در این روز ها زمان انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان نزدیک شده است کسانیکه خود را برای ریاست جمهوری کاندید نموده اند آماده گی می گریند تا توجه مردم را از طریق کمپاین برای مراسم انتخابات جلب نمایند، هر کاندید کوشش می کند که در ساحه کمپاین روابط خوبتر برقرار و مطالب جالب تر بیان نمایند و توجه مردم را جلب و رای بیشتر بدست آورده پیروز گردد
نظر به تجارب گذشته پیروزی تنها از طریق کمپاین میسر نخواهد شد در ضمن کمپاین همکاری مردم و امنیت منطقه نیز ضرورت است بدون همکاری مردم و امنیت منطقه زمینه انتخابات مساعد نخواهد شد
کمپاین در صورتی توجه مردم را جلب می کند که مردم همکار و امنیت برقرار باشد در شرایط امروز مشکلات عمده در منطقه بوده دولت توانی حل آن را نداشته ملت و کشور توسط قوای خارجی حفاظت می گردند این مشکل در مراسم انتخابات نیز سد انتخابات خواهد شد
نظر به مشکلات کاندیدان محترم در ضمن کمپاین متوجه حل مشکلات گردند ممکن زمینه انتخابات مساعد شود و ریس جمهور انتخاب گردد بدون زمینه سازی انتخابات ثمره مثبت نخواهد داشت چنانچه
در گذشته – کمونیست ها بدون زمینه سازی – از طریق قدرت وارد صحنه عمل گردیدند بجای پیروزی ناکام و بد نام شدند ، مجاهدین بدون زمینه سازی در جبهه جهاد – جهاد نمودند در نتیجه علاوه از این که وحدت خود را حفظ نتوانستند بلکه تلفات جانی و مالی و اختلاف حزبی بار آوردند ، بواسطه آن دیروز با روس ها جنگ کردند در وقت جهاد علاوه از روس ها بین خود نیز مخالف بوده جنگ نمودنده تلفات جانی و مالی با لاتر از روس بار آوردند
در شرایط امروز نوبت به شما کاندیدان محترم رسیده است شما نظر به تجربه گذشته اگر قبل از مراسم انتخابات متوجه زمینه سازی انتخابات گردند ممکن نتیجه مثبت بدست آورید در غیرآن انتخابات بنام دموکراسی بدون زمینه سازی ثمره نداشته طوریکه روس ها ثمر بدست نه آوردند نتیجه کار شمانیز همان خواهد شد در ضمن دموکراسی اگر متوجه حل مشکلات ذیل گردید ممکن زمینه انتخابات مساعد شود.
1. آگاهی ملی
ملت افغانستان در محیط تاریک دوران زندگی را سپری نموده از آگاهی سیاسی دور مانده نسبت آن بیشتر مردم در باره خود مردم و کشور معلومات ندارند ارزش خود – مردم و کشور را نمیداند از جمله –
الف: آگاهی ملی از نگاه ملت
بیشتر ملت افغانستان ملیت عقدوی نژادی اند جهان بنی این ها را بجای خیر و سعادت ملت و کشور انتقام جوی نژادی تشکیل میدهد این ها بجای خیر و سعادت ملت و کشور- خیروسعادت نژاد خود را میخواهند بطور مثال
ب: آگاهی ملی از نگاه اسلام -بیشتر ملت افغانستان مسلمان اند اسلامیت را بصورت سنتی از دامان خانواده آموخته ،پیروی نموده اند و می نمایند نسبت آن آگاهی واقعی ندارند بطور مثال:
1. از نگاه شناخت اسلام- از یک نفر مسلمان اگر سوال نماید که شما کی هستید؟ بجای اینکه بگوید من مسلمان هستم میگوید من سنی هستم و یا شیعه هستم نمی گوید مسلمان هستم ، عامل این عمل – عدم آگاهی آن از اسلام است.
2. از نگاه وحدت اسلام – مسلمانان وحدت اسلامی را حفظ نتوانسته بدو بخش بنام سنی و شیعه تجزیه و تقسیم کردند – نه یهود و نصرانی
و از جانب دیگر چند سال قبل دولت روس به افغانستان تجاوز نمود مردم علیه آن قیام کردند در وقت قیام علیه دولت روس مسلمانان وحدت اسلامی را حفظ نتوانسته از طریق دو بخش قیام نمودند-
· بخش سنی – سنی ها در وقت قیام وحدت سنی را حفظ نتوانستند بنام حزب تجزیه کردند
الف: تجزیه سنی بنام حزب – سنی ها وحدت سنی را حفظ نتوانسته هفت حزب بنام حزب اسلامی ، د ا اسلامی حزب ، جمعیت اسلامی ، حرکت انقلاب اسلامی ، اتحاد اسلامی ، محاز ملی اسلامی نجات ملی اسلامی تشکیل داده وحدت سنی را تجزیه نموده ، ضعیف ساختند
ب: تجزیه سنی از طریق جنگ - احزاب سنی علاوه از جنگ با روس - جنگ بین خود نیز نموده تلفات جانی و مالی بار آوردند مسلمان سنی توسط مسلمان سنی کشته شد
ج: اتحاد سنی -
1. شهنواز تنی – وزیر دفاع دولت دیموکراتیک خلق افغانستان پیرو خط لنین بود بهترین نیروی دولت را برای نابودی حزب اسلامی در جبه جنگ مصرف نمود
2. گلبدین حکمتیار - رهبر حزب اسلامی پیروی خط سید قطب بود ، بهترین نیروی حزب اسلامی را برای نابودی نیروی دولت دیموکراتیک در جبه جنگ مصرف کرد با لاخره هر دو بدون در نظر داشت عقیده حزبی و تلفات جانی و مالی نیروی دو طرف – اتحاد نمودند در مقابل اتحاد باید گفت
اگر حزب خوب بود - چرا جنگ کردید؟
اگر حزب بد بود - چرا متحد شدید؟
رفتن به حزب کمونیست روی کدام منظور؟ و آمدن به حزب اسلامی روی کدام هدف؟
تلفات نیروی کمونیست برای نابودی نیروی مجاهدین بخاطر چه ؟ و نابودی مجاهدین برای حاکمیت کمونیست روی کدام منظور؟
· بخش شیعه : شیعه ها در وقت قیام وحدت شیعه را حفظ نتوانستند.
الف: تجزیه شیعه بنام حزب – شیعه ها وحدت شیعه را حفظ نتوانسته چندین حزب بنام شورای اتفاق اسلامی حرکت اسلامی ، نهضت اسلامی ، دعوت اسلامی ، جبه متحد ، نصر ، سپاه ، اسلام مکتب توحید ، رعد و غیره تشکیل داده وحدت شیعه را تجزیه نموده ضعیف ساختند
ب: تجزیه شیعه از طریق جنگ: احزاب شیعه علاوه از جنگ با روس. جنگ بین خود نیز نموده تلفات جانی و مالی بار آوردند مسلمان شیعه توسط مسلمان شیعه کشته شد.
ج:آگاهی ملی از نگاه سیاسی – یک عده ملت افغانستان پیروی خط لنین شدند با همکاری کشور شوروی در افغانستان حزب کمونیست را ترویج کردند از اینکه آگاهی سیاسی نداشتند زمینه بقای حزب را در افغانستان مساعد نتوانستند نسبت آن ترویج شد اما بقا نیافت بلکه توسط پیروان حزب ازبین رفت طوریکه
1. بین پیروان حزب کمونیست (خلق و پرچم ) تفرقه بوجود آمد ترکی کارمل را خلع قدرت نموده در کشور جرمنی فرستاد.
2. پیروان حزب توسط پیروان حزب کشته شدند از جمله کشته شدن ترکی توسط امین و از امین توسط کارمل و خلع قدرت کارمل توسط نجیب و کودتای شهنواز تنی علیه نجیب بیانگر این واقعت است عامل این عمل عدم آگاهی آن ها از سیاست بود – ملت افغانستان بخاطر حاکمیت روس در افغانستان – ملت افغانستان را کشتند و زمینه حاکمیت روس را در افغانستان مساعد کردند .
در زمان قیام علیه روس عده از ملت افغانستان بنام قیام علیه روس ملت افغانستان را برای حاکمیت دیگران نابود و زمینه حاکمیت دیگران را مساعد نمودند قبلا ً عده از ملت حاکمیت روس و همکاران آن را مساعد نموده بودند در قیام علیه روس – زمینه حاکمیت پاکستانی ، ایرانی عربی ، جرمنی ، فرانسوی ، امریکای و غیره مساعد شد ملت افغانستان را از زیر چکک به زیر ناودان قرار دادند .
از گذشته تا امروز کیفیت بصورت همه جانبه در کشور روشن است که ملت از طرف ملت برای حاکمیت بیگانه قربانی میگردد.
در کشور های دیگر هر که خدمت کرد ملت و کشور را از گمراهی و بدبختی نجات داد سیاست مدار شناخته میشود اما در افغانستان هر که ملت را کشت و زمینه حاکمیت خارجی را در کشور مساعد نمود سیاستمدار شناخته میشود در افغانستان تنها در دوران اخیر سلطنت علیحضرت محمد ظاهر شاه چراغ روشن شد تا افغانستان روشن گردد در آن وقت مکا تب رشد یافت دانشگاه کابل تقویه و دانشگاه جلال آباد روی کار آمد سرگ ها 80 % قیر کاری شد – تونل سالنگ ساخته و سمورد استفاده قرار گرفت صنعت در کابل ، جلال آباد ، قندوز ، قندهار ، هلمند ، هرات ، مزار شریف ، بغلان و پروان رو به تکامل نهاد ، بند های برق ساخته شد کابل ، قندهار،هلمند ،جلال آباد ، پلخمری ، پروان تنویر گردد و شرایط ترانسپورتی بهتر شد – سیاست خارجی خوب شده سیاحین افغانستان بدون مشکلات در کشور های خارج رفت و آمد میتوانستند خصوصا ً سفر کربلاو حج آسان گردیده بود حجاج افغانی ازچمن حضوری کابل الی عربستان سعودی رفت و برگشت به مبلغ هفت هزار افغانی توسط وسایل ترانسپورتی افغانی مراسم حج را بجا می آوردند . وضع زراعت و باغ داری و مالداری رو به بهبود بود متاسفانه سیاست مدار دیگر آمده چراغ را خاموش و افغانستان را دوباره تاریک ساخت که تا امروز تاریک است ، چنان تاریک است که دوست و دشمن دیده و شناخته نمیشود از ثمره سیاست مداری این ها یک میلیون نفر کشته دو میلیون بیوه ، یتم ، معلول و پنج میلیون نظر به اسناد جامعه بین المللیکه دو میلیون در ایران و سه میلیون در پاکستان مهاجر و زمینه حاکمیت چندین خارجی در افغانستان مساعد شده است . باز هم خدا خیر کند – عامل این عمل عدم آگاهی ملی و سیاسی است .
2. اختلاف ملی
اختلاف ملی وحدت ملی را از بین برده ، ملت علیه ملت در شهر ودهات قرار دارند عده از ملت بواسطه خودخواهی بمردم وکشور ارزش قایل نبوده حاکمیت خودرا میخواهند برای رسیدن به هدف از نیروی بی رحمان داخلی و خارجی استفاده نموده امنیت را از بین بردند بواسطه اختلاف وحدت ملی از بین رفته مردم به سه دسته تقسیم شده اند ،
الف: یک عده از طریق قدرت خارجی جنگ داخلی رادرمنطقه روی کارنموده حاکمیت خود را میخواهند
ب: یک عده جنگ داخلی را بهانه قرار داده قوای خارجی را درمنطقه آورده حاکمیت خود را میخواهند
ج: یک عده بواسطه این دو در آتش بدبختی میسوزند و راه صلح و نجات میجویند .
بواسطه این خرابکاری امنیت در منطقه نبوده همه روزه چندین نفر تلف وساحه مسکونی ،تجارتی ،فرهنگی ،اداری ، پل ،سرک ،وسایل ترانسپورتی وغیره خساره مند گردیده ،صدای ناله وزجه مادران ،پدران داغدیده وبیوه ویتیم درشهر ودهات به گوش میرسد.
بواسطه این عوامل وحدت ملی از بین رفته اختلاف ملی بوجودآمد – ملت به ملت اعتماد واعتبار ندارد.
3. ناامنی ملی
در بین ملت امنیت نیست امنیت بواسطه عوامل ذیل از بین رفته ،مردم در فکر خود و منطقه بوده راه نجات میپالند در شرایط امروز ملت عامل – ناامنی ملت در منطقه شد اند – نه خارجیها
بیشتر مردم منطقه در باره خود ،مردم وکشور آگاهی ندارند نسبت آن ارزش خود، مردم وکشور را نمیداند ،بخاطرآن مردم –بمردم ضرر میرسانند از جمله
الف: مردم خرابکار منطقه –مردم منطقه بواسطه بی بندوباری امنیت منطقه را از بین برده چرس ، تریاک هیرویین ، دزدی،قمار ،آدم ربایی ،قتل ،غارتگری وامثال آن را در منطقه روی کارنموده باعث اذیت وآزار مردم وعامل داغدار ساختن قلب هزاران مادر وپدر بیوه ،یتیم شده اند
این مردم منطقه اند که در منطقه چرس وخشخاش میکارند و هیرویین تولید میکنند بواسطه این کار مردم منطقه رادر منطقه بد بخت میسازند
این مردم منطقه اند که تجارت چرس ،تریاک وهیرویین می نمایند و اولاد مردم منطقه را در منطقه معتاد می کند – مردم در شهر و دهات در فکر نجات خود و اولاد خود میباشند.
ب: مامورین خرابکار در ادرات دولتی – عده از مامورین دولت در شعبات دولتی دست به خرابکاری زده از طریق فساد اداری عامل ضعف عزت مامورین شریف و اعتبار دولت و ازیت و آزار مراجعین گردیده اند- مامورین خرابکار دولت بین مردم و دولت فاصله ایجاد کرده مردم را بد بین دولت نمود اند مردم ازدولت فاصله گرفته وحدت و همکاری ندارند
ج: جنگ داخلی: امروز دو طبقه از ملت بخاطر حاکمیت بین خود جنگ دارند جان – مال ساحه مسکونی ، دولتی ، فرهنگی ، تجارتی ، صنعتی ، خطوط مواصلاتی ، وسایل ترانسپورتی و غیره در امن نبوده همه روزه تلفات جانی و مالی وارد میکند بخاطر آن جلو رشد اداری ، فرهنگی ، عمرانی ، اقتصادی ، زراعتی و غیره گرفته شده قحطی و قیمتی در جامعه بوجود آمده است و در ضمن صدای ناله و زجه مادران ، پدران داغدیده و بیوه و یتیم در شهر و دهات بلند است.
4. ناتوانی دولت:
دولت متشکل از ملت است همن ملت اند که دولت تشکیل داده اند امروز دولت بواسطه اختلاف ملی و نا امنی توان اداره جامعه را ندارد طوریکه
قانون اساسی کشور راجع به حاکمیت ملی دفاع از وطن ، تامین نظم و امن عامه و از بین بردن هر نوع فساد اداری چنین رهنمایی می کند.
الف: ماده چهارم : راجع به حاکمیت ملی در کشور
حاکمیت ملی در افغانستان به ملت تعلق دارد که به صورت مستقیم و یا توسط نماینده گان خود آن را اعمال کند – نظر به رهنمایی قانون فعلا ً حاکمیت ملی در افغانستان ضعیف شده بصورت مستقیم و یا نماینده گان خود آن را اعمال نمیتوانند نسبت آن ملت توسط قوای خارجی اداره میشود .
ب: ماده پینجاه و پنجم: راجع به دفاع از وطن چنین رهنمایی می نمایند
دفاع از وطن وجیبه تمام اتباع افغانستان است نظر به رهنمایی قانون فعلا ً اتباع افغانستان از خود و کشور دفاع نمیتواند ملت و کشور توسط قوای نظامی خارجی حفاظت می گردد
ج: ماده هفتاد و پنجم: راجع به تامین نظم و امن عامه و از بین بردن هر نوع فساد اداری چنین رهنمای میکند
بند 3 – تامین نظم و امن عامه و از بین بردن هر نوع فساد اداری وظیفه حکومت است – نظر به رهنمایی قانون فعلا ً دولت افغانستان ضعیف گردیده توان تامین نظم و امن عامه و از بین بردن فساد اداری را ندارد – رادیوتلویزیون و روزنامه افغانستان از نا امنی ، فساد اداری ،جنگ داخلی و تلفات جانی و مالی در افغانستان سخن گفته به اطلاع عام و خاص در داخل و خارج میرسانند
نظر به این عوامل - ملت و کشور ضعف اداری ، فرهنگی ، صحی ، زراعتی ، صنعتی ، اقتصادی ، سیاسی و نظامی در سطح منطقه و جهان داشته ملت از جمله ملت محتاج و کشور از جمله کشور نا امن به شمار میروند بواسطه احتیاج و فقر و نا امنی.
ملت امروز توسط مواد غذایی خارجی حیات به سر میبرند
ملت امروز توسط ادویه خارجی معالجه می گردند
ملت امروز – توسط اقتصاد خارجی امرار حیات جسمی و اداری دارند
ملت امروز – توسط مشاور اداری و سیاسی خارجی اداره میشوند
ملت امروز – توسط قوای نظامی خارجی حفاظت می گردند.
ملت امروز – بواسطه مشکلات همه جانبه در سطح منطقه و جهان از طریق رادیو ، تلویزیون ، روزنامه فریاد میزنند و صدای مظلومیت خود را به گوش عام و خاص در داخل و خارج میرسانند.
ملت امروز بواسطه عوامل مختلف در حال مریضی و ناتوانی قرار دارد برای نجات از این مشکل محتاج بوده منتظر هر نوع کمک انسانی و مالی مردم در سطح منطقه و جهان میباشد.
در همچو شرایط زمینه انتخابات سیاسی بخاطر حکمروای به جامعه مریض و ناتوان که محتاج علاج و لقمه نان اند مساعد نخواهد بود بلکه قبل از مراسم انتخابات به مراسم علاج و آزادی نیاز دارند تا از مشکلات موجوده نجات یابند و نفس آرام بکشند و برای مراسم انتخابات آماده شوند.تا روزیکه مشکلات حل نگردد زمینه مراسم انتخابات مساعدنخواهد شد.برای حل مشکلات اول اتحاد کاندیدان محترم – دوم آگاهی ملت ضرورت است بدون اتحاد و آگاهی مشکل حل نمی گردد.
در شرایط امروز مشکل ملت توسط ملت بمیان آمده باعث اختلاف و نابودی ملت در منطقه شده است نه بواسطه خارجی ها ونظر به آن مشکل ملت توسط ملت حل میگردد نه در جای دیگر بخاطر اینکه
شما از ملت هستید و شما مشکل ملت و راه حل آن را میدانید و در منطقه حل میتوانید نه جامعه بین المللی و نماینده های کشور های صلح دوست جهان .جامعه بین الملی نیروی جنگی را که باعث بی امنیتی در منطقه شده اند، نمیشانسند و جلو آن را گرفته نمیتوانند این شما هستید که میشناسید و جلو آن را گرفته میتوانید.
جامعه بین المللی – چرسی ، هیرویینی ، دزد ، قمار باز ، ادم ربا ، قاچاقبر مواد مخدره را در کوچه و قریه نمیشناسند و جلو آن را گرفته نمیتوانند این شما هستید که میشناسد و جلو آن را گرفته میتوانید
جامعه بین المللی - خرابکان را در ساحه مسکونی ، تجارتی ، فرهنگی ، پل ، سرک و غیره نمیشناسد و جلو آن را گرفته نمیتوانند این شما هستید ، که آن را میشناسید و جلو آن را گرفته میتوانید
جامعه بین المللی مامورین خاین را در ادرات دولتی نمیشناسند و جلو آن را گرفته نمیتوانند این شما هستید که میشناسید و جلو آن را گرفته میتوانید
شما از ملت هستید ، شما مشکل ملت را میدانید و حل میتوانید – نه جامعه بین المللی و نماینده های کشور های صلح دوست جهان – بهتر آن خواهد بود که شما درک مسؤلیت نموده مشکل ملت را حل نماید و زمینه انتخابات را مساعد سازید تا اختلاف ملت از بین رفته و امنیت بوجود آید و مراسم انتخابات روی کار گردد برای اجرای این کاراول شما ا اتحاد نماید دوم ملت را اگاه سازید کلید حل این مشکل اتحاد شما و آگاهی ملت است .
اول – اتحاد شما : شما اتحاد نماید تا زمینه برای سازندگی و اصلاح ملت بوجود آید کاندیدان محترم شما که خود را دانشمند و دلسوز میدانید اول شما اتحاد نماید و متحدانه از نیروی علمی ، اقتصادی و ملی خود برای اتحاد ملت استفاده کنید اتحاد شما سر مشق برای پیروان شما شده آن ها اتحاد نمایند و از طریق اتحاد دورنگی و مخالفت ملت را بیگرنگی و محبت ملت تبدیل و زمینه برادری و برابری را مساعد سازید تا و حدت ملت جامعه عمل پوشد و زمینه اتحاد و آگاهی به میان آید ملت به گفتار و رفتار متحید گردند و وحدت خود را حفظ نمایند.
دوم: آگاهی ملت : برای آرامی ملت بوجود آید. کاندیدان محترم ملت را آگاه سازید تا ملت آگاه شوند مسؤلیت خود را در برابر خود ، مردم و کشور بدانند و ادا نمایند تا ملت آگاه نشود ارزش خود ،مردم و کشور را نداتند زمینه خدمت را مساعد نیمسازند .
روزیکه ملت آگاه شد.
ملت آگاه – دست از بی بندوباری ، چرس ، تریاک ، هیرویین و غیره بر داشته آبروی خود و مردم منطقه را حفظ مینمایند .
ملت آگاه – دست از فساد اداری برداشته آبروی خود و دولت را حفظ می کنند.
ملت آگاه دست ازجنگ و آدم کشی برداشته سلاح را بر زمین گذاشته همدیگر خود را در آغوش میگرند.
در آن صورت این مشکل بدون کمک و همکاری جامعه بین المللی و نماینده گان کشور های صلح دوست در منطقه حل میگردد.
آن گاه – متحدانه متوجه آزادی ملت و کشور گردیده با ملت آگاه و آزاد مراسم انتخابات را روی کار نماید در فضای آزادی و عدالت رییس جمهور انتخاب خواهد شد و نتیجه آن عادلانه و شفاف خواهد بود در سطح منطقه و جهان برسمیت شناخته خواهد شد
به امید آن روز.
میرزا حسین خاکیار
29/3/1388
(با توجه به رمان "هویت" نوشته نرگس عینی)
رحمت ارزگانی
آن خیالاتی که موجد داستان عامه پسند می گردند، ریشه در میلی ادیپی دارند که به سبب آن ما می خواهیم به کسی از جنس مخالف عشق بورزیم و او هم متقابلا به ما عشق بورزد. خیالات مذکور همچنین ریشه در میل ادیپی مستمر دارند که بخشی از پیکربندی درون ابژه ای زنان است، یعنی میل به بازیابی عشق مادر و همه دلالتهایش که عبارت اند از لذت شهوانی، همزیستی تکمیلی و صحه گذاری بر هویت.
جنیس ردوی
مقدمه
از زمانی که زنان در قرن های گذشته ی میلادی شروع به بحث پیرامون حق خود کردند و از انواع راه ها سعی در احقاق حقوق خود نمودند و از هر راه ننکن سعی کردند که در به درجه ی اول این نابرابری را اثبات برسانند و در درجه دوم به اصلاح امور دست بزنند و این شکاف کهن را از میان بردارند و در دنیایی برابر با مردان یه همزیستی توام با برابری دست یازند گویی زنان می خواستند این موازنه ی وحشت را بر هم زنند و در دنیایی بدون ترس و نابرابری زندگی کنند یکی از این راهها ادبیات بود.
اما ادبیات نتوانسب درباری این امر برای زنان و آمالشان مفید باشد، چرا که نوشته های انان عموما کم مایه و ضعیف بودند . درنتیجه این شبهه را در اذهان عموم بوجود اورده بود که ادبیات اصولا امری مردانه است که زنان را به آن راهی نیست .
ویرجنیا ولف در کتاب اتاقی از آن خود به بررسی آثار نویسندگان زن انگلیسی زبان پرداخت و این مسئله را به اثبات رسانید که زنان از آنجا که توانایی مالی ندارند و معیشت آنان وابسته به مردان است نمی توانند مانند مردان آثاری بزرگ و ماندگار خلق کنند. وی در نهابت رای به این داد که اتاقی از آن خود و ماهانه 500 پوند می تواند راه گشای ادبیات نوین زنان باشد.
اما آن روزگار مدتهاست به سر آمده و دورانی شکوفا در زندگی زنان پدید آمده است. امروزه نیز شاهدیم ادبیات زنان معمولا ادبیاتی دون پایه تر از ادبیات مردان است، آیا می توان همان مسئله بی اساس را بار دیگر مطرح کرد که زنان اصولا از تولید ادبی والا ناتوانند یا اینکه علت را در چیز های دیگری جست. این پژوهش به دنبال اثبات این مسئله است که ادبیات عامه پسند که در اگثر مواقع ادبیاتی زنانه است در بر دارنده ی ایدئولوژی و ملزومات آن است. و نیاز به بقای سیستم نابرابر علت وجودی این ادبیات است .که در بیشتر کشورهای توسعه یافته زنان علاوه بر آن که اتاقی از آن خود دارند دارای حق رایی، رایی که خانم ولف ان همه برای آن کوشید بود.
چارچوب نظری: نظریه های فرهنگ عامه
فمینیسم و فرهنگ عامه:
به گفته ی استریناتی سه رویکرد اصلی در فمینیسم وجود دارد :
الف) فمینیسم رادیکال: این رویکرد تفاوت های بنیادین زن ومرد را مد نظر قرار می دهد و معتقد است «پدر سالاری و سرکوب زنان مهم ترین شکل تاریخی تقسیم اجتماعی و سرکوب است»(استریناتی: 239). این رویکرد راه حل نهایی را جدایی کامل زنان از مردان می د اند این رویکرد امروزه چندان مورد توجه نیست و نقد های بسیاری به آن وارد است.
ب) فمینیسم سوسیالیستی : رویکرد دیگر رویکرد سوسیالیستی است، این رویکرد نظریات رویکرد رادیکال در مورد اختلافات بنیا دین زن و مرد و کهن و تاریخی بودن پدر سالاری و سرکوب زنان در طول تاریخ را قبول دارد و آن را به عنوان مهمترین شکل تقسیم اجتماعی شناسایی می کند. اما راه حل فمینیسم رادیکال را نمی پذیرد و« راه حل این مشکل را در اصلاحات گسترده در روابط بین مردان و زنان به عنوان بخشی تفکیک ناپذیر از جامعه ی سوسیالیستی جست وجو می کند»(همان:240).
ج) فمینیسم لیبرال: این رویکرد اصلاحات گسترده در نظام اجتماعی را خواستار است .و معتقد است که در نظام اجتماعی و تولیدات فرهنگی زنان سهم کم تری در اختیار دارند و در این مورد عدالت رعایت نمی شود و مطلوب آن است که مبارزات در مسیری پیش برود که توازنی در سهم مردان و زنان به وجود آید، و زنان مشارکت بیشتری در نظام اجتماعی و فرهنگی داشته باشند. این رویکرد امروزه بسیار مورد توجه قرار گرفته است و تقریبا پر طرفدارترین رویکرد در میان این سه رویکرد فمنیستی است.
هر کدام از این رویکرد ها به نوبه ی خود و در درجات مختلف نظراتی بد بینانه در مورد فرهنگ عامه اتخاذ کرده اند. فمینیست ها معتقدند که فرهنگ عامه و رسانه ها سهم کمی برای زنان قائلند، و از دیگر سو زنان در نقش های کلیشه ای و از پیش تعیین شده نشان داده می شوند. این فرهنگ از سویی باعث تقویت کلیشه ها می شود و از سوی دیگر زنان دائما نقشی منفعل و ایستا در این فرهنگ دارند. بنابر این رمان ها ی عامه پسند نیز از جانب این دسته از منتقدان فرهنگ عامه مورد نقادی قرار گرفته اند. این دسته از منتقدان معتقدند که رمان های عامه پسند با محتوای متحجرانه و مرد سالارانه ی خود زنان را در تحجر و انزوا نگه می دارند و موجب زوال روز افزون زنان می شوند. و راه را بر عملی رادیکال و حتی رفورمیستی می بندند.
اما این رهیافت از تیررس انتقاد بر حذر نماند و مورد نقادی گروهی از منتقدان و محققان فرهنگ قرار گرفت . در این رهیافت نو نقادانه « خواندن داستان های عامه پسند دیگر عموما کاری هم سنخ با شرارت پنهانی تلقی نمی شود که اذعان به انجام دادن آن مایه شرمساری باشد، همچنین دیگر نمی توان داستان عامه پسند را صرفا نوعی ماده ی مخدر دانست که فقط خوانندگان غیر روشنفکر آن را مصرف می کنند(لانگهرست: 1389).
از دیگر سو مادلسکی از چهره های شناخته شده در تحلیل فمینیستی بر آن است که در تحلیل خود،نوعی رابطه بین زنانگی و فرهنگ مردم پسند برقرار کند .به بیان دیگر ، از نظر مادلسکی زنان به خاطر مصرف گرایی و فرهنگ مردم پسند نکوهش شده اند. در این دیدگاه، زنان همان هایی هستند که از سویی جاذبه های جنسی یشان نا خواسته آنان را به سوژه های تبلیغاتی سرمایه داری و عاملی برای فریب مردان تبدیل کرده است. و از دیگر سو خود مصرف گرایانی چشم گوش بسته برای کالاهای رنگارنگ سرمایه داری مبدل شده اند. آنان مخاطبان اصلی برنامه ها و متون عامه پسند تلقی می شده اند، برنامه هایی که از طریق آنها فرهنگ عامه پسند به درون منازل راه یافته است. به این ترتیب به اعتقاد مادلسکی فرهنگ مردم پسند فرهنگی زنانه تلقی شده است که زنان خواسته یا نا خواسته هم ابزاری گسترش آن بوده اند و هم مخاطبان منفعل آن.
اما مقصود ما تنها بیان نظرات مختلف و متفاوت در مورد داستان های عامه پسند و کلیت فرهنگ عامعه نیست بلکه می خواهیم با یافتن ویژگی های رمان های عامه پسند و جمع بندی آنها در یک تئوری کلی و منسجم به آزمونی تجربی در این زمینه دست یازیم.
حال با توجه به آنچه گفتیم تئوری های مختلف فمنیستی رسانه ها و فرهنگ عامه پسند خاصه داستان های عامه پسند را حاوی کدام ویژگی ها و مشخصات می دانند. داستان عامه پسند در واقع طبق این تئوری ها به چگونگی داستان گفته می شود.
« تصویر فرهنگی زنان در رسانه های جمعی از نظر فمنیست ها در جهت حمایت و تداوم تقسیم کار جنسی و تقویت مفاهیم پذیرفته شده درباره ی زنانگی و مردانگی بکار می رود» (استریناتی243). بازتاب زنان در رسانه ها و سایر محصولات فرهنگ عامه مربوط به بازتولید نمادین اجتماع مرد سالار و زن ستیز است. باز نمایی زنان در نقش های کلیشه ای و از پیش تعیین شده چیزی نیست مگر بازتولید جامعه ای که در آن تقسیم کار اجتماعی بر اساس جنسیت صورت گرفته است. و فرهنگ عامه سعی دارد این نظم اجتماعی را به صورت مداوم احیا کند و متعاقبا به آن معنا و مفهوم نمادین ببخشد.
با توجه به آنچه در مورد صورت بندی کلی فرهنگ عامه گفتیم حال می توانیم ویژگی ها و مشخصات و بارز رمان های عامه پسند را به عنوان یکی از باز نمود های فرهنگ عامه مشخص کنیم. در این رمان ها زنان عموما در نقش مصرف کنندگان ظاهر می شوند در حالی مردان عموما نقش تولید کننده را بر عهده دارند. زنان در این رمان ها عموما به مشاغل سنتی مثل خانه داری و بچه داری مشغولند و مردان دارای مشاغل در بیرون از خانه و نقش اجتماعی و اقتصادی بسیار فعالانه تری نسبت به زنان هستند. مردان عموما به کارها و صحبت های جدی می پردازند و این مسئله در کلیت داستان نیز تاثیر می گذارد چرا که اکثر کاراکتر های مهم و فعال مردان هستند و همین مردان فعال هستند که جریان کلی روایت را پیش می برند. اما زنان نقش های کلیشه ای تر و فعالیت ها و دیالوگ های احساسی تر و منفعل تری اختیار می کنند.
علاوه بر تولید و کار، تفکر نیز به عنوان یکی از نماد های عدم انفعال و عاملیت ویژه ی مردان است. مردان هستند که دست به تفکر، تدبر و اعمال عقلانی می زنند و جریان زندگی را به دست می گیرند در مقابل زنان در این مورد منفعل هستند و بیشتر حرکات و دیالوگ های آنان از روی احساس است تا از روی عقلانیت و تفکر.
وابستگی زنان به مردان یکی دیگر از مشخصات رمان های عامه پسند است. این رمان ها در بر گیرنده ی مردانی قدرتمند و زنانی وابسته است. در تمام صفحات این رمان ها نشان هایی از قدرت مردان ( قدرت جسمانی،قدرت تفکر و قدرت اجتماعی و اقتصادی ) نهفته است. زنان نیز در همه ی موارد به مردان وابسته هستند و در نهایت زنان باوفاداری به مردان و توسط همین مردان نجات می یابند و قدرت این مردان جریان کلی استان را پیش می برد.
زنان در این داستان ها حضور کم رنگ تری از نظر تعداد دارند واز دیگر سو زنان با وجود تعداد اندک نقش کمی در روایت ایفا می کنند. زنان در این داستان ها اغلب بر اساس کنش های جنس مخالف عمل می کنند و در واقع اعمال آنان بیشتر واکنشی و وابسته است تا فعال.
در این رمان ها گاه زنان سوژگی خود را از دست می دهند و به اشیائی منفعل تبدیل می شوند. گاه این ابژه ها، ابژه هایی سکسی هستند که نیاز های جنسی مردان را برآورده می گنند البته این مسئله در دیگر نمود های فرهنگ عامه پسند مثل فیلم ها، تبلیغات و مجلات عامه پسند پررنگ تر است تا در داستان ها، اما در هر صورت این داستان ها نیز از این عنصر خالی نبوده و در این داستان ها نیز زیبایی و جنبه های جنسی زنان مورد تاکید قرار رفته است و فضای داستان به سمتی پیش می رود که زنان صرفا از جنبه جنسی مورد توجه قرار می گیرند.
از دیگر ویژگی های عمده ی این داستان ها آن است که زنان در این داستان ها در نقش قربانی ظاهر می شوند. قربانیانی که فقط مردان قادرند آنان را از دست جلادان و توطئه گران برهانند.
تحلیل محتوا و فرهنگ عامه پسند:
بی شک تحلیل محتوا به عنوان یکی از روش های تحقیقات اجتماعی به خصوص به عنوان یکی از روش های تحلیل فرهنگ عامه پسند از اهمیت بسیار زیادی جهت برون رفت از وضع موجود برخوردار است. فمینیست های لیبرال با تاکید بر همین شیوه ی تحقیق است که ادعا می کنند در متون رسانه ای و متون فرهنگ عامه نابرابری جنسی تولید و باز تولید می شود، با استفاده از این روش بوده است گه محققان فمینیست ادعا کرده اند به صورت کمی می توان اثبات کرد زنان در متون رسانه ای نیز مانند متن جامعه در موقعیتی پایین تر از مردان قرار دارند.
استریناتی در کتاب خود به نام نظریه های فرهنگ عامه از قول ون زونن می گوید« تحلیل های محتوایی کمی بسیاری نشان داده اند که زنان به ندرت در رسانه های جمعی ظاهر می شوند، خواه به صورت خواهر ،دختر ،نامزد و یا در قالب مشاغلی درجه دومی که از نظر سنتی زنانه هستند( منشی ، پرستار ، کارمند قسمت پذیرش ) و یا به صورت ی شیئ سکسی. به علاوه زنان معمولا جوان و زیبا هستند، اما چندان تحصیلاتی ندارند. پژوهش های تجربی در زمینه ی روانشناسی شناختی بر این نظریه صحه می گذارند که رسانه ها به صورت سازمانی عمل می کنندـ مثل خانواده ـ و به ویژه به کودکان نقشهای جنسی مناسب را آموخته و رفتار مناسب را مورد تقدیر قرار می دهند... اعتقاد عموم بر این است که رسانه ها قالب های نقش های جنسی را تقویت می کنند زیرا منعکس کننده ارزش های اجتماعی حاکم هستند و همچنین به سبب آنکه تولید کننده های برنامه ها در رسانه ها مرد هستند تحت تاثیر این قالب ها قرار دارند» (استریناتی:243). این پاراگراف به ما اهمیت تحلیل محتوا را در تحقیقات درباره فرهنگ عامه، به خصوص در تحقیقاتی که با رویکرد فمینیستی انجام می شود نشان می دهد.
فرضیه:
با توجه به آنچه در قسمت نظری این پژوهش گفته شد می توان ادعا کردکه رمان "هویت" نوشته نرگس عینی، رمانی عامه پسند است . این پژوهش در پی اثبات این موضوع است و می خواهد ویژگی های عمده ی این رمان به عنوان رمانی عامه پسند را توصیف و تبین کند.
مشخصات و نشانگانی مانند موقعیت پایین تر زنان نسبت به مردان، تعداد کم زنان، مشاغل پایین تر زنان و انفعال و عدم تحرک شخصیت های زن و و موقعیت وابسته ی آنها در متون تولید شده در فرهنگ عامه.
روش تحقیق:
کاربرد تحلیل محتوا در توصیف و تبیین رمان عامه پسند "هویت" نوشته "نرگس عینی" این پژوهش با استفاده از روش تحلیل محتوای کمی انجام شده است علت استفاده از این روش همان دلایلی است که در قسمت نظری درباره رابطه تحلیل محتوای کمی و تحقیقات فمینیستی فرهنگ عامه ذکر شد. در این تحقیق بیشتر بر شمارش و سنجش شخصیت ها تاکید شده است و گاه نیز جمله ها مورد توجه قرار رفته و شمارش شده اند.
تحلیل محتوای کمی رمان هویت بر اساس نظریه های فمینیستی در مورد فرهنگ عامه:
جدول شماره 1: جنسیت شخصیت ها
جنسیت | فراوانی | درصد | درصد معتبر | درصد تجمعی |
زن | 11 | 44% | 44% | 44% |
مرد | 14 | 56% | 56% | 100% |
کل | 25 | 100% | 100% |
اگر نخستین کارکرد تحلیل محتوا شمارش دفعات تکرار یک پدیده در یک متن باشد بی شک شمارش تعداد شخصیت ها از نظر جنسیت اهمیت زیادی پیدا می کند. خاصه اگر پژوهشی پیرامون زنان در حال انجام باشد. و قصد تحقیق سنجش متغیرها بر اساس جنسیت باشد، چرا که این امر میزان فعالیعت یا انفعال زنان و میزان اهمیت آنها در پیشبرد روایت و داستان را مشخص می کند. هر چه میزان فعالیت زنان در داستان بیشتر باشد و هرچه میزان شخصیت های زن بیشتر باشد آن داستان اهمیت بیشتری برای زنان قائل است. در این پژوهش نیز تعداد شخصیت های زن حاضر در داستان شمارش شده و با تعداد مردان حاضر در این داستان مقایسه شده است.
این رمان هر چند رمانی زنانه است و اکثر مخاطبان آن مانند بیشتر رمان های عامه پسند زنان هستند اما تعداد شخصیت های زن در آن کمتر از تعدادشخصیت های مرد است. 44 درصد از شخصیت ها زن و بقیه یعنی 56 درصد مرد هستند جنسیت همه ی شخصیت ها مشخص شده است.
این مسئله را در قدم نخست می توا ن چنین تحلیل کرد که زنان در متون رسانه ای از نظر تعداد نیز در اقلیت هستدند یعنی با وجود این که در جامعه ی واقعی از نظر جمعیت شناختی تعداد زنان تقریبا برابر تعداد مردان است اما در این متن رسانه های مانند دیگر متون فرهنگ عامه زنان در اقلیتی اجتناب ناپذیر و غیر واقعی قرار دارند. در این متن میزان شخصیت های مرد 12 درصد بیشتر از شخصیت های زن است که این فاصله، فاصله ای بسیار فاحش است.
پس اولین بخش از فرضیه ما پیرامون حضور کم رنگ تر زنان در رمان های عامه پسند و به تبع آن رمان هویت به اثبات رسید.
جدول شماره 2: سن شخصیت های زن رمان
گروه های سنی | درصد | درصد معتبر | درصد تجمعی |
کودک | 3/15% | 6/16% | 6/16% |
جوان | 1/46% | 50% | 6/66% |
میانسال و پیر | 1/31% | 4/43% | 100% |
میسینگ | 4/7% | ||
کل | 100% | 100% |
سن نیز یکی از مقوله هایی است که در طبقه بندی جامعه و افراد و توزیع نقش و قدرت می توان به آن اشاره کرد.
در جوامع و فرهنگ های مختلف پیر سالاری همراه با پدر سالاری دو نوع قیومیت رایج بوده اند، چنان که تاریخ این مسئله در بعضی جوامع به اعصار اولیه ی حیات بشری می رسد.
جوانان نیز عموما در نقش هایی منفعل تر قرار دارند، خاصه اگر جنسیت این جوانان مونث هم باشد که در این صورت تابعی از بزرسالان به ویژه بزرگسالان مرد هستند و چندان نقش فعالی در زندگی اجتماعی ندارند. نقش کودکان از این هم کم رنگ تر است چرا که کودکان به طور کل هیچ نقشی ندارند. این مسئله در تولیدات فرهنگی نیز بروز پیدا می کند و جوانان از نظر اهمیت در روایت کلی داستان نقش کم اهمیت تری دارند. در این رمان نیز وضع به همین منوال است. در این رمان اکثر زنان یعنی 50درصد آنها جوان هستند که از این مسئله می توان برای یکی از بخش های فرضیه بهره برد و به اثبات این مسئله پرداخت که زنان در فرهنگ عامه به عنوان اشیاء سکسی مورد توجه قرار می گیرند. چرا که زنان معمولا در سنین جوانی از زیبایی بهره بیشتری دارند.
جدول شماره 3 : اشاره به شغل زنان
در مورد زنان | فراوانی | درصد | درصد معتبر | درصد تجمعی |
اشاره | 5 | 4/45% | 4/45% | 4/45% |
عدم اشاره | 6 | 6/54% | 6/54% | 100% |
کل | 11 | 100% | 100% |
جدول شماره 4 : اشاره به شغل مردان
در مورد مردان | فراوانی | درصد | درصد معتبر | درصد تجمعی |
اشاره | 13 | 8/92% | 8/92% | 8/92% |
عدم اشاره | 1 | 2/7% | 2/7% | 100% |
کل | 14 | 100 | 100 |
اشاره به شغل زنان عموما در تولیدات فرهنگ عامه مرسوم نیست چرا که برای زنان از جنبه های دیگر اهمیت قائلند انچه در مورد زنان در این تولیدات مورد توجه قرار می گیرد. شغل که نشان از عاملیت و فعالیت دارد، در این تولیدات مخصوص مردان است و به مشاغل مردان در این تولیدات اشاره می شود. در این رمان در 4/45 درصد از موارد به شغل زنان اشاره شده است ،در حالی که در 8/92 درصد از موارد به شغل مردان اشاره شده است.
این مسئله می تواند ناشی از این باشد که در فرهنگ و جامعه ما عموما خانه داری را به عنوان شغل زنان پیش فرض می گیرند و شاید لزومی در اشاره کردن به آن نمی بینند و در بسیاری از موارد آن را به عنوان فعالیت به شمار نمی آورند، چرا که مستقیما به امر تولید به معنی سرمایه دارانه ی آن مربوط نمی شود. در هر صورت شغل به عنوان یکی از مشخصه های عدم انفعال به مردان اختصاص داده شده است.
جدول شماره 5 : سهم مردان و زنان در مشاغل بالا
مشاغل بالا | فراوانی | درصد | درصدمعتبر | درصد تجمعی |
متعلق به زنان | 1 | 10% | 10% | 10% |
متعلق به مردان | 9 | 90% | 90% | 1005 |
کل | 10 | 100% | 100% |
« به طور کلی زنان در مشاغل اصلی که مردان به آنها مشغولند ظاهر نمی شوند. مردان پزشک هستد، زنان پرستار، مردان وکیل هستند، زنان منشی، مردان در شرکت های بزرگ کار می کند و زنان در بوتیک های لباس»( استریناتی: 244).
همان گونه که در بالا اشاره شد، زنان در درجه اول اصلا به عنوان افرادی شاغل معرفی نمی شوند و در سطح دوم اگر هم به شغل آنان اشاره شود، مشاغل آنان عموما مشاغلی دون پایه تر از مشاغل مردان است، مشاغلی که به تخصص و مهارت چندانی نیاز ندارند و تبحر در این مشاغل مستلزم توانایی، مهارت، تفکر، تحصیلات و تلاش چندانی نیست . در این رمان تنها در 10 درصد از موارد زنان مشاغل بالا را اشغال کرده اند واین در حالی است که 90 درصد مشاغل بالا در کل متعلق به مردان است که مردان این رمان مهارت بالایی را در انجام این مشاغل از خود نشان می دهند این امر نشان دهنده تصور فرهنگ غالب پیرامون زنان و مردان و تفاوت و تمایزهای میان آنهاست. در این زمینه باید دوباره به ذکر این مطلب پرداخت که فرهنگ عامه زنان را در نقش هاو کارهای کلیشه ای و از پیش تعیین شده قرار می دهد.
به این ترتیب می توان این ادعا را مسلم دانست که فرهنگ عامه ابزاری برای تولید و بازتولید جامعه ی نابرابر مرد سالار و طبقاتی است که در آن سیستم همیشه به نفع مردان و به طور کلی طبقات فرا دست عمل می کند. جان استوری به نقل از لیویس و دنیس تامپسن می گوید« این شکل از جبران مافات ( خواندن داستان های عامه پسند ) نقطه مقابل باز آفرینی است، از این حیث که به جای تقویت بنیه و تازه کردن میل او به زندگی، ناتوانی او را بیشتر می کنند. به این ترتیب که او را عادت می دهند تا با رو حیه ای ضعیف از مسئولیت های زندگی شانه خالی کند و اصلا نخواهد با زندگی رو برو شود». بنابر این رمان ها می توانند هم زمینه ی تولید و هم در هنگام مصرف زنان را در انفعال بیشتری فرو برند و در نهایت با دستمایه قرار دان مشکلات و مسائل زنان به تقویت ایدئولوژی مرد سالارانه و نابرابری دامن بزنند.
اشاره به مشاغل بالای مردان برای جاودانه ساختن تصویر مرد پر کار قدرتمند و مستقل و زن وابسته و منفعل است.
در نهایت بد نیست به این مسئله اشاره کنیم که این مسئله به ویژه در کشور ما که جامعه بسیار سنتی تر از جوامع توسعه یافته است، اهمیت بیشتری پیدا می کند چرا که رسانه ها نیز به کمک نظام سنتی آمده اند و بیش از گذشته به تصورات رایج در جامعه سنتی ما پیرامون زنان و مردان دامن زده می شود. .
جدول شماره 6 : ویژگی های مورد اشاره برای شخصیت های زن و مرد داستان
ویژگی ها | شخصیت های زن | شخصیت های مرد |
زیبایی | 3/36 درصد | 2/7درصد |
مهربانی و احساساتی | 9/90درصد | 50 درصد |
شجاعت و قدرت | 5/28 درصد | 9 درصد |
حس مادرانه | 4/45 درصد |
در قسمت قبل شغل و علی الخصوص مشاغل بالا به عنوان وسیله ی هویت بخشی و استقلال برای شخصیت های مرد اشاره شد حال ببینیم زنان چگونه در این رمان و به طور کلی در فرهنگ عامه هویت پیدا می کنند. این پژوهش تلاش می کند که بعضی ویژگی های اخلاقی و جسمانی را انتخاب کند و با محاسبه ی میزان تعلق هر کدام از آنها به شخصیت های مرد و زن و مقایسه ی آنها دست به واکاوی هویت زنان در این رمان بزند. در اولین مورد زیبایی را سنجیده است در این رمان در 3/36 درصد از موارد به زیبایی زنان به عنوان یکی از عوامل شناسایی آنها اشاره شده است در حالی که در 2/7 درصد از موارد به زیبایی یا دیگر ویژگی های جسمی مردان توجه شده است.
در این مورد می توان به شئ وارگی زنان به خصوص استفاده از آنان به عنوان ابژه های جنسی در فرهنگ عامه اشا ره کرد. البته این مسئله از نقش زنان در اجتماع و تصور غالب مردان از زنان سرچشمه گرفته است. نگاه به زنان در تولیدات فرهنگ عامه نگاهی مرد سالارانه است و زنان از دریچه ی نیاز ها و آمال مردان مورد توجه قرار می گیرند. بخشی از این نیاز ها، نیاز های جنسی است که فرهنگ عامه وسیله ای برای ارضای این نیاز ها در اختیار مردان و حتی زنانی قرار داده است که در بند فرهنگ و جامعه ی مرد سالار هستند.
اشاره به مهربانی و احساساتی بودن مقوله ای دیگر در مورد شخصیت ها بود که این تحقیق مورد سنجش قرار داده است این ویژگی نیز در فرهنگ غالب اکثرا به زنان نسبت داده می شود و کم تر آن را در سطح ویژگی های مردانه قرار می دهند این رمان نیز به تاسی از چنین فرهنگ مردسالارانه ای این ویژگی ها را در سطحی وسیع به زنان نسبت داده است به طو.ری که برای 9/90 درصد از شخصیت ها این ویژگی ذکر گریده است این ویژگی تنها برای 50 درصد از مردان آنهم در بعضی موارد ذکر گردیده است که در این 50 درصد نیز با قدرت و مظاهر آن عجین شده است.
شجاعت و قدرت نیز دو ویژگی برجسته ای هستند که برای هویدا شدن هویت زنان و مردان این رمان می توان آنها را سنجید این دو ویژگی برای 5/28 درصد از شخصیت های مرد ذکر شده است در حالی که 9 درصد شخصیت های زن از چنین ویژگی برخوردارند یعنی تقریبا یک سوم شخصیت های مرد. در این زمینه نیز می توان به همان تصورات کلیشه ای و رایج در فرهنگ پیرامون زنان و مردان و ویژگی های آنان بازگشت و تصورات غالب جامعه را در مورد هویت هر دو جنس نشان داد. قدرت و شجاعت عموما به مردان نسبت داده می شود.
زنان در جامعه ما هیچ گاه فارغ از نقش هایی که سنت به آنان نسبت داده است هویتی نداشته اند. آنان همیشه یا خواهر بوده اند یا مادر یا همسر و یا دختر وهویت آنان فارغ از این نقش ها محلی از اعراب نداشته است .زن هیچ گاه به عنوان زن نمود و باز نمود نداشته است. همان گونه که گفتیم فرهنگ عامه نیز به تصورات موجود در فرهنگ غالب دامن می زند و از این روست که در این رمان عامه پسند نیز بار ها و بار ها به حس مادرانه زنان به عنوان بخش مهمی از هویت و شخصیت آنها اشاره شده است. این حس به 4/45 درصد از زنان این رمان نسبت داده شده است. حتی آنجایی که این زنان فاقد فرزند بوده اند. پس به طور کل اگر بخواهیم هویت شخصیت های زن را در این رمان عامه پسند مشخص کنیم باید بگوییم شخصیت های زن این رمان در اغلب موارد زنانی زیبا ، دارای جاذبه جنسی و مهربان هستند که قابلیت یک مادر خوب در آنها نهفته است و از همین رو در اختیار مردانی قرار گرفته اند که از آنان شجاع تر و قوی تر هستند و این مورد هم بازتولید و ادامه همان فرهنگ غالبی است که در جامعه پیرامون مردان و زنان و هویتشان شکل گرفته است.
جدول شماره7 : قدرت شخصیت ها در رمان
جنسیت | درصد شخصیت های در حال قدرت نمایی | درصد شخصیت های منفعل | درصد شخصیت های مورد تحکم |
زن | 9% | 6/45% | 4/45% |
مرد | 50% | 8/38% | 2/14% |
این جدول به قدرت نمایی ، شخصیت های منفعل و شخصیت های مورد تحکم در این رمان اشاره کرده است. قصد من از طراحی این جدول این است که به اثبات این مطلب بپردازیم که زنان در این رمان ها در نقش انسانهایی وابسته و در بهترین حالت در سیمای انسانهایی منفعل ظاهر می شوند.مردان در این رمان در 50 درصد موارد قدرت نمایی می کنند یعنی تقریبا 5 برابر زنان.
جدول شماره 8 : شخصیت های وابسته و مستقل رمان
جنسیت | شخصیت وابسته | شخصیت مستقل |
مرد | 2/14% | 8/85% |
زن | 8/72% | 2/27% |
این جدول نیز بیانگر وابستگی گسترده شخصیت های زن به شخصیت های مرد است، به طوری که شخصیت های مستقل مرد تقریبا 3 برابر شخصیت های مستقل زن است. در این جا نیز بخشی دیگر از نظریه ما اثبات می شود.
جدول شماره9 : میزان دیالوگ های مردانه و زنانه
فصل | فراوانی | درصد دیالوگ های مردانه | درصد دیالوک های زنانه | کل |
اول | 151 | 63% | 37% | 100% |
دوم | 115 | 6/68% | 4/31% | 100% |
سوم | 126 | 67% | 33% | 100% |
چهارم | 66 | 2/77% | 8/22% | 100% |
پنجم | 60 | 50% | 50% | 100% |
ششم | 33 | 58% | 42% | 100% |
هفتم | 24 | 2/79% | 8/20% | 100% |
هشتم | 32 | 50% | 50% | 100% |
نهم | 145 | 8/53% | 2/46% | 100% |
دهم | 84 | 1/32% | 3/67% | 100% |
یازدهم | 93 | 7/95% | 3/4% | 100% |
دوازدهم | 56 | 63% | 37% | 100% |
سیزدهم | 41 | 1/39% | 9/60% | 100% |
در فرضیات داشتیم که فضای داستان های عامه پسند فضایی است که با کنش ها و دیالوگ های مردان ساخته شده و این جدول این مطلب را کاملا به ما اثبات می کند، این رمان نیز مانند سایر رمان های عامه پسند از همین فضای مردانه بهره می برد و این مسئله در اکثر فصول این رمان خود را نشان می دهد مردان در این رمان با دیالوگ ها و کنش هایشان از سویی روایت را پیش می برند و از سوی دیگر ایدئولوژی مرد سالارانه را باز تولید می کنند.
نتیجه گیری:
رمان های عامه پسند مانند دیگر نمود های فرهنگ عامه پسند دارای فضایی مرد سالارانه است که سعی در تحکیم و انسجام این سیستم مرد سالارانه دارد.
این پژوهش با روش کمی تحلیل محتوا که اتفاقا روشی مناسب برای اثبات نابرابری فضای کلی فرهنگ عامه پسند است ،اثبات کرد که رمان های عامه پسند سعی در بازنمایی مردانی مسلط و زنانی تحت سلطه دارند، که زنان نیز از این تحت سلطه بودن و عدم استقلال بهره می برند و این مسئله به نفع زنان نیز هست. زنان در این رمان ها انسان هایی وابسته ،تحت سلطه، منفعل، مصرف کننده و سنتی هستند در حالی که مردان دارای استقلالند، مسلطند، عاملیت دارند و تولید کننده هستند متکر و کار دانند و جریان کلی امور را با قدرت و تدبیر خویش پیش می برند.
زنان در این رمان ها خاصه رمان عامه پسند هویت به عنوان " زن" دارای هویت مستقل نیستند، بلکه هویت و شخصیتشان با نقش آنها که اکثرا همسر یا مادر است عجین شده زنان در این رمان براساس تصورات غالب فرهنگ ، که تصوراتی کلیشه ای است تصویر شده اند و مردان نیز همین طور.
در این رمان زنان گاه به عنوان ابژه های جنسی تصویر شده اند این مطلب را می توان با نگاه کردن به نتایج این تحلیل محتوا به صورتی آشکار و واضح مشاهده کرد.
در اینجا باید متذکر شد که رمان های عامه پسند را نمی توان صرفا فرایندی ایدئولوژیک و تحکیم کننده بظام مردسالارانه کنونی دانست نه این پژوهش شواهد کافی برای صحه گذاشتن بر این دیدگاه به دست می دهد و نه هیچ تحقیق دیگری که تا کنون در این زمینه صورت کرفته است.باید گفت که اصلا نمی دانیم که قرائت مکرر داستانهای عامه پسند عملا چه تاثیری در رفتار زنانی دارد که کتاب را بسته اند و کارهای روزمره و معمولیشان را از سرکرفته اند.
منابع:
1- استریناتی، دومینیک(1384). نظریه های فرهنگ عامه. مترجم ثریا پاک نظر، تهران : نشر گام نو
2- استوری، جان (1384). مطالعات فرهنگی و فرهنگ عامه. مترجم حسین پاینده.تهران:نشر آگه
3- فصلنامه فلسفی، ادبی، فرهنگی ارغنون. داستان های عامه پسند، شماره 25، پاییز 1383.تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد.
در جریان تقریباً سه دهه مردم مظلوم افغانستان بصورت عموم و هزاره های مظلوم به صورت خصوص زیان ها و خسارات بیش از تصؤر را توسطه عده ی که بخاطر رسیدن به قدرت متحمل شدند که این کشتار های بی رحمانه و دسته جمعی زمانی بنام ضد پیرو خط امام و آمریکایی بودن، زمانی هم به نام های تنظیمی و حزبی با استفاده از شعار های دروغین مردم را جوخه جوخه به کام مرگ فرستادند که بعداً خود آنهایکه هزاران انسان را به خاطر اینکه اتهام امریکایی بودن را بسته بودند به گودال نیستی فرستادند و هزارن خانواده را داغدار نمودند، هزاران زن بیوه، هزاران طفل یتیم و خسارات بی شماری اقتصادی نیز وارد کردند اما بعد از سقوط کمونیستان از خدا بی خبر تمام تلاش ها بخاطر رسیدن به قدرت بود که همانا بیش از هزاران انسان بیگناه شهر کابل اعم از زنان، اطفال، پیر مردان و جوانان به شکل بسیار فجیع و بیر حمانه به شهادت رسیدند که همه مردم افغانستان شاهد ماجراهای دلخراش هستند که چه ظلم های به حق مردم صورت نگرفت و چه انسانهای بی گناه بخاطر مسایل قومی ، زبانی، سمتی وغیره که عامل اصلی آنها همان های بودند که امروز نیز از احساسات پاک مردم در معاملات قدرت استفاده میکنند، آیا ائتلاف های نا میمون که قبلاً نیز تجربه گردیده بود که بعد از هر ائتلاف هزاران انسان جان خود را از دست دادند این بار نیز مردم مظلوم توسط همان اشخاص وارد معاملات سیاسی مگردند که اعلان پیوستن آقای محقق و حزب نام نهادش که در طول تاریخ سه دهه اخیر کاملاً مبرهن است که این شخص با گروپهایش آنچه در اختیار داشت عملی نمود به هزاران انسان صرف بخاطر که با افکار آقای محقق و همراهانش موافق نبودند بدون جرم وگناه وهم محاکمه به شکل بسیار فجیع به شهادت رسیدند که اینبار نیز با درایت فریب دادن که در نهادش همیشه موجود می باشد وارد معامله گردید آیا این آقا همان شخص نیست که هزاران جوان هزاره را با جنگ های تنظیمی در مزار به کام مرگ فرستاد و حتی با نزدیک ترین دوست خویش که همانا آقای دوستم بود هزاران انسان بی گناه را به در دل دریای آموی به کام ماهی ها ونهنگ های دریای فرستاد آیا همان شخص نیست که با عطا محمد نور آنچه کردند فقط مردم مزار شاهد آن است که جنایات نا بخشودنی صورت گرفت و اینبار زیر بار رفتن آقای کرزی یک معامله دیگر فروش مردم هزاره است که قیمت گزاف را فقط خود آقای محقق میگیرد و به عیش ونوش می پردازد چنانچه سال گذشته در ظاهر برای مردم بهسود بخاطر سرازیر شدن کوچی ها اشک فریب و نیرنگ میریخت و مردم ساده هزاره نیز باور کرده بودند اما در حقیقت اقای محقق منافع شخصی خویش را بدست آورد، اگر آقای کرزی واقعاً میخواست برای مردم هزاره کار بنیادی نماید می توانست کار های خوب و مؤثر را در دو ولایت هزاره نشین انجام میداد که در طول تقریباً هفت سال یک حمله انتحاری و انفجار بم درین دو ولایت صورت نگرفت و همچنان امنیت شبانه روزی برقرار است و مردم همیشه بدون دلهره و نگرانی درین دو ولایت مسافرت می نماید اما آقای کرزی و تیمش نه تنها که کوچکترین توجه به آن ساحات ننمود بلکه همواره توجه بیشترش به سوی تبارش بود با وجودیکه هر روز حمله انتحاری ، انفجارات ، مثله کردن انسان های بی گناه وغیره بوقوع می پیوست نمیدانم که آقای محقق با کدام معامله این بار یک تعداد هزاره را به یک دو زده است، اگرواقعاً انتخابات عادلانه و منصفانه برگزارگردد آقای کرزی و تیمش به هیچ وجه به پیروزی نخواهد رسید، اگر بازهم این بار مانند قبل که آقای بوش محترم کرزی را به عنوان یک مهره و گماشته ی خویش تعیین نموده بود ، اقای اوباما هم همان عمل را تکرار نموده باشد وهمچنان توصیه کرده باشد که با اقایان دوستم و محقق نیز وعده های چرب و شرین داده تا پشتیبانی خویش را به عنوان نمایندگان مردم اعلان نماید زیرا آقای خلیلی در قید آقای کرزی است و حزبش نیز دنبال رو، و آقای محقق باید نیز درین کاروان یا تیم چپاولگری شامل شود زیرا این اشخاص در طول تاریخ ید طولا در فریب، نیرنگ، قتل عام و تمام موضوعات شیطانی دارد باید با کرزی و تیمش یکجا شود زیرا آنچه را که کرزی در طول حاکمیت شان انجام داد کاملاً مبرهن و هویدا بود که نیاز به توضیح نیست در حقیقت این بار هر هزاره ی که به آقای کرزی رأی میدهد به عوض کتب های مذهبی، تاریخی، سیاسی وغیره که به دستور مستقیم کرزی و تیمش ریختانده شد این بار تبار ریسمان بدوشان خود شان زمینه را فراهم خواهد ساخت تا خود شان را مانند کتاب ها به دریا بی اندازد ویا اینکه قبرشان را سرخود شان بکند وبعداً تیم آقای کرزی خروار ها خاک را بالای شان بریزاند که این کار در صورت برنده شدن آقای کرزی عملی خواهد شد، و بازهم شرم ترازین ائتلاف نا مقدس و فریب کارانه یک تعداد در غرب کابل از آقای داکتر عبدالله حمایت خویش را اعلان نمودند، ایا چپاولگری های شورای نظار که داکتر صاحب بلند گوی این جریان بود از ذهن مردم خارج شده است، بازهم تعدادی بخاطر منافع شخصی خویش یک تعداد از مردم مظلوم هزاره را فریب داده اجتماع را بوجود می آورند و پشتیبانی خویش را از آقای سخنگوی اعلان می نماید که حتی سبب قتل آقای مزاری نیز همین جریان بود و آقای عبدالله در آن زمان ازطریق بی بی سی یک شب در میان مصاحبه ها داشت که حتماً در آرشیف رادیو بی بی سی موجود است که آقای عبدالله و برای آقای مسعود جناب ولی مسعود بار ها این مردم را قطاع الطریق و سایر الفاظ که ادب اجازه نمی دهد به زبان می اوردند و امروزهمان مردم که از سرکوی تلویزیون و سایر کوه ها که در تصرف نیروهای شورای نظاربود که داکتر صاحب هر لحظه از رشادت های آن نیروها از طریق رادیو های گوناگون با صدای دلنشین خویش گوشها را نوازش میداد اما نمیدانم کدام وجدان است که بازهم این مردم را وادار به این نموده است که ازین شخص حمایت نماید جالب تر اینکه در زمانیکه جناب داکتر صاحب در وزارت خارجه ایفای وظیفه می نمود چنان عرصه را برای یک عده مخصوص فراهم نموده بودند که زمین را نمی دیدند که مردم دیگر را حتی از پیش وزارت خارجه نیز تیر شدن نمی ماندند اگر خدا نخواسته ریئس جمهور شود شاید شما یکه از آقای داکتر حمایت می نمایید ازین شهر و آن شهر نیز با تهدید، کشتن ، زدن وغیره موضوعات که در اقوام شما در هرات در جریان زمامداری آقای اسماعیل خان و همچنان از خیرات سر آقای محقق در مزار جناب عطا محمد نور آنچه ظلم در انبار جنایت شان موجود بود اعمال نمودند.
در اخیر از عموم مردم آزاده هزاره احترامانه تقاضا می نمایم که رأی خود را برای کسی بدهند که سابقه کرزیی و عبدالله یی وغیره نداشته باشد
احمد ضیا "ضیا"