به هر صورت،  حضرت به گفته خودش "بسیار دقت کردیم، استخاره ها کردیم، و بسیار کوشش کردیم که به کسی رای دهیم که برای آینده افغانستان مفید باشد." وی می افزاید: " بعد از بسیار تحقیق، و بسیار مباحثه و سنجش های عجیب و غریب، آخر به همین نتیجه رسیدیم که آقای کرزی با آنکه بعضی اشتباهات در گذشته کردند اما دیگر تکرار نکنند، بهتر دانستیم که به ایشان نظر مثبت دهیم و از طرف ما به عنوان رئیس جمهوری انتخاب شوند." در واقع این اظهارات حضرت دور از واقعیت نیست مخصوصاً این سنجش های عجیب و غریب وی در مورد جلالتماب کرزی.

این پیامبر الهام گیرنده و استخاره کننده نه تنها امت طالب خود را معاش میدهد و حق دسترخوان، بل از بدو تشکیل کمیسیون حمایت از طالبان، تلاش نموده تا به نقل از یک منبع تحکیم صلح چهار صد زندانی افغان را از زندان های تحت کنترول آمریکا در افغانستان و گوانتانامو آزاد سازند. براساس فهرستی که وزارت دفاع امریکا منتشر کرده در خلال چارسال گذشته نزدیک به پنجصد زندانی ازسی و پنج کشور جهان در گوانتانامو محبوس بوده اند که هفتاد و شش تن آنها را افغانها تشکیل میدهند. حاجی اکرم یکی دیگر از حواریون حضرت صاحب ویکی از اعضای شورای عالی کمیسیون تحکیم صلح میگوید براساس اطلاعات آنها بعضی از این زندانیان از چهره های برجسته گروه طالبان بوده اند. اکنون هم در میان اینها حدود بیست نفر افراد مشهور طالبان هستند. این حواری حضرت علاوه بر آن گفت : "کمیسیون سعی میکند زندانیان را چه آنهایی که درگوانتانامو نگهداری میشوند و چه آنهایی که در سایر زندان های تحت کنترول امریکائیان در افغانستان هستند همه را با ضمانت های قومی آزاد کند." او گفت صدها تن در نتیجه چنین تلاشها تاکنون آزاد شده اند اکنون نیز در زندان های نظامیان امریکایی چه در گوانتانامو و چه در بگرام افراد وابسته به پنجصد و یک خانواده زندانی اند و خانواده های آنان در خواست کتبی برای آزادی آنها به ما سپرده اند ما هم این در خواست ها را به گوانتانامو و بگرام فرستادیم، در نتیجه ای چنین تلاش ها تاکنون سه صد و هشتاد تن از هردو زندان آزاد شده اند." شکی نیست که حضرت صاحب برای رهایی این عده از امت خود از هیچ تلاشی دریغ نکرده و به قول معروف پیش هر کس وناکس روی انداخته تا با رهایی رهبران طالب، طالبان منسجم تر به دولت و ملت افغانستان حمله نمایند. گویا این پیامبر، کاری جز رهایی امت طالب خود از زندانها، وظیفه ای دیگری ندارد. به هر منوال، حضرت آنچنان سرگرم حمایت از امت طالب خویش بوده وهست که حتی کارکرد های هفت ساله آقای کرزی را متوجه نشده است و به همین جهت دست توسل به استخاره کردن زده است. و در اخیر حضرت مجددی چنین فتوِﻯ داد که حامد کرزی، در میان سایر نامزدهای انتخابات از "درجه حسنات" بالاتری برخوردار است. باید از حضرت استفتاء گردد که منظور از "درجه حسنات" بالاتر آقای کرزی نسبت به نامزدان دیگر ریاست جمهوری افغانستان چیست؟

 

عیسی احمدی "مسیحا

انتخابات، پاشنه¬ی آشیل نظام ولایت فقیه

م. ح. سرامد 

 

انتخابات دهمین دوره­ی ریاست جمهوری ایران با گسترش ناآرامی ها و اعتراضات گسترده­ی مردم در تهران و بسیاریِ شهرهای دیگر به نظر می­رسد که اعتبار خود را از دست داده است، هرچند بعضی مقامات جمهوری اسلامی ایران، از جمله آیت الله خامنه­ای رهبر مذهبی، هنوز هم بر مشروعیت نتایج آن تأکید می­کنند. اعتراضات گسترده­ی مردم ایران زمانی شدت گرفت که میرحسین موسوی و مهدی کروبی نامزدان اصلاح طلب انتخابات نتایج اعلان شده­ی انتخابات را تقلبی و غیر واقعی خواندند و از مردم خواستند که برای صیانت از رأی شان به اعتراضات مدنی و مسالمت آمیز خود ادامه دهند. این اعتراضات با آنکه از طرف وزارت کشور ایران مجوز رسمی داده نشده بود، ولی با اشتراک بیشتر از یک ملیون نفر و با حضور میرحسین موسوی، مهدی کروبی، محمد خاتمی رییس جمهور اصلاح طلب قبلی ایران، در روز دوشنبه در شهر تهران برگزار شد. این اعتراضات و راه­پیمایی­ها تا هنوز ادامه دارد. علاوه بر آن تعدادی از تشکل های سیاسیِ اصلاح طلب از قبیل حزب نهضت آزادی، کارگزاران، مجمع روحانیون مبارز، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و... نتیجه اعلام شده توسط وزارت کشور را غیر واقعی دانسته و خواهان تجدید نظر در آن شده اند. دانشجویانِ برخی از دانشگاه های ایران، از جمله دانشگاه تهران و دانشگاه صنعتی اصفهان نیز به راه اندازی تجمعات اعتراضی پرداخته اند که با سرکوب و خشونت حزب الله و سپاه و برخی گروه های فشار دیگر مواجه شده اند. همچنان برخی از مراجع، از جمله آیت الله حسین علی منتظری و آیت الله یوسف صانعی، نیز همسویی خود را با اعتراض گران اعلان کرده اند.

همزمان با این اتفاقات جمعی از فعالان سیاسی اصلاح طلب بازداشت شدند که جمعی از آن ها همچنان در بازداشت بسر می­برند. به گزارش یکی از پایگاه­های انترنتی اطلاع رسانی در مورد انتخابات حدود 150 تن از استادان دانشگاه نیز در اعتراض به تقلب در رأی مردم از وظیفه ی شان استعفا داده اند. شمار دیگری از استادان دانشگاه در اعتراض به نتایج اعلام شده به تحصن پرداختند. احتمال می­رود که دامنه­ی این اعتراضات و ناآرامی­ها در روزهای آینده بیشتر شود و در شهرهای دیگر نیز کشانده شود. آیت الله سید علی خامنه­ای رهبر مذهبی جمهوری اسلامی ایران در حالی که هنوز نتایج هنوز از سوی کمیسیون انتخابات اعلان نشده بود، پیروزی محمود احمدی نژاد را تبریک گفت. وی در مورد اعتراض موسوی و کروبی و شهروندان ایرانی ابتدا بی­اعتنایی کرد و حتا به تقاضای موسوی و کروبی برای ملاقات نیز توجه نکرده بود، اما در دیداری که پس از گسترش ناآرامی­ها و اعتراضات با موسوی داشت، به او از پیامدهای این اعتراضات و ناآرامی­ها هشدار داد و او را مسئول همه­ی اتفاقات احتمالی دانست. محمود احمدی نژاد نیز در روز شنبه در جمع هوادارانش اعتراض کنندگان را خس و خاشاک خواند و اعتراضات آنان را به حساسیت­های پس از باختن بازی فوتبال تشبیه کرد.

هرچند اعتراضات خیابانی در ایران پرسابقه است، اما این اعتراضات هواره با پشتوانه­ی روحانیون مذهبی و به طرفداری از آن­ها اتفاق می­افتاده است. ظاهراً اولین اعتراضات در درون نظام علیه جناح محافظه­کار سنت گرا، که از پشتوانه­ی روحانیون برسراقتدار، و از جمله آیت الله سید علی خامنه­ای رهبر ایران برخوردار است، در دوره­ی ریاست جمهوری آقای خاتمی اتفاق افتاده بود، ولی در طول سی­سال بعداز پیروزی انقلاب اسلامی در ایران این گسترده ترین اعتراضات خیابانی است که در مقابل محافظه کاران راست گرا در داخل نظام جمهوری اسلامی ایران صورت می­گیرد. باید پرسید که چه چیزی مردم ایران را به این اعتراضات گسترده کشاند؟ چرا نظام مذهبی جمهوری اسلامی ایران بعد از سی سال با این اعتراضات و انشقاق درونی مواجه می­شود؟

برای اینکه مبنایی برای تحلیل خود پیدا کنیم باید دقت کرد که در تقسیم بندی کلان محافظه کاران راست­گرا و اصلاح طلبان لیبرال، دو گرایش فکری مشخص کننده­ی عملکرد این دو گروه کلی می­تواند به شمار بیاید: محافظه کاران راست­گرا همواره بر مرجعیت انحصاریِ مذهبی در سیاست ایران تأکید کرده اند و با این نکته همواره تلاش کرده اند که موقعیت سیاسی خود را تحکیم بخشند. حیات سیاسی محافظه کاران منوط به تقابل و تضاد با ارزش­هایی است که مهمترین خصیصه­ی آن جهان شمول بودن و غیر انحصاری بودن آن­ها است و بنابراین آن­ها خود را در رقابت با ارزش­ها و اصولی می­بینند که قدرت انحصاری آنان را به چالش می­کشد و برای بدست آوردن و حفظ قدرت فقط باید به خواست و اراده­ی مردم و نیز توان همگرایی و همزیستی و روابط دوستانه­ی متقابل با جامعه­ی جهانی تکیه کنند. در حالی که دیدگاه حکومت ولایت فقیهی امتیاز انحصاری برای محافظه کاران سنت گرا است. این اصل در جمهوری اسلامی ایران قدرت را برای کسانی که با این گرایش سیاست می­کنند ضمانت می­کند: اصل رهبری ولایت فقیه، شورای خبرگان رهبری، شورای نگهبان، صلاحیت های قانونی آن ها در ایجاد محدودیت برای مخالفین در رقابت قدرت و کانالیزه کردن قدرت  همه نکاتی اند که در حفظ قدرت برای محافظه کاران بسیار موثر اند. با تکیه براین خصیصه، سلطه جویی و اقتدارگرایی از ویژگی­های حتمی محافظه کاران به شمار می­رود زیرا این اصول در جمهوری اسلامی، کسان خاصی را در موقعیتی قرار می­دهد که به صورت طبیعی بالاتر و برتر از دیگران است. این برتری به آنان این خود حق بینی را نیز می­دهد که از دیگران بخواهند تابع شان باشند.

در طرف مقابل، شعار اصلاح طلبی ذاتاً با تیوری حکومت ولایت فقیه در تضاد است هرچند نامزدان اصلاح طلب نخواسته اند این نکته را به صراحت ابراز کنند و خود را ناخواسته قربانی محدودیت­هایی بسازند که عبور از آن ها ناممکن است.(گفته می شود که خاتمی جرأت کرده بود و حداقل در جمع محدودی از دوستان و همفکران خود شعار «عبور از نظام» را مطرح کرده بود) باید دقت کرد که نقطه­ی پیوند گرایش های متعدد اصلاح طلبی(از رادیکال­ها تا میانه روها) التزام آنان به ارزش­های مدنی­ای مثل حقوق بشر، دموکراسی، جامعه ی مدنی، پلورالیزم سیاسی، رأی مردم و... است، هرچند تعبیرات و تأویلات متفاوتی از این ارزش­ها در میان آنان وجود دارد. مدعیات اصلاح طلبیِ معطوف به این ارزش­ها نیز در صورتی می­تواند تحقق یابد که محدودیت­های یکجانبه­ای که در بالا ذکر شد برداشته شود، در غیر آن دستیابی به آن­ها محال خواهد بود، زیرا این ارزش­ها بر تساوی در ذات انسان­ها متکی است و هیچ گونه برتری و تمایزی را در حقوق بشری آن­ها نمی­پذیرد.

این تناقض در ساختار جمهوری اسلامی ایران وجود دارد: از یک طرف حاکمیت متعلق به مردم دانسته می­شود که از طریق مشارکت در انتخابات تبارز می­یابد و رأی مردم در تعیین رهبری قدرت ملاک قرار می­گیرد و از طرف دیگر التزام به اصل ولایت فقیه و قدرت برتر او در ساختار نظام جمهوری اسلامی تشکیک ناپذیر است. تا وقتیکه (نظر به شرایط، یا به هردلیل دیگر) خواست مردم همسو با قدرتِ برترِ ولیّ فقیه باشد این تناقض جلوه­گر نخواهد شد و مشکلی هم ایجاد نخواهد کرد. اما زمانی که اراده­ی آزاد مردم به جهتی دیگر غیر از استلزامات قدرت برتر ولی فقیه سیر کرد، این تناقض نمود پیدا می­کند. وانگهی پرسش از راه حل این معضله را باید به صورت جدی مورد توجه قرار داد. حامیان قدرت برترِ ولی فقیه و نظام ولایت فقیهی در مقابل این معضل چه راه حلی دارند؟

نکته­ی بسیار مهمی که باید مورد دقت قرار بگیرد این است که مسأله­ی اصلی در این میان رقابت بر سر قدرت است. استدلالات دینی و مذهبی ای که در چارچوب اصول و احکام فقهی در این گونه موارد صورت می­گیرد صرفاً پوشش مقدسی است برای اینکه این گونه مباحث را از دسترس همگان دور نگهدارند و تنها خود شان با وجهه­ی مذهبیِ رسمی ای که دارند، حق انحصاریِ ابراز نظر و سرانجام جهت بخشیدن به مباحث را داشته باشند. پس باید سوال بالا را اینگونه مطرح کرد که ولی فقیه و هم کیشانش در این گونه موارد چه راهکاری دارند تا در میدان رقابت برسر قدرت پیروز از آب دربیایند؟

در انتخابات سال 1376 محافظه کاران هنوز باور نمی­کردند که جنبش اصلاحات در حدی قدرت یافته باشد که خطری برای آنان به شمار بیاید، از همین خاطر شاید اندکی غافلگیرانه با نتیجه­ی انتخابات آن سال مواجه شدند. پس از آنکه جنبش اصلاحات به رهبری محمد خاتمی سمت و سو پیدا کرد و رفت که بنیادهای فکریِ تازه برای نظام ایجاد کند، با سرکوب و خشونت گسترده ای مواجه شد که ثقل آن نیروهای فکری و نهادهای آگاهی بخش اصلاح طلب را مورد فشار قرار داد: قتل های زنجیره ای، بسته کردن روزنامه­ها و نشریه­های اصلاح طلب، توقیف روزنامه نگاران، استادان دانشگاه­ها و فعالان سیاسی، حادثه­ی کوی دانشگاه تهران، ممنوعیت تدریس بعضی از متفکران در دانشگاه ها و مراکز آموزشی و حتا صدور حکم ارتداد و اعدام برای بعضی از متفکران شماری از این اقدامات برای جلوگیری از روند اصلاحات و حفظ قدرت سیاسی محافظه کاران می باشد. جالب است که اکثر قریب به اتفاق این موارد با توجیهات مذهبی و دینی همراه بوده است. این فشارها اصلاحات را در دو دوره ی حکومت خاتمی تقریباً عقیم ساخت.

پس از تجربه­ی دوره­های محمد خاتمی، ظاهراً نظام برسر اقتدار بیشتر متوجه شد که پاشنه ی آشیل شان انتخابات است. از این رو از ممیزه کردن بیشتر قبل از انتخابات سود بردند و از «رد صلاحیت نامزدان» هم در انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 و هم در انتخابات مجلس شورای اسلامی استفاده کردند. تأمل برانگیز است که در انتخابات مجلس شورای اسلامی تقریباً اکثر کاندیدان برجسته­ی اصلاح طلب رد صلاحیت شدند.

در انتخابات فعلی میرحسین موسوی با سابقه­ای که در جمهوری اسلامی ایران داشت و نیز با میانه روی خود، و مهدی کروبی نیز با وجهه­ی روحانی میانه­رو خود توانستند از ممیزی نظام بگذرند و وارد عرصه­ی رقابت­های انتخاباتی شوند. اما موج به اصطلاح «انقلاب سبز»ی که طرفداران موسوی در روزهای قبل از انتخابات راه انداختند، و نیز نتایج نظرسنجیِ پیش از انتخابات یک بار دیگر نشان داد که پاشنه­ی آشیل محافظه کاران برسر اقتدار یک بار دیگر قدرت آن­ها را به خطر مواجه ساخته است. «انقلاب سبز» طرفداران موسوی قبل از انتخابات و نیز اعتراضات بیش از یک ملیون نفر تنها در یکی از خیابان های مرکزی تهران و گسترش این اعتراضات در شهرهای دیگر نشان می­دهد که موسوی باید رأی بسیار بیشتر از سیزده میلیون در سراسر ایران و در میان همه­ی ایرانیان در سراسر دنیا، که در انتخابات شرکت کرده بودند، داشته باشد. کروبی نیز با رأی تقریباً پنج ملیونی­ای که در انتخابات قبلی داشت، غیرقابل باور به نظر می رسد که این بار تنها سه صد هزار رأی گرفته باشد. با توجه به این نکات رأی بیش از بیست و چهار ملیونی محمود احمدی نژاد عجیب و جادویی به نظر می­رسد. حال باید به این سوال­ها دقت کرد: آیا محافظه کاران اقتدار طلب با حضور پرشور مردم در انتتخابات باز هم مثل انتخابات 1376 غافلگیرانه به مخمصه نیافتاده اند؟ و آیا آن ها نباید برای حفظ قدرت خود دست به کاری بزنند؟ ممکن ترین راه در چنین حالت چه می تواند باشد؟ به نظر می رسد که آنان «اسب خود به یکبارگی در سرِ میدان چاق کرده اند!» و چه خوب هم چاقش کرده اند!؟...

دوتیر و یک نشان

نویسنده: عبداللطیف طارق

زمانیکه حامدکرزی رییس جمهور افغانستان، بعنوان اولین رییس جمهور شتابزده  دنیا پیروزی احمدی نژاد را تبریک گفت، حیرت زده شدم نه به این دلیل که تا حال هیچ رییس جمهور دنیا پیروزی احمدی نژاد راتبریک نگفته بود، بل به این دلیل که ایران یکی از حامیان اصلی جبهه مخالف کرزی (جبهه ملی) در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان است.

حیرت من اما زود از میان رفت، به این دلیل که ایران از هر دو کاندید یعنی داکتر عبدالله و کرزی بنحوی حمایت کرد.

به گفته آگاهان سیاسی رابطه تنگاتنگ ایران با جبهه ملی نشاندهنده حمایت این کشور از داکتر عبدالله در انتخابات است، اما این یک طرف قضیه است، چرا که در روزهای اخیر برخی از گروه های خردو کوچک وابسته به ایران مانند حرکت اسلامی و محمد اکبری از نامزدی کرزی حمایت شان را اعلام داشتند.

به گفته منابع آگاه، سفیر ایران پیش از این با حاجی محمد محقق دیدار داشته و از او خواسته بود که از داکتر عبدالله در انتخابات ریاست جمهوری حمایت کند که با نظر مخالف محمد محقق روبرو شد و این امر نشان می دهد که ایران تا چی حد از داکتر عبدالله نامزد جبهه ملی در انتخابات حمایت می کند.

هم نظری جبهه با سیاست های منطقه یی جمهوری اسلامی و ترکیب این جبهه که از گروه های مورد حمایت جدی ایران در چند سال اخیر است می تواند طرفداری ایران از نامزد این جبهه را جلب کند، اما جالب اینجاست که ایران بطور همزمان هم از داکتر عبدالله وهم بطور غیر مستقیم از حامد کرزی حمایت کرده است.

حالا دیگر مایه تعجب نیست که کرزی پیش از تایید مردم ایران، پیروزی احمدی نژاد را تبریک گفته است، زیرا حمایت گروهک های وابسته به ایران چراغ سبزی است که از سوی حکومت ایران به حامد کرزی نشان داده شده است.

به این ترتیب حکومت ایران، درصدد است که جایی پای مناسبی در حکومت آینده افغانستان داشته باشد، زیرا درصورت پیروزی هریک از این دو کاندید گروهک هایی حامی این کشور جابجا خواهد شد.

سوال اینجاست که چرا ایران از هردو نامزد حمایت می کند؟ به این سوال می توان دو جواب ارایه کرد:

1 – محاسبه حکومت ایران این است که عبدالله یگانه رقیب کرزی است  که می توان رویش حساب کرد و در نتیجه با سرمایه گزاری روی این نامزد می توان  در صورت برنده شدن اش به نتایج مطلوبی دست یافت ( هرچند که براساس نظر سنجی ها رای رمضان بشردوست بیشتر از عبدالله خواهد بود، اما عبدالله کاندید جبهه یی است که با ایران رابطه نزدیک دارد.)

2 – حکومت ایران بخوبی می داند که ابتکار عمل سیاسی در افغانستان بدست آمریکایی ها است، لذا برعلاوه اینکه کاندید مورد نظر خود ( عبدالله ) را حمایت می کند، از پهلوی کرزی هم بدون لطف نگذشته است، زیرا بخوبی می داند که امکانات کرزی برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری بیش از بقیه است. حکومت ایران می داند که به پیروزی رساندن نامزد دلخواه این کشور در افغانستان با وجود حضور گسترده نظامی – سیاسی امریکا ممکن نیست، لذا کوشش ایران براین است که از یکطرف کاندید مورد نظر خود را حمایت همه جانبه نماید و از طرفی با تیم مخالف و پرقدرت تر از در لطف پیش بیاید.

ایران کشوری است که بارها متهم به حمایت از طالبان و شورشیان دیگر در افغانستان شده است، حتی گزارش شده است که افراد طالبان در کنار افراد سپاه محمد در ایران تربیه نظامی می شوند. همچنان این کشور در طول قریب به هشت سال روابط  دیپلوماتیک حسنه یی با دولت افغانستان داشته است که نشاندهنده تناقض در سیاست این کشور در قبال افغانستان است.

در آستانه انتخابات هم ایران سیاست متناقض خود را دوام داده است، یعنی باوجودیکه حمایت شان از داکتر عبدالله به معنی مخالفت با حامدکرزی است، اما با وادار کردن گروهک های مانند حرکت اسلامی و حزب محمد اکبری به حمیات از کرزی در انتخابات جایی پایی وابستگانش را در حکومت آینده کرزی باز نگهداشته است. به این ترتیب دو تیر را به قصد یک نشان انداخته است.