روزپنجشنبه، مردم بامیان، یکبار دیگربا حضور در پای صندوقهای رأی، شعور سیاسی خود را به نمایش گذاشتند و به همگان ثابت کردند که "ما اراده خود را درقالب رأی به نمایش میگذاریم نه در قالب تفنگ و انتحار".
دیدی بدبینانه تر، همواره متذکرمیشود که رئیس جمهوری که از قبل تعیین شده است که دیگر انتخاب کردن ندارد و انتخابات در افغانستان، بزرگترین طنز سیاسی را میماند که در تاریخ این کشور دیده شده است. اما شاید مردم بامیان از این هم فرا تر می اندیشیدند و گویا میخواستند با حضور شان در پای صندوقهای رأی به همه ثابت کنند که "ما به فهم دموکراسی رسیده ایم، اگرچه میدانیم که حضورمان دراین دوره بی فایده است. لیکن این مشق امروزماست، شاید زمانی این صفحه را ما بهتراز دیگران بخوانیم".
انتخابات دربامیان صرف نظر از مسائل جانبی آن، بخوبی و بدون کدام مشکل خاص امنیتی ای برگزارشد. مردم با شور و هیجان زایدالوصفی به مراکزرأی دهی شتافتند. در مقابل دروازه لیسه اناث مرکز بامیان که مرکز رأی دهی بانوان بود، زنانی دیده میشدند که یک و نیم ساعت قبل از شروع جریان رأی دهی حاضرشده بودند و بیصبرانه منتظربودند که دروازه بازشود و آنان رأی خود را به صندوق بیاندازند.
امیربیگم (حدوداً هشتاد ساله به نظرمیرسد، به قول خودش خدا میداند که من چند ساله هستم) به همراه دو عروس، چهار دختر و سه نواسه اش همه باهم به مرکزرأی دهی آمده اند تارأی بدهند. این اولین باراست که امیربیگم رأی میدهد، اما عروسها و دخترانش، دفعه قبل نیز رأی داده بودند.
امیربیگم هدفش از رأی دادن را اینچنین توضیح میدهد: "رأی دادم که انشاء الله روزی بیاید که هم مردم سرپرست شود و هم دولت"
شاید تصویری که امیربیگم از دولت در ذهنش دارد، چیزی نیست جزمجسمه ابوالهولی که هرلحظه درفکر چاپیدن رعیت خویش است. و شاید هم تجربه اش این را ثابت میکند. اوحالا خواهان تنزل این هیولا تا به سطح ملت است. کلمه سرپرست هم شاید همان صاحب اختیاریا محق را برساند.
اما درمرکز رأی دهی مردانه (لیسه ذکور) صمد 92 ساله را می بینم که به کمک نواسه اش یک و نیم ساعت راه را پیاده طی کرده است تا از حیدر آباد به مرکز رأی دهی رسیده است. وقتی از او می پرسم که خواستش از رئیس جمهور آینده چیست؟ میگوید: "من هیچ چیز از او نمیخواهم، نه نان میخواهم و نه پول. فقط از او میخواهم که امنیت را درکشور فراهم کند تا برای مردم فرصت کار و غریبی مهیا شود".
سیل جمعیت درپشت دروازه های محل رأی دهی منتظرئ نوبت اند. صفها منظم اند و چهره ها بشاش. همه کارت رأی دهی شان را دردست دارند و درمورد کاندیدان صحبت میکنند. بعضی ها هم نحوه رأی دادن را به یکدیگرآموزش میدهند. همه نوع آدم را میتوان دید. ازبقال تا دانش آموزان لیسه.
2200 نفرکارمند دفترکمیسیون مستقل انتخابات اعم از زن و مرد وظیفه ارائه خدمات را به بامیانیها در166 مرکز و 412 محل رأی دهی دارند.
میزان حضورمردم ستودنی است. باوجود اینکه وقت کشت و کاروفصل ییلاق (ایلاق) است، بازهم صف ها فشرده اند. حضورزنان دربعضی ازمراکز، پرشورترازمردان به نظرمیرسد. درولسوالی ورس، تعداد رأی دهندگان زن، بیشترازمردان بوده است و اما این آمار درولسوالی کهمرد، به مراتب کمتراست و زنان زیادی درمحلات رأی دهی دیده نشدند.
تخطی های زیادی دیده نشد. جزچند مورد جزئی نظیرنصب پوسترکاندیدان درموترهایی که نزدیک مراکزرأی دهی ایستاده بودند ویا کمپاین کاندیدان حین انتقال مردم به مراکزرأی دهی دیده شد. خبرنگارطلوع هم گزارش کرد که گویا افراد زیرهجده سال هم رأی داده اند که البته چندان نزدیک به واقعیت جلوه نمیکرد. یاشاید ما موردی ازاین دست ندیدیم. البته یک مسئله را نباید نادیده گذاشت که جلد(پوست) اقوام زرد پوست که هزاره ها هم ازآنان اند، چینهای کمتری دارد و این موضوع آنان را بسیارجوانترازسن واقعی شان نشان میدهد. شاید ازاین نقطه نظر، گزارشگرطلوع اشتباه کرده باشد.
درپایان روزوقت شمارش آراء فرا رسید و تقریبا بسیارمنظم ودرزیرنورچراغهای هریکین (الکین) به پایان رسید.
درمرکزرأی دهی زنان درلیسه ذکور، حامد کرزی مقام اول را داراست و بعد ازاو، با اختلاف کمی، داکتررمضان بشردوست مقام دوم را ازآن خود کرده است. داکترعبدالله با اختلاف فاحشی درجایگاه سوم است. اما درمرکزرأی دهی مردانه و مرکزرأی دهی فولادی، داکتررمضان بشردوست اول و کرزی دوم است. داکترعبدالله مقام سوم را ازآن خود کرده است. البته این ارقام درهمه جا یکسان نیست. دریکی ازمراکزرأی دهی ولسوالی کهمرد، داکترعبدالله مقام اول را دارد و بعد ازاو کرزی و بشردوست قرارمیگیرند.
البته درروزانتخابات، درمنطقه غندک ولسوالی شیبرکه ازناآرامترین مناطق بامیان است، یک راکت فیرشده بود که به کوه اصابت کرده بود و تلفاتی درپی نداشت. غیرازآن، هیچ حادثه دیگری گزارش نشد.
مهدی مهرآئین- بامیان
زیرنویس عکسها:
0- زنان پولیس امنیت مرکزرأی دهی زنانه را تأمین کردند.
وعکس خودم اگرخواستید درپای مقالات و یا گزارشهایم نشرکنید.
بیا بیا که بگلشن شگوفه کرده شقایق
وبی توجان دهند هرلحظه بهترین دقایق
بیا که لشکر سرما فرار دشت عدم شد
وجیش آتش لاله بباغ گردیده فایق
بیا که درتو ببینم طراوت گل مریم
بیا که باتو کنم باز عقده های حقایق
بیا که نرگس وسنبل تیارچشم براهت
نشسته اند زشب تا سحر شگفته وشایق
بیا که بی تو بپژمرد خنده برلب خشکم
بیاکه بی تو شگفتست نیشخند خلایق
کجاست برق جوانی بتار وپود وجودم
چه هست آنچه میان من وتو گردیده عایق
کیم که ازتوبسازم ستاره دردل شبها؟؟
توبیشتر خود ازین خوبی ولطیفی ولایق
تو وشکستن دلها وفوق مهر ومه پرواز
من وطلاطم دریای عشق وغرقشده قایق...
زبسکه (محسن زردادی)طرح فصل جنون داشت
به پیری نیز زخوبان نکرد قطع علایق.
گلهای انتظار
بیا که در بدنم دل چو لاله می میرد
بدون چشم تو جام و پیاله می میرد
بیا که بیتو خزان میشود بهار غزل
نوای شعر به دستان ناله می میرد
بیاکه غنچه ی گلهای انتظار و امید
میان سردی طوفان ژاله می میرد
بدون آهوی چشمان مست وشوخ تو ـ
ای عزیز! غزال و غزاله می میرد
بیا بتاب بصحرای خشک وسرد دلم
که این پرنده ی شیدا و واله می میرد
چقدرزجرکشیدن ، چقدرزهر چشیدن
بیا که عاشق ازین اشتغاله می میرد
چقدر حیف که یک اشعه ی درارمانت
ندیده روی تودر دور هاله می میرد
سخن زشرم نگویم که در نظام ادب
هرآنکه راه نداند دوساله می میرد
بیا که ( محسن زردادی ) دورازنظرت
چوبرگ خشک خزان در زباله می میرد.
م.زردادی
01/08/09