گرگدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست؟

نویسنده : قدیرسروش
چند ماه قبل هنگامی که خبر از مذاکره و سازش حکومت پاکستان با مخالفین و طالبان آن کشور در دره سوات به رسانه ها رسید متعاقباً باواکنش تند رسانها مواجه گردید و صفحه جدید و پر هیاهوی را در محور محکومیت مقامات عالی رتبه حکومت پاکستان بازنمود. حکومت پاکستان در یک رویکرد تقریباً معمول و در عین حال دور از انتظار وارد یک معامله جدید به بهانه ایجاد آرامش و کنترل اوضاع کشورش، درخواست نارا ضیان حکومت مبنی بر تنفیذ قانون طراحی شده شان را در مناطق تحت کنترل آن گرو به رسمیت شناخت. چند ی بعد از مشروعیت دادن و به رسمیت شناختن آن قانون، حکومت پاکستان دچار سردرگمی دور از انتظار شد و قضیه تا آن سرحد کشیده شد که به تعقیب آن طالبان با پیشروی های پی در پی شان در آستانه تصرف اسلام آباد برآمدند؛ وافزون برآن مخالفان مسلح زمینه ی بحران های دیگری را که در حقیقت دولت مردان آن کشور خود زمینه ساز آن بودند شکل دادند.
دراین گیرودار رسانه های افغانستان بسان اکثر رسانه های دیگر جهان بی مهابا این حرکت حکومت پاکستان را غیر منطقی و به ضرر مردم آن کشور، منطقه و بخصوص افغانستان دانستند و این حرکت را به معنای مشروعیت دادن به طالبان و یاغیان آن کشورغرض مداخله و نا امن سازی افغانستان خطاب نموده اند که درفرجام بیشترین ضرر را متوجه خود پاکستان ساخت.
شرایط کنونی کشور در حقیقت وارد حساسترین مراحل خود شده است، زیرا انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای ولایتی تا چند هفته و روز دیگر برگزار خواهد شد. بمنظور برگزاری هرچه بهتر و مناسبتر انتخابات، کشورهایی که در تأمین امنیت افغانستان به طور مستقیم و غیر مستقیم نقش دارند همواره باید کوشش نمایند تا با تمام توان و تلاش فضای امنیتی افغانستان به گونه ای شکل گیرد تا مردم بتوانند حداقل با آرامش نسبی به پای صندوق های رأی دهی حاضر شوند و به شخص مورد نظرشان رأی دهند. بدین بهانه نیروهای چند صد وچند هزار نفری وبه اصطلاح تازه نفس وارد افغانستان شدند و با سازماندهی حملات گسترده در صدد از بین بردن مخالفین دولت و آزاد سازی مناطق زیر سلطه طالبان گردیدند. عملیات کم نظیر خنجر در ولایت هلمند بارزترین نمونه تلاش نیروهای نظامی ناتو به همیاری نیروهای داخلی کشور است که توانستند در زمان نسبتاً کوتاه و مناسب چند ولسوالی را از چنگ مخالفین نجات دهند. هرگاه از آغاز ورود نیروهای خارجی در افغانستان این عملیات به همین روال ادامه پیدا می کرد و یا حد اقل چند ماه قبل ازآن آغاز می یافت امروز شاهد وضعیتی بهتر از حال را بودیم.
بهر تقدیر، اما آنچه در این اواخر مایه نگرانی گردیده افسانه ی سازش با طالبان است که مورد استقبال کرسی نشینان کابل قرار گرفته است. همزمان با نزدیک شدن به برگزاری انتخابات موضوع سازش با مخالفین دولت و پیمان صلح در ولسوالی بالا مرغاب ولایت بادغیس به وساطت افراد نه چندان مطرح ومعروف بین حکومت وطالبان به امضا میرسد. در مورد اینکه این طرح چرا وچگونه مورد قبول حکومت قرار گرفته است واز طرف دیگر طالبان در بدل چی امتیازاتی تن به قبول این فیصله دادند، گمان زنی های زیادی وجود دارد؛ از جمله با استناد بقول یک تن از دیپلماتان غربی این آتش بس مقطعی در بدل بیست هزار پوند صورت گرفته است باآنکه طرف مهم معامله یعنی طالبان موضوع سازش ویا آتش بس را تکذیب نمودند. برخی از کارشناسان بر این باوراند که بحث طرح سازش با توجه به مقطعی بودن آن در حقیقت استفاده ابزاری دولت کنونی از طالبان مسلح است تا بااین ترفند بتواند شاید چند صندوقی را برشمار آرا یش بیافزاید ( والله اعلم) وبه همین دلیل هرچه به زمان انتخابات نزدیکتر می شویم لحن رئیس جمهور کرزی در برابر خاسته های مخالفین آشتی جویانه ونرم تر میشود که این خود قابل مکث وتأمل است!
رقبای آقای کرزی در برابر این طرح مخالفت نموده واین گونه راهکار ها را خنده آورو تلاش های ناکام شمرده اند. گرچه ناامنی در افغانستان به سمت ویا ولایت مشخصی خلاصه نمی شود، مگر موضوع تسلط طالبان بر بدنه ی از ولایت بادغیس عوامل زیادی دارد؛که در صدر این عوامل با تأسف بی توجهی ویا عدم توجه لازم دولت نسبت به مردم این ولایت قرارگرفته است . به گفته بعضی از اهالی بالا مرغاب، دولت هرگاه توجه نسبی به وضعیت اقتصادی، معارف، صحت، بازسازی و... این ولایت می نمود، امروز شاهد وضعیت نا بهنجار کنونی نبودیم ومردم خود علاقه مند به همکاری با نیرو های دولتی بیش از این بودند، لذا کم توجهی وبی توجهی مسوولین امکان ورود وجابجایی مخالفین را در این منطقه مساعد ساخته است.
وقتی مسولین دولتی توانمندی وعلاقه مندی رسیدگی بمشکلات مردم را نداشته باشند ودرکنار مردم وبا همکاری آنان بفکر تأمین امنیت آنها نباشند ، بقول معروف : «گرگدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست؟» مردم چه مسولیت در قبال دارند؟طرح سازش با طالبان زمانی مطرح می شود که این گروه در یک تاکتیک جدید وماهرانه لایحه را طی سیزده فصل وشصت هفت ماده در شصت وپنج صفحه تحت نام” دستوراالعمل مجاهدین در امارت اسلامی افغانستان” چاپ ونشر نموده اند، هرچند تاحال این لایحه به دسترس همگان نرسیده است اما برخی از نکات مندرج آن موارد ذیل است که به آن اشاره می شود: مسایل امنیتی، زندانیان، احکام کسانیکه با دشمنان معامله دارند ویا از آنها پشتیبانی می کنند، احکام غنایم، امور اداری ، موسسات و شرکت ها، چگونگی برخورد با امورامت، امور ممنوعه و توصیه های برای مجاهدین امت گنجانیده شده است.
آزادی بیان از جمله موارد است که به آن پرداخته شده: « هر افغان حق بیان احساسات ودیدگاهش را از طریق نوشتن یا هر ابزار دیگری مطابق با قانون دارد...»
حملات انتحاری از جمله مواردی است که از آن سخن به میان آمده، تشکیل گروه ها وسازمان های مجاهدین جدا از طا لبان ممنوع قرار گرفته است. منشور سازمان ملل متحد واعلامیه جهانی حقوق بشر نیز از آن نامبرده شده وتحصیل زنان همچنان از نکات برجسته دیگر آن است. موضوع مورد مناقشه و بحث برانگیز شباهت ها و مشترکات شکلی وماهوی بین این سناریو ودارامه تکرار شده در سوات پاکستان است که به جز از ضرر و ویرانی چیزی ملموس دیگری را درپی نداشته، بنابر آن سازش ویا آشتی باطالبان وتقسیم آنها به میانه رو وآهسته رو وابراز لحن آشتی جویانه مسوولین چه دست آوردی را در پی خواهد داشت، به غیر از میدان دادن و انسجام دوباره مخالفین؟ !
مورد استقبال قرار گرفتن طرح وحتا پیشنهاد آن توسط مقامات بلند پایه کشور های چون انگلستان وقتی صورت میگیرد که مردم آن کشور بعد از کشته شدن سربازان آنها در هلمند حکومت شان رامورد انتقاد وزیرفشار قرار داده اند. در یک جمع بندی میتوان نتیجه گرفت که این گونه سازش های مقطعی به جز از تداوم بخشیدن به ناامنی و به نوعی رسمیت دادن به آشوب گرایی محصول دیگری را در بر ندارد و در این زمان یا هر زمانی دیگر فایده ی را برای این ملت پای مال شده درپی نخواهد داشت، بجز از تداوم بخشیدن برطلسم عنکبوتی قدرتمندان و
زعامت پوشالی ارگ نشینان کنونی وآنانکه رویای تکیه بر کرسی ارگ دماغ شان را پریش ساخته است. شایسته خواهد بود رئیس جمهور کرزی در این چند روز پایانی ازگمار(شبانی) شان به فکر وچاره ی اساسی وبنیادی باشد، نه اینکه خدای نخواسته هر آنچه به ظاهر تضمین تأمین منافع فوری را نماید بدون توجه به عواقب زیانباربعدی، آن را قبول نموده ومشروعیت به عوامل دهد که برضد ملت ومنافع این جغرافیا باشد؛ زیرا هرگاه تاریخ تکرار شود وباز این شبانی از آن گرگان شود اینبار روح چنگیز در این سرزمین متجلی خواهد شد.
البته نفس صلح کیمیای گرانقدر و هدیه الهی است بخصوص در دیار ما مگرراهای رسیدن به آن، ابزار های معقول و کارآمدی را میطلبد که باتأسف در تاریخ پرآوازه ی این برهوت بی در وازه کمتر مورد درک و توجه تشنگان قدرت قرار گرفته است.

تهیه شده توسط مجتمع فرهنگی آموزشی (رسالت)

پنجشنبه مورخ 15/5/1388 محترمحاجی محمد(( محقق)) رهبر حزب وحدت مردم افغانستان ریس کمیسیون فرهنگی وتحصیلات عالی ولسی جرگه در ولسوالی لعل وسر جنگل ولایت غور آورد ه که راس ساعت 9 بجه قبل از ظهر در منطقه کرمان توسط هزاران  تن از زن و مرد آن سا حه مورد استقبال گرم قرار گرفت که در جمع هوادارانش به ایراد سخن پرداخته وفر مود:از استقبال گرم شما مردم تقدیر مینمایم یاد آور میشوم که در انتخابات قبلی سال 1383 با آرا تانمرا افتخار بخشیده وهویت خود تان را تثبیت نمودید وهمچنان در جریان انتخابات امسال که فعلآ پیش رو داریم نیز امید وارم با حضور فعال وپر شور تان خوب بدرخشید وسپس با همراهی الحاج حیدر علی اعتمادی ولسوال این ولسوالی ودگر وال علی محمد قوماندان امنیه این ولسوالی راهی مر کز ولسوالی لعل گردید که راس ساعت 11 قبل از ظهر در مر کز این ولسوالی پر شور ده ها هزار تن از مردم این ولسو الی اعم از زن مرد قرارگرفت  که استقبال گران اعم از زن ومرد .با سر داد ن شعار( صلی علی محمد رهبر ما خوش آمد...) ومحقق حمایتت میکنیم قرار گرفت .

بعد محترم استاد محقق وهمرا هانش با جمع از متنفذین مردم این ولسوالی در جایگاه که ترتیب و مناسب دیده شده بود قرار گرفتند.که بدوام آن مراسیم گرد همایی وحمایت از کاندیدا توری حامد (کرزی) با طلاوت آیات از کلام اللهی آغاز. با خوانش سرود وخیر مقدم گویی از تشریف آوری مهمانان گرامی توسط الحاج اعتمادی ولسوال لعل وسر جنگل وبا ایراد سخن توسط یک تن از مهنانان وهمراهان استاد (محقق) حجتالاسلام آقای مختاری ادامه یافت وبه تعقیب آن رهبر محبوب حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان. استاد حاج محمد محقق با بیانات وایراد سخن در محراق توجه مرد م وهوا دارانش قرار گرفته وایشان فرمودند: مردم

ولسوالی لعل وسر جنگل از آغاز .وطی سالیان جهاد ومقاومت. شریف ترین وبا احساس ترین مردم . ولعل مر کزیست که تهداب حزب وحدت در این جا گذاشته شد ودر دوران سیاه  طالب بیرق مقاومت در

لعل ودره صوف بر افراشته بود وهم در آغاز زمان دموکراسی نیزمردم لعل وسر جنگل خوب درخشیدند. استاد حاج محمد محقق در قسمت از بیانات شان انتخابات سال جاری را حساس خوانده وگفتند: متوجه باشید که حضور شما مردم در انتخابات مقابل فوکس دور بین های جهان قرار خواهد گرفت . و بارای تان از کسی پشت بانی نمایید که در آبادی منطقه. وکشور شما توجه داشته باشد وگزینش حامد (کرزی) را در پست ریاست جمهوری انتخاب بجا وشایسته دانسته مردم را تشویق به رای دادن به حامد کرزی نمودند.که در این قبال مردم نیز آمادگی شانرا نشانداده ومراسیم به ختم رسید.

تهیه شده توسط مجتمع فرهنگی آموزشی (رسالت)

تاملی بر "دیدگاهای پرسشی" شبکه تلویزیونی صدای هزاره

محمد باتور 

 

هنگامی که مقاله ی " طرحی برای ایجاد شبکه جهانی تلویزیونی صدای هزاره " را منتشر گردید، تصور نمیکردیم که با این همه استقبال گرمی از نویسندگان، فرهیخته گان، دانشجویان، ژونالیستان،فلم سازان، هنرمندان وهمه فرزانگان جامعه هزاره مواجه گردد. این استقبال نشان داد که جامعه هزاره برای بیان هویت، تاریخ، فرهنگ،مذهب، ادبیات، شعر، موسیقی، فولکلور، سیمای جغرافیایی، طرز زندگی، اقتصاد ومناسبات درونی خود، نیاز به یک شبکه جهانی رسانه ای وتصویری دارد که بازتاب دهنده ای همه عرصه های حیات اجتماعی این جامعه باشد. ازسوی دیگر این "استقبال" بیانگر بیداری، آگاهی و خردورزی مردم ما است که دیدگاهای صائب ورهنموددهنده شان را برای یک امر همگانی و پروژه سراسری مطرح نموده اند. برخی ازاین دوستان فرهیخته با تفصیل به نکاتی مهم وارزشمندی پرداخته اند که هرکدام از این نکات در برپایی شبکه تلویزیونی صدای هزاره، بسی سودمند واثرگذار می باشد. وما،در فرصت دیگری پیرامون نظریات رهگشایانه این دوستان طی مقاله جداگانه ای مکثی خواهیم داشت. برای آگاهی دوستان گرامی باید یادآورشوم که تا لحظاتی که این سطور را می نویسم۹۷ نظر در نظرگاه سایت جمهوری سکوت درذیل مقاله نخست، به ثبت رسیده است. از جمله ۸۷نظر حمایت وپشتیبانی شان را از این طرح اعلام نموده و از جمله ده نظر، حدود پنج نظرآن به بحث متقابل پرداخته وفقط پنج نظردیگر نفس طرح را تایید ولی آنرا دسترسی ناپذیر وآیدیالی خوانده است.

   در خلال نظریات دوستان کثیری موافق و دوستان معدودی ناموافق، برخی پرسشهای مطرح گردیده است که در اینجا سعی میکنیم که پیرامون آنها تاملی داشته باشیم.

  دوستی مشوره داده است که نام این شبکه را به جای " صدای هزاره "، " سیمای هزارستان " بگذارید. 

    اشکال این نام در این است که هزاره ها در مناطق مختلف پراگنده اند.درست است که " هزارستان " مرکز تجمع اکثریت هزاره ها می باشد اما هزاره ها در کابل، بغلان، تخار ، سمنگان ، پنجشیر، هرات، مزار شریف، سنگچارک، دره صوف، ایران، پاکستان،اروپا، امریکا،کانادا، استرالیا ومکان های دیگر مقیم هستند.در صورت که  نام" سیمای هزارستان" را گزینه شود، در واقع حضور بخش زیادی از هزاره ها نادیده گرفته میشود. ازسوی دیگر هزاره های سنی وهزاره های اسماعیلیه، عمدتاً دربیرون از هزارستان زندگی میکنند. با توجه به سیاست های هزاره ستیزی از سوی حاکمیتهای استبدادی، تلاش مستمر دراین بوده تااز منظر مذهبی خط فاصلی بین هزاره ها ایجاد نمایندو هم از این زاویه نفرت درونی جامعه را تشدید کنند. از دیدمن سعی بلیغ در این باشد تا درجهت فروکاست و فروپاشی کامل این اختلافات تصنعی، مبارزه پیگیرانه صورت گیرد. نکته ی دیگری در اینجا قابل یاد آوری است که جامعه هزاره سنی و اسماعیلیه وبه ویژه نسل جوان آنها پس ازرستاخیز غرب کابل، با آگاهی تمام در خط دفاع از منافع جامعه هزاره قامت فراز کرده اند و با افتخاربه رهبری رهبر شهید شان بابه مزاری، سرنوشت تاریخی شان را با کل جامعه هزاره عجین میدانند. آنها حتی از برخی مورخان وروشنگران جامعه شان گلایه دارند که چرا ازتاریخ یک بدنه بزرگ جامعه هزاره( هزاه های اسماعیلیه وسنی ) در آثار وکتب شان سخن نگفته ونمیگویند؟ چرا روشنگران جامعه در این زمینه دست به روشنگری نمی زنند؟

   یکی از خواهران گرامی پرسیده است چراطرحی این پروژه ی بزرگ ملی، از نظر مجموعه های فرهنگی جامعه هزاره در کابل نگذشته است؟

   اول باید گفت که طرحی شبکه جهانی تلویزیونی صدای هزاره، قرار نیست که در کابل پیاده شود، اگر ما توفیقی دراین کار داشتیم، استدیوی این شبکه در یکی از کشورهای اروپای غربی، یا در استرالیا و یا در امریکای شمالی خواهد بود. دوم اینکه ما با احترام به تمام مجموعه های فرهنگی، سیاسی وکانونهای اجتماعی جامعه هزاره در افغانستان وبیرون از افغانستان، عمداً با آنها مشورت نکردیم. چون این مجموعه ها در داخل وخارج از افغانستان، عددی بالایی دارد، چگونه میتوانیستیم که از میان آنها مجموعه های مشخصی را گزینه کنیم؟ اگر چنین گزینه ای هم صورت می گرفت،آیا مجموعه های دیگر، این طرح را زیر سوال نمی بردند؟ هرمجموعه خودرا منوط به جامعه هزاره میداند، نادیده گرفتن هرکدام از آنها نشانه یک " جدانگری " و"تفرق " عمدی به شمار نمی رفت؟ اگر این طرح را عنوانی کلیه مجموعه ها  میفرستادیم، باتوجه به تعدادو متفاوت اندیشی آنها شاید این طرح پاسخ رد ویا تایید خودرا نمی گرفت و شاید تا همینجا هم نمیرسید. بنا بر همین دلایل، لازم دیدیم که این طرح را بدون کدام پیشداوری از سوی ،اشخاص ، افراد، مجموعه های سیاسی، فرهنگی وکانون های اجتماعی، بطور مستقیم وبلاواسطه در معرض قضاوت عمومی جامعه هزاره بگذاریم. چون این طرح یک طرحی فراجناحی، فرا منطقوی ، فراحزبی ، فرا انجمنی وفرا کانونی است. این طرح اگر از یکسو ادعا داریم که به کل جامعه هزاره متعلق است، چرا آنرا منحصر به پیشداوری های افراد، مجموعه های فرهنگی وسیاسی بسازیم. اکنون که این طرح در فضای فرامرزی اینترنت بیرون داده شده تمام احاد جامعه شریک این طرح است. مجموعه های فرهنگی ، سیاسی، کانونهای اجتماعی، شخصیت های ملی، تاجران، فرهنگیان وتمام جامعه هزاره بدون تبعیض منطقوی ، جنسی، ولایتی ویا کشوری مستقیماً میتوانند در برپایی وپیشبرد این طرح مساعدت نمایند. واین را بااطمینان میتوانیم بگوییم که شبکه جهانی تلویزیونی صدای هزاره متعلق به فرد، فرد هزاره است وبطور قطع با هرگونه تمایزی که منجر به تولید نفاق میان کلیت هزاره هاگردد در تقابل آشکار قراردارد.

      دوستی فرهیخته ای با تایید نفس طرح، نام " صدای هزاره" را عریان دیده ا ست.

  بلی به خاطر عریانی همین نام بوده که دست به این طرح زده شده است. ورنه اگر این نام گذاری به یک نام عام که گویا حساسیت برانگیزنباشد، تبدیل گردد. درآنصورت چنین شبکه ای ازآن تاریخ وفرهنگ جامعه هزاره نخواهد بود. ولو گردانندگانش فرزندان خبیر هزاره باشد. آغاز تلویزیون طلوع را در نظر بگیرید که با کاردانی، خردورزی ومهارت های هنری وفرهنگی فرزندان هزاره، به یک تلویزیون مطرح وپربیننده در افغانستان تبدیل شد. اما جامعه هزاره تا چه حدی توانست از این تلویزیون برای تبین تاریخ وفرهنگ خود استفاده نماید؟ هزاره ها همانطوریکه یکی از نظردهندگان فرزانه گفته است ،مردمی با مختصات فرهنگی وسنتی منحصر به فرد هستند، به اضافه اینکه سرنوشت تاریخی این مردم ، سرنوشت محرومیت ها ودرد های آشکار و پنهان بوده که بدون داشتن یک پایگاه رسانه ای با کیفیت عالی وبرخوردار از فرهنگ مدنی، نمیتوان قادر به شرح تاریخ، فولکلور،سنت وکلتور این مردم گردید.

  دو ست عزیز دیگری کلمه  "صدای هزاره " رابا وحدت ملی در تناقض دیده وگفته است که این دو قابل جمع نیست.

   این بحث یک بحث شاخص در عرصه ملی افغانستان است. اول این مهم است که ما چه تعریفی از وحدت ملی داریم. برای رسیدن به وحدت ملی از کدام مسیری باید عبور نماییم. ما در افغانستان در هیچ زمانی به شمول امروز، به معنای واقعی کلمه "وحدت ملی " نداشته ایم. فقط از وحدت ملی شعارآنرا حمل کرده ایم.متاسفانه همین شعار یکی از پایه ای ترین ارکان استبداد گری در افغانستان بوده است که با این ابزار ملیت های محروم افغانستان را سرکوب نموده اند. این سرکوبگری با شعاری انجام یافته است که اصل پدیده، بطور کامل غایب بوده است. وحدت ملی باید از مسیر شناخت هویت ، تاریخ ،فرهنگ تمام ملیت ها واقوام افغانستان بگذرد.یعنی در قدم نخست سنگ بنای وحدت ملی درشناخت وپذیرش حقوق کل اقوام افغانستان است که به آن " حقوق شهروندی "میگویند.یعنی هر تبعه کشور یک شهر وند است با حقوق برابر با هر شهر وند دیگر. واین حقوق شهروندی تنها کافی نیست که در قانون مسجل شود. این حقوق باید ضمانت اجرایی یابد.این ضمانت وقتی میسر است که دولت ملی ای کشور را اداره نماید.دولتی که از آرای واقعی مردم برخاسته باشد ودر عین زمان نه تنها در سطوح بالا بلکه در تمامی عرصه های اداری، سیاسی، اقتصادی وفرهنگی آن، مشارکت عادلانه ملی تامین شده باشد.این سهم زمانی جنبه عملی به خود می گیرد که در بستر وحدت ملی تمام ملیت ها واقوام افغانستان قبلاً تعریفی روشن و بدون استتار از تاریخ وفرهنگ خودداشته باشند. تنها با این تعریف روشن ازتاریخ، فرهنگ، اقتصاد وجغرافیای تبار ها - چه خورد وچه بزرگ - میتوان یک وحدت ملی آگاهانه وپایدار را در افغانستان بنیاد گذاشت. بدون شناخت و پذیرش هویت های تاریخی وفرهنگی اقوام افغانستان، وحدت ملی به شعار بی پایه ای میماند که فقط تامین کننده منافع قومیتی خواهد بود که برتری طلب است. این شعار میان تهی عیب های ناهنجار زیادی دارد. از جمله یکی از این عیب ها فریبندگی افراد جامعه است که تمام بدبختی ها، فقر،جنگ و بیعدالتی حاکمیت های مستبد وستم پیشه را به سادگی توجیه میکند. چنانچه جنگ خونین سی ساله در افغانستان، به " قوم اندیشی " نسبت داده میشود که گویا همه مصایب در افغانستان از همان نقطه ای آغاز گردید که قومیت ها در برابر هم قرار گرفتند. اماتعبیرکنندگان ازاین دست واقعیتهای تاریخی افغانستان را نادیده می گیرند. در حالیکه اگر اقوام محروم افغانستان وبه خصوص هزاره ها از صد سال واندی بدینسو موردتهاجم وحشیانه بنام "تبار" خود، قرار نمیگرفتند، وحتی بطور نسبی در طول چندین قرن نسبت به آنها عادلانه رفتار میگردید، بدون شک انفجارهای حق طلبانه این قومیت ها بخصوص در دو ونیم دهه آخر به اوج خود نمی رسید. شما اگربیایید درپی سرکوب کامل یک قوم باشید و بیش ازنیم آنرا قتل عام کنید، بعد شعار وحدت ملی سردهید واگر این قوم در شرایط دیگر، در فضای مسالمت آمیز، با استفاده از ابزار های مدنی رنجنامه محرومیت خودرا بسراید وتعریف از هویت وتاریخ انکارشده خود داشته باشد، ناقض وحدت ملی میدانید ؟  نگفتن ویا برنتابیدن این چنین تاریخ وهویت سرکوب شده، در واقع سرکوبگری دیگری خواهد بودمنتها با شعار وحدت ملی. چنانچه بارها مدعیان وحدت ملی گفته اند که مانباید بگوییم، هزاره، پشتون، تاجیک ، ازبک ودیگران. چون این نوع گفتار مارا دچار نقض وحدت ملی میسازد. ما باید بگوییم که ما " افغان " هستیم وبس. این نوع هدایت گری برای وحدت ملی دو هدف را حمل میکند. اول میخواهد حکم بر حضور وحدت ملی در افغانستان نماید. دوم، تبارهای محروم را از تعریف هویت تاریخی وفرهنگی شان بازدارد. آخر اینکه ما در افغانستان وحدت ملی به مفهوم حقیقی آن نداشته ونداریم. اما اکنون بدان سو سنگ پشت واردر حرکت هستیم. اما این حرکت باید از مسیر شناخت تاریخ ، فرهنگ و پذیرش بدون قید شرط حقوق شهروندی اقوام دیگر عبور نماید. لذاتلویزیون " صدای هزاره" نه تنها با وحدت ملی ناموجود در افغانستان، قابل جمع است، بلکه یکی از مسیرهای بسیار روشن برای رسیدن به وحدت ملی در افغانستان خواهدبود. چون شبکه تلویزیونی صدای هزاره، همانطوریکه بازتاب دهنده ، تاریخ ، فرهنگ ، سنت وفولکلور جامعه هزاره در گذشته وحال خواهد بود، بازتاب دهنده تاریخ، فرهنگ ودستاوردهای مدنی گذشته وحال تمام اقوام افغانستان نیز خواهدبود. به هیچ عنوانی جامعه هزاره با راه اندازی این شبکه حصاری بدور خود نخواهد کشید بلکه حصارها را درهم خواهد شکست، خود را برای هم میهنان وهم میهنان را برای خود تعریف نماید.تا با این تعریف وهمگرایی آگاهانه - نه ازسر تفنن وشعاردهی - بسوی یک افغانستان مدنی با احترام به حقو ق شهروندی همدیگر، کشور را به سمت شگوفایی بکشانیم.

  عزیز دیگری گفنه است که این تلویزیون نباید تنها صدای گریه وسوگواری باشد، بلکه باید لحظه های شاد موسیقی را درآن به تماشا بنشینیم.همچنان دوستی دیگری گفته است اگر این تلویزیون تنها صدای موسیقی باشد و تاریخ رنجهای مادر آن بازتاب داده نشود، از بودن اش ، نبودن اش به.

 در هردو مورد باید گفت که سعی در این خواهد بود، حد تعادل رعایت گردد.یعنی هم موسیقی، شعر وشورونوای شادی بخش خواهد بود وهم بیان وتفسیرهای از فرهنگ وتاریخ جامعه بازتاب خواهد داشت. اما این تفسیر وبیان سوگیانه های نخواهد بود که پیوسته برکوره ماتم بدماند. یک رسانه تصویری وشنیداری بدون لحظه های شاد، آنهم برای مردم که  ماتم متداوم راتجربه نموده است، مفهومی نخواهد داشت.

  دوست دیگری گفته است که ماباید نخست یک بستر سیاسی جدید داشته باشیم وبعد دست به ایجاد شبکه تلویزیونی بزنیم. همچنان عزیز دیگری نظرش این است که باید پیش از دسترسی به تلویزیون به ایجاد مدارس اقدام نماییم.

   برپایی یک شبکه تلویزیونی، به هیچ صورتی مانعی در برابر" بسترجدید سیاسی " ویادر برابر " توسعه مدارس " ایجاد نمیکند. چون اینها هرکدام مسیرهای متفاوت دارند. حتم براین نیست که در ایجاد وراه اندازی آنها تقدم وتاخری وجودداشته باشد.هرکدام راه خودرا دارد ومنقطع کننده همدیگر نیست. چون حوزه های کاری هرکدام فرق دارد. یک جامعه همزمان میتوانددارای بستر های سیاسی، فرهنگی، مذهبی، آموزشی ،تحصیلی ورسانه های چاپی، شنیداری و تصویری باشد.بدون آنکه حضور یکی دیگری را منتفی نماید. برخلاف این مجموعه ها در پویایی وپیشرفت آن جامعه نقش ارزنده داردونشانه ای از تکامل یافتگی آن جامعه به شمارمی رود.

  نفی مطلق اندیشی

  نویسنده این سطور، باورمند است که نام این شبکه تلویزیونی " صدای هزاره" باشد. ودلایل خودرا هم در مقاله نخست و هم در مقاله حاضر بیان کرده است.  اما همچنان برخی از دوستان در نظرگاه سایت جمهوری سکوت نوشته اند وهم دوستانی طی پیام های تلفونی،مطرح کرده اند که ما باید در مورد این نام با تامل برخورد نماییم. چون چنین نامی شاید حساسیت برانگیز باشد وبا توجه به موقعیت جامعه، در آغاز کار با چنین نام " عریان " شاید اشکالات فراوانی به میان آید. یکی از پدیده های ناهنجار در تمامی عرصه ها، نادیده گرفتن اندیشه های دیگران است که منجر به " مطلق اندیشی فردی" میشود. مطلق اندیشی سیالیت اندیشه رازایل میکند وهمدیگر پذیری را منتفی میسازد. ازدید من مطلق اندیشی ونفی دگر اندیشی، قبل از همه یک شکست اخلاقی برای انسان" مطلق اندیش" است. بدان لحاظ به نخبگان فکری، روشنفکران، آگاهان سیاسی، جامعه شناسان، مورخان، تحلیل گران، فرهنگیان، شعرا ونویسندگان وکل احاد جامعه هزاره با کمال صداقت مراجعه می نمایم تادیدگاها ونظریات شان پیرامون  "نام" این شبکه تلویزیونی در نظرگاه سایت جمهوری سکوت ابراز نمایند. چون نام از اهمیت بسیار والا برخوردار است. نامی که بتواندهم معرف هویت تاریخی وفرهنگی جامعه ما باشد وهم بتواند حضور گسترده جامعه هزاره را که در سراسر افغانستان ودنیا مقیم وپراگنده هستند، در خود بازتاب بدهد. وهم به گفته دوستان عزیز حساسیت برانگیز نباشد. هرآنچه که اکثریت دوستان به یک نام قابل قبول توافق میکنند. این حقیر با دل وجان آنرا می پذیرد. چنانچه در مقاله قبلی، اکثریت مطلق دوستان با نام " صدای هزاره " توافق داشتند. اما چون در آن مقاله بطور مشخص نظرخواهی برای "نام " نشده باشد ، اکنون بطور مشخص به دوستان مراجعه کردیم، تاهرنامی را که اکثریت نخبگان واحاد جامعه به صلاح می بینند، از آن استقبال میکنیم.

  مراجعه مکرر

 برای راه اندازی عملی این شبکه تلویزیونی یکبار دیگر به همه جامعه هزاره در افغانستان و بیرون از افغانستان به خصوص جامعه هزاره ی که در کشورهای اروپایی، استرالیا ، امریکا، کانادا، جاپان ، کوریا ، دوبی و مسکو زندگی مینمایند، مراجعه می نماییم که در راه اندازی عملی این شبکه تلویزیونی بامساعدت های مادی ومعنوی خود، سهم بگیرند. همچنان به تاجران جامعه خود مراجعه می کنیم که دراین فرایند خیرخواهانه با مساعدت مالی شان، نقش موثری را به عهده بگیرند. بلافاصله باید بگوییم که بطور قطع از این تقاضا تعبیر سوء نیت نشود که گویا عده ای آمده اند ومیخواهند پول در آورند. چون متاسفانه بنا برتجربه های ناگواری که دوستان از " دغلبازی " هاواستفاده های ناسالم برخی از افراد شیاد پیشه، داشته اند، حق دارند که چنین شکی را داشته باشند.چنانچه دوستی در مقاله نخست اشاره بدان داشته است. به همه دوستان اطمینان میدهیم که حتی یک" سنت " این مساعدت ها به جیب شخصی نخواهد رفت و ما یک حسابدهی شفاف را براه خواهیم انداخت تا همه از آن مطلع واطمینان حاصل نمایند. ما به این باوریم که  " صداقت و پاکیزگی" یکی از ممیزات بسیار بهینه جامعه هزاره است. هرفردی از این جامعه اگر این شفافیت وجدانی رااز دست بدهد.فکرمیکنیم که او بااین جامعه قابلیت جمع شدن اش را ازدست داده است. 

                        بازهم نشانی ما و ملاقات با شما عزیزان نظرگاه سایت جمهوری سکوت