عبدالله در تعلیق
صالح جهانگیر
دوران پس از انتخابات را می توان دوران تعلیق نام نهاد. در این دوران به یک معنا همه در حال تعلیق قرار داریم. انتخابات گذشته است ، اما آینده هنوز روشن نیست. مردم در تعلیق میان گذشتۀ که از آن بیزارند و آیندۀ که در بارۀ آن دلهره دارند ، قرار دارند . رییس جمهور نیز در تعلیق قرار دارد: استمرار گذشته و ریسک گام گذاشتن در یک مسیر جدید . طالبان نیز در حال تعلیق قرار دارد : ادامه راه خشونت بار گذشته که مخصوصا در انتخابات اخیر با پاسخ منفی مردم مواجه شده است و باز گشت از این راه و در پیش گرفتن یک راه جدید. جامعه مدنی نیز با نقشی منفعلی که بازی کرده است ، به تعلیق رفته است. اما در میان این همه معلق شده ها ، داکتر عبدالله مردی است که در تعلیق بزرگ گرفتار آمده است. همه در تعلیق است ، اما عبدلله در تعلیق بزرکتر است. چطور؟
داکتر عبدالله ، پس از آنکه کرسی وزارت خارجه را به دکتر رنگین دادفراسپنتا سپرد ، در واقع به دوران تعلیق رفت. اوهم چهرۀ ثابت مصاحبه های تلویزیون انگلسی زبان ایرانی ، « پرس تی وی» بود، وهم سخنران مؤسسۀ صلح کارنیگی در واشنگتن ؛ هم مهمان ویژۀ مراسم تحلیف اوباما بود وهم روابط گرمی با حلقات مختلف ایرانی داشت. داکتر عبدالله در این دوران نه رومی روم بود و نه زنگی زنگ. نه عضو جبهه ملی بو تا در اردوی مخالفان امریکا ( ایران و روسیه ) قلمداد گردد و نه با دولت کرزی بود تا در اردوی حامیان امریکا قرار گیرد.
با نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری ، نظم کهن تغییر کرد و نیرو های سیاسی آرایش تازه ای به خود گرفت . در این ریزش و رویش ، داکتر عبدالله از برزخ میان ایران و امریکا در آمد و در حالیکه مهره های جبهه ملی، یکی پس از دیگر جبهه را ترک می گفت ، داکتر خود را به گلیم جبهه پیچید. و در لحظات آخر که جبهه از جلب حمایت حاجی محمد محقق و عبدالرشید دوستم نا امید شد، احمد ضیاء دل آزرده به گوشه انزوا رفت و فهیم به اردی کرزی پیوست ، داکتر عبدالله به کاندید منحصر به فرد جبهه بدل شد.
داکتر عبدالله ، در دوران کمپاین انتخاباتی سخاوتمندانه به هر طرف پول پخش کرد. تنها در 15 روز اول تبلیغات ، طبق گزارش رسمی او به دفتر کمیسیون مستقل انتتخابات، 11 میلیون دالر مصرف کرده بود و بدیهی است که گزارشهای رسمی تنها قلهای از یک کوه یخ است و میزان مصارف به مراتب بالاتر از آن چیزی است که رسما اعلام میشود. بدیهی است که منبع این پول سرشار ومصارف سخاوتمندانه ، نه جیب ملت فقیر افغانستان بود و نه خزانهی شخصی داکتر عبدالله . منبع این پول جمهوری اسلامی ایران بود. گرچه داکتر عبدالله در یک کنفرانس مطبوعاتی این مطلب را که کشورهای همسایه کمپاین تبلیغاتی او را تمویل میکند رد کرد اما دریافت کمک از ایران را به درجات مختلف، نزدیکان داکتر عبدالله ، از برخی اعضای ستاد انتخاباتی او گرفته تا متولیان روزنامهی هشت صبح (حامی تبلیغاتی او در انتخابات) تأیید کرده اند. در 15روز اخیر کمپاین انتخابات، یک تیم کارشناس ایرانی داکتر را مشاوره میداد و انتخاب رنگ آبی نیز به عنوان نشان انتخاباتی که برای اولین بار در استدیوم غازی ظاهر شد، به مشوره و توصیه همین تیم صورت گرفته بود. آخرین سخنرانی داکتر عبدالله در آخرین روز کمپاین نیز یادآور سخنان مهندس میر حسین موسوی بود. داکتر تأکید کرد که اگر تقلبی در انتخابات صورت نگیرد او برنده است.
ایرانیها اما، که قبلا از آمدن خلیل زاد به میدان رقابتهای انتخاباتی نگران بود، با منتفی شدن آمدن او نفس راحتی کشدیند اما چنین نشد که یکسره نگاه استراتژیک خود را از انتخابات افغانستان برچیند. فرصت طولانی تبلیغات (دوماه) به ایرانیها مجال بررسی اوضاع را فراهم کرد و اعتراضات بعد از انتخابات در ایران که ایرانیها فکر میکنند کار غرب، به خصوص آمریکا و انگلیس است ، ایران را مصمم کرد تا گولی را که در تهران خورده بود، در کابل جبران کند . لذا آنچه را که بر خود نمیپسندید بر دیگران پسندید وکوشید که با انتخاب ر نگ و سخنان مشابه «داکتر» را برای ایفای نقش «مهندس» آماده کند. اما روش قطرهچکانی که کمیسیون انتخابات در اعلان نتیجهی شمارش آرا در پیش گرفت ، حرارت و انگیزۀ لازم برای اعتراض را در جبههی عبدالله به تحلیل برد. اما داکتر خودش همچنان در حال تعلیق است. از یک سو آمریکاییها کرزی را تحت فشار گذاشته است تا داکتر را به حیث وزیر خارجه در کابینهی بعدی قبول کند اما از دیگر سو ایرانیها میخواهد «داکتر» را در نقش «مهندس» وارد صحنه کند.
برای آمریکاییها اما تنها جلوگیری از ظاهر شدن «داکتر» در نقش «مهندس» مهم نیست. دو دلیل دیگر نیز برای آمریکاییها وجود دارد که باعث شده است که داکتر محبوب ایرانیها برای آمریکاییها نیز محبوب شود.
1. جلوگیری از تشکیل اپوزیسیون قوی . تجربهای هرچند ناکام جبههی ملی نشان داد که بیرون ماندگان از حکومت به ابزار استراتژیک مخالفان آمریکا مبدل خواهد شد و این گاه و بیگاه میتواند دولت را به چالش بکشد . طرح تشکلی جبههی ملی از آن مرحوم سید مصطفی کاظمی بود که به دنبال خروج از کابینه آن را پی گرفت. و مهرههای سرگردان بسیاری در گرد آن جمع شده و با مرگ او ادامه یافت و اکنون نیز همان ردا بر دوش داکتر عبدالله است. آمریکاییها به خوبی به این نکته واقف است که یک اپوزیسیون و لودر قامت جبههی ملی میتواند هزینهی دولت مورد حمایتشان در افغانستان را بالا ببرد. لذا تلاش دارد که با جلب داکتر عبدالله در دولت آینده ورق بازی را از دست حریف برباید.
2. تضعیف مارشال فهیم . انگیزهی دیگر آمریکاییها از جلب داکتر تضعیف مارشال فهیم است. مارشال اکنون مورد تحریم آمریکاست. وزارت خارجه آمریکا اعلام کرده است که مارشال افغانستان هرگز ویزای سفر به ایالات متحده را دریافت نخواهد کرد. حتی سخن از تغییر معاون نیز به میان آمده است. این همه برای تحت فشار قراردادی مارشال است تا نتواند مهرههای دلخواه خود را در دولت آینده جابجا کند و در حد یک معاونت صوری و فرمایشی قانع باشد. و اگر داکتر عبدالله چهرهی برجستهی اتحاد شمال جذب دولت شود بدیهی است که جایی برای زیادهخواهیهای مارشال باقی نمیماند.
اظهارات هالبروک نماینده آمریکا در مورد انتخابات و جدال با کرزی را باید در این زمینهها درک کرد. ورنه اصل انتخابات را نباید چندان مسئلهدار پنداشت. ناظرین بینالمللی از جمله ناظران اتحادیه اروپا که انتخابات را نظارت کردهاند در اعلامیه رسمی انتخابات را شفاف، سالم و عادلانه خوانده و تخلفات جزیی را تأثیر گذار بر نتیجهی انتخابات ندانستهاند.
جدلها در پشت پرده همچنان ادامه دارد و در بیرون همه چیز در حال تعلیق به نظر میرسد. روزهای آینده نشان خواهد داد که بزرگترین مردی در تعلیق چگونه از تعلیق رها میشود. داکتر عبدالله در چه نقشی ظاهر خواهد شد؟ در نقش مهندس (که خواست ایرانیهاست) در نقش وزیر خارجه دولت آینده (که خواست آمریکاییهاست) و یا در نقش یک کاندید شکست خورده که خواست دولت کرزی است؟ باید منتظر بود و دید.
اغتشاش بهسود در افغانستان: برنامهی کاریی که جلو برخورد های بعدی را در سال 2009 و سال های بعد از آن بگیرد
نوشتهی: لینارد میلیک
برگرفته شده از سایت:
برگردان: همایون محمد
نه تنها خشونت تحمیلیی کوچی ها بر هزاره ها توسط دولت ضعیف و ارگان های قضایی جلوگیری نشد، بلکه در این کشور تازه شهری شده، با سرکشی های طالبانی، متوجه می شویم که کشور با خشونت های مسلح بین القومی، آن هم در مناطقی مرکزی مرتفع که قبلاً کاملاً آرام بود و از دولت پشتیبانی می کردند، روبرو گردیده است. مسئول خشونت کوچی هایی هستند که اکثر شان پشتون های سُنی هستند و رمه هایشان را هر تابستان برای چریدن در مناطق سکونت هزاره های شیعه می آورند.
خطر بزرگ این برخورد های مسلحانه که ده ها کشته از هر دو جناح به جا گذاشته است و باعث سوختن خانه های هزاره ها شده است و سال گذشته بیش از 60000 نفر را بیجا ساخته است، این است که هر دو جناح به فکر یک راه بیرون رفت سیاسی نیستند و این آیندهی افغانستان را به مخاطره می اندازد. هزاره ها از قومیت های طرفدار دولت اند که با میل خود به پروسه خلع سلاح پیوسته اند. آنها احساس می کنند که دولت با عمل نکردن آنها را فریب داده است و خود را برای خشونت های تابستان امسال آماده می سازند. اینکه یک چهارم نفوس پایتخت کشور هزاره ها هستند امکان دارد این مسئله برای شهر کابل امکان مختل شدن را مهیا سازد، چنانچه در تابستان گذشته وقتی 50000 هزاره به تظاهرات پرداختند، کابل ناآرامی را بخود دید.
در اولین نگاه مخالفت هزاره ها – کوچی ها، به یک مبارزه طبیعی برای دست یابی به چراگاه های تابستانی می ماند. مانند چند بعدی بودن مسئلهی افغانستان، نزاع بر سر چراگاه ها فقط یک رونمای ظاهری است. ریشه های این نزاع بسیار به عقب می دود. این نزاع همچنان از مسئلهیی که هرگز خاطرنشان نمی شود، مسئله جریان شهری شدن مردم دهات و کوچ شان بسوی شهر ها، همراهی می شود. اکثریت هشتاد درصدی مردم افغانستان در دهات زندگی می کنند. اگر کشور خاک حاصل خیز و منابع آبی می داشت این مسئله زیاد منازعه انگیز نمی بود. فقط 5،5 درصد زمین های زراعتی از منابع آبی خوب برخوردارند. در نتیجه نفوس زراعت پیشه که زندگی ساکن دارند در اثر توطئه ها و نقشه کشیدن های نسل اندر نسل، مردم ده نشین را به پناه آوردن در دامنه های با زراعت للمی، و زمین هاییکه از چشمه ها و آب باران آبیاری می شوند، مجبور کرده است و این در حالیست که این منابع نا مطمئن در دههی اخیر بطور روز افزونی در حال کاهش است. این کم شدن منابع نامطمئن آبی ساحه زیر زراعت را توسعه می دهد و در قدم بعدی ضرر دیدن تولیدات در اثر کم شدن آب ساحهی چراگاه ها را هر روز محدود و محدود تر می سازد. کوچی ها به نوبه خود فکر می کنند که حقوق چراگاه های تابستانی که برایشان توسط حاکمان قبلی اعطا شده است همچنان برای نسل های آیندهی شان نیز دسترسی به این چراگاه ها را اعطا کند.
پتانشیل منازعات که از رقابت بر سر منابع طبیعی کمیاب سرچشمه می گیرد در هیچ جای این کشور کاهش نخواهد یافت. اطلاعات در مورد نفوس کشور غیر قابل اطمینان است زیرا هرگز یک سرشماری مستقیم در کشور صورت نگرفته و احتمال این که در چند سال آینده یک سرشماری مستقیم صورت بگیرد مساوی به صفر است. از آمار مختلفی که وجود دارد شاید در کشور حدود بین 22 تا 23 میلیون نفر زندگی نماید. آمارگیریی دفتر مرکزیی آمار فقط یک حدس و گمان است. مگر یک رقم قابل توجه است: بر اساس ارقام دفتر مرکزیی آمار، بین سال 2003 الی 2004 نفوس کشور 4،4 درصد رشد داشته است. اکثر مهاجرین برگشته به وطن در خانه های شان ساکن شده اند و 700000 مهاجر اخراجی ایران نیز به کشور رسیدند. چیزی که در میان این ارقام هشدار دهنده است دو چندان شدن نفوس در طی 16،5 سال آینده است. اگر این ارقام درست باشد پس این رشد نفوس ضرورت به جابجایی بی سابقه در انکشاف دادن کارکرد دولت و کشور های اهدا کننده، دارد.
بلاخره باید تاریخ سازان اتفاقی کشور افغانستان به این موضوع اذعان داشته باشند که دوران حاکمیت فردی با تبعید ظاهر شاه در سال 1973 و شاید مرگ وی در سال 2007، دیگر به پایان رسیده است. مفکورهی تاریخ سازان کشور نادرست خواهد بود اگر در نظر بگیریم که در این کشور قومیت، چی در گذشته و چی در آینده، فرمانروای این کشور خواهد بود. در پهلوی هر حاکم فردی که همیشه شکل یک مهرهی قانونی را داشته است، وزرا برای کسب نفوذ بیشتر بر کشور از همواره از راه دسیسه و توطئه پیش رفته اند. منازعهی بهسود چرخشی را در تاریخ 120 سال گذشتهی افغانستان نشان می دهد که مملو بوده از دسیسیه ها و توطئه ها. عقدهی جمع شدهی این 120 سال است که بخصوص این منازعه را این هم ویژه می سازد و به امتداد این راستا همه منازعه های کوچی – هزاره را در سراسر کشور متاثر می سازد و کارآیی همه میکانیزم های اجتماعی را برای حل این منازعات به ناکامی مواجه می سازد.
این گزارش از موضوعات و جزئیاتِ یک سلسله تحقیقاتی خبر می دهد که توسط بخش تحقیقات و ارزیابی افغانستان، کارمندان بلند پایهی غیر نظامی، اعضای دفاتر داخلی و خارجیی نمایندگی های جامعهی بین الملل و ارگان های غیردولتی در میان سران و مردم عام کوچی و هزاره در اواخر سال 2008 و اوایل سال 2009 براه انداخته شده بود. متاسفانه هویت تمام گزارش دهنده ها در این گزارش بنا بر مسایل امنیتی پنهان می ماند. علاوه برین، از این که این اطلاعات داده شده بدون کدام مطامع مادی در دسترس قرار گرفته، مشکل است که حقایق و شایعات را از هم جدا سازیم. در نظر نویسنده در نهایت این جدا سازی حقیقت از شایعه بسیار ضروری است، زیرا در هر دو طرف منازعه یک احساس شدیدی بر حقانیت هر دو جناح دیده می شود. هیچ جناح حاضر نیست موضوع را تحلیل بیغرضانه کند مگر شاید ”وزرای دوران شاه” که مسئول این احساس متخاصم بین این دو جناح هستند جوابی در کیسه داشته باشند.
پس زمینه: موضوع اختلاف
چنانچه بر همگان معلوم است، دو هزار سال است که افغانستان بکرات مرکز جنگ و خشونت بوده است. ریشه های منازعهی بهسود را می توان در سیاست های شاهان قرن 19 جستجو کرد. عبدالرحمن که برحق لقب ”امیر آهنین” را کسب کرده است، در بین سال های 1880 الی 1901 هر قدرتی را که حاکمیت او را مورد تهدید قرار می داد به شکست مواجه کرد. در سال 1892 عبدالرحمن قیام هزاره ها را که در اوایل سال 1880 شروع شده بود خاموش ساخت. برای آرام شدن اوضاع در هزارجات عبدالرحمن تعداد زیادی از روحانیون سنی مذهب را به هزارجات فرستاد تا هزاره ها را از مذهب شیعه برگردانند، و برای این کار مالیات سنگینی را هم بر هزاره ها تحمیل کرد. عبدالرحمن در هزارجات سیاست ”تفرقه بیانداز و حکومت کن” را در پیش گرفت و از این طریق توانست فروش هزاره ها را در بازار برده فروشی رونق ببخشد. برده فروشی بعد ها در سال 1923 طی یک اعلامیهی رسمی ممنوع قرار داده شد. برای توجیه اعمالش در هزارجات، امیر روحانیون سنی را در قندهار جمع کرد و از آن ها فتوای کافر بودن هزاره ها را بدست آورد. برای کسب اقتدار در هزارجات سرکش امیر آهنین به اوغان سازی هزارجات شروع کرد. وی پشتون ها را که بیشتر آنها از قوم غلجایی ها بودند به سکونت در سرزمین هزارجات فرستاد و چراگاه های هزارجات را در دسترس اقوام پشتو زبان قرار داد. او فرمان هایی را صادر کرد که مطابق آن پشتون ها حق داشتند از چراگاه های هزارجات استفاده کنند. مطابق این فرمان ها سرحد هزارجات را معین نمود و خانواده های پشتونی که حق استفاده از چراگاه های هزارجات را باید بدست می آوردند، وارد فهرست شد.
نمونه هایی از این فرمان ها و دو صفحهیی از کتاب سراج التواریخ نوشته فیض محمد کاتب هزاره در مورد به قباله در آوردن زمین های هزاره ها توسط مردم پشتون بحث می کند.
کوچی ها ادعا دارند که حق استفاده از چراگاه های هزاره ها از 300 سال به این طرف ادامه دارد و فرمان ها فقط آنها را رسمیت بخشیده است. آنها عقیده دارند که این فرمان ها حق استفاده از چراگاه های هزاره ها را به نسل های بعدی کوچی های وارده در این فهرست، هم در مورد چراگاه ها و هم در مورد زمین های للمی، نیز تضمین می کند و هزاره ها مفاد این فرمان ها را نقض کرده اند.
از این که این فرامین از بالا بر مردم هزاره تحمیل شده بود، هزاره ها برای دهه ها به پشتون ها حق استفاده از چراگاه ها را بدون کدام مقاومت اعطا کرده بودند. سیاست تحقیر هزاره ها و به حاشیه کشیدن شان، به آنها چارهی دیگری نگذاشت و از این رو هزاره ها تن به قضا دادند و بسیاری از ایشان بر آموزش و مهاجرت به عنوان یک راه بیرون رفت از این وضع پناه آوردند. علاوه برین شبان های کوچی یگانه وسیلهی ارتباط برای خانواده های هزاره بودند که در یک محلهی از نگاه جغرافیایی و اجتماعی منزوی زندگی به سر می بردند. هر تابستان پشتون های کوچی با سیلی از اجناس فروشی به سراغ هزاره ها می آمدند و با اجبار اموال شان را بر هزاره ها می فروختند. ناتوانیی هزاره ها در پرداخت قرض های شان به کوچی ها به مرور زمان باعث مقدار زیادتر زمین ها را در مالکیت پشتون ها قرار می داد.
ورود موسومی کوچی ها در هزارجات در دوران جنگ کم تر شده و حتی کاملاً متوقف شد و بسیاری از کوچی ها زندگی ساکن را اختیار کردند. در این وضعیت بسیاری از هزاره ها چراگاه های پشتون ها را به حیث کشتزار های للمی استفاده می کردند و حتی به پرداخت کرایه به پشتون ها سر باز می زدند. تعداد رمه ها به نوسان افتاد: در سال 1976 در سراسر کشور فقط 23.3 میلیون راس بز و گوسفند وجود داشت، در سال 1995 که سال ورود طالبان بود، این تعداد به 31 میلیون رسید و در سال 1998 این تعداد به کمتر از 20 میلیون رسید و این سقوط تا سال خشکسالیهای 1999 – 2001 به کمتر از 5 میلیون رسید. شاید در دوران خشکسالی ها کوچی ها انگیزهی کمتری برای ورود به هزارجات داشتند، از این رو برای چندین سال بعد از آن برای کوچی ها ضرورتی برای ورود به دیار هزاره ها نبود.
کاملاً طبیعی است که وزیر سابق مالیه جناب احدی به هر فامیل کوچی ده هزار دالر امریکایی کمک می کرد تا آنها بتوانند حیوانات اهلی بخرند تا بتوانند دوباره یک زندگی سنتی را احیا کنند. به هر دلیل کوچی ها دوباره در سال 2003 به بهسود وارد شدند و در سال های بعد از آن نیز، کوچی های مسلح و آمادهی نزاع، یک بار دیگر و با وضاحت حق استفاده از چراگاه های هزارجات را ادعا کردند. اما این که این برگشت به گذشته با انشقاق در حزب سیاسی وحدت اسلامی، یک رستاخیز نشنلیستیی مردم هزاره، همزمان می شود و در زمانی که دولت مرکزی می خواهد حمایت های مردمی را کسب کند، یک بازیی سیاسی بدنبال می آید که منافع هردو جناح کوچی و هزاره را فدای منافع سیاسیی شخص خود می کند، آنهم بخاطر ضدیت های افراد با قدرت.
مباحثات بعدی با کوچی ها و نمایندگانشان، هم از طریق مراجع مستقل و هم دولتی، نشان می دهد که هر کدامی از این مراجع حمایت جدی از یکجا شدن و بهبود یافتن کوچی ها به نفوس جاییِ افغانستان نشان می دهند. معلوم می شود که برای ادامهی این شکل زندگی پرمشقت و سنتی کوچیگری و شبانی، که امکانات دسترسی به تعلیم و امکانات صحی را مشکل می سازد، دلچسبی کمی وجود دارد. در مادهی 14 قانون اساسی یادآوری از خواست جایگزینیِ نفوس کوچی صورت گرفته است، قضیه ای که یکی از رهبران کوچی اطمینان میدهد به خواست خود کوچی ها وارد قانون اساسی شده است. یکی از گزارشگرها می گوید که یکی از جابجا سازی موفق خانواده های کوچی در این اواخر در ایران صورت گرفته است، این گزارشگر می گوید ”اگر ایرانی ها این کار را در ظرف 20 سال اجرا کرده اند، ما در ظرف 10 سال اجرا می کنیم.” بنا بر یک ادعا ایران برای جابجا سازیی کوچی ها مبلغ 500 میلیون دالر امریکایی پیشنهاد کمک کرده است. اما این کمک از سوی دولت افغانستان رد شده است. این مبلغ می توانست 1،2 میلیون خانواده کوچی را جانشین بسازد. در حال حاضر 2،2 میلیون نفر به زندگی کوچی گری ادامه می دهد و اکثر شان به عوض رمه داری از امکانات دیگری برای ادامه زندگیی شان استفاده می کنند.
جهت علاوه کردن یک بعد دیگر بر ناسازگاری های سیاسیِ که در بالا یاد شد، یک فرد کوچی ادعا می کند که در میان هزاره ها فرقه هایی وجود دارد که از ایران پول می گیرند. این ادعا از سوی بعضی از رهبران سرشناس هزاره تایید شده، ولی از سوی دیگر مقامات هزارگی به شدت رد شده است. شواهدی وجود دارد که آخوند های ایرانی در میان جامعه هزاره فعالیت می کنند و می خواهند به تبلیغ احساسات ضد غربی و متحدانش بپردازند، تا بتوانند جامعهی هزاره را هر چی بیشتر متفرق بسازند. متقابلاً هزاره ها کوچی ها را نماینده های آی. اس. آی. پاکستان می دانند، و بعضی از کوچی ها خودشان اعتراف می کنند که نماینده های طالبان به رهبری آی. اس آی. در بین شان وجود دارد.
موازیاً در گفتگو هاییکه با هزاره ها صورت گرفته نشان می دهد، موضوع عمده نزد آنها این است که: فرامین عبدالرحمن غیر قانونی اند، به این معنی که این فرامین در زمان یک حاکمیت استبدادی صادر شده اند؛ موضوع دوم ادعای هزاره ها است به این مضمون که گروه های کوچی ایکه در این اواخر بسوی هزارجات حرکت کرده اند کوچی های اصلی نیستند و در بین آنها بسیاری از پشتون های دیگر جا داده شده اند و این تهمت به این خاطر به کوچی ها وارد می شود که هزاره ها فکر می کنند کوچی ها با طالبان در گذشته همدستی داشته اند. هزاره ها در این ادعا اضافه می کنند که این پشتون ها بسیاری از رمه های اهالی غیر کوچی را برای چریدن در سرزمین هزاره ها با خود آورده اند. موضوع دیگر در بین هزاره ها مطرح نمودن رشد نفوس هزاره ها است و این رشد نفوس به زمین های قابل کشت بیشتر، علفچر بیشتر و منابع آبی بیشتر ضرورت دارد. از این رو هزارجات دیگر نمی تواند بیش از میزبان مردم و رمه های خارج از ساحه باشد. به عبارت دیگر شبانان کوچی به عنوان یک عامل در مقابل حق توسعه و حق چراگاه های امن برای هزاره ها محسوب می شوند و این مسئله زمانی بد تر می شود که کوچی ها (اگر چی در منطقهی یکاولنگ بر کوچی های عرب پرداخت مالیه به اساس هر راس حیوان قبولانده شده است) توسط هیچ ارگانی مجازات نمی شوند و در خسارت رساندن به محصولات هزاره ها اقدام جدی نمی کنند. در بین هزاره ها، چی قشر روشن و چی سران سنتی و سیاسی آنان، یک احساسات ضد کوچی شکل می گیرد و نشان می دهد که این اعمال تخریب گرانه کوچی ها دیگر تحمل نمی شود. برعکس بعضی هزاره ها به ورود پشتون های صاحب زمین در میان هزارجات خیر مقدم می گویند اما بعضی دیگر می خواهند که پشتون ها سه سال بعد بر سرِ زمین های شان جابجا شوند.
بسیاری از اطلاع رسانان هزاره باور دارند که تا جایی که به مسئله بهسود ارتباط می گیرد، هم ارتش ملی افغانستان و هم کمیسیونِ سباوون که از طرف دولت (برای سرمایه گذاری در این اختلافات) گماشته شده است، به نفع کوچی ها عمل کنند. در مورد دیگر بسیاری از مردم عملکرد پولیس ملی افغانستان را ستایش کردند، زیرا آنها از افراد خسارت دیده حمایت می کنند و حتی اموال بیجا شده گان را نگاه داری می کنند.
اطلاعاتی که توسط کارکنان ملل متحد در بین هزارجات به ما می رسد حاکیست که حاکمیت موجود با اکثریت پشتون به نفع کوچی ها کار می کنند و این باعث سقوط مشروعیت دولت در بین هزاره ها می شود. مردم هزاره امید حمایت از طرف دولت را از دست داده اند و تصمیم دارند خود شان از خود دفاع کنند. یکی از نمایندگی ها خبر می دهد که هزاره های ثروتمند خارج از افغانستان قول داده اند که از دفاع هزاره ها حمایت مادی و معنوی می کنند. از طرف دیگر جمعیتی از هزاره ها تا حال اجارهی شان را به صاحبان پشتون زمین شان داده اند، اما آنان از سوی دیگر جمعیت های هزاره تحریک می شوند که دیگر به پرداخت اجاره نپردازند و این یک زنگ خطر دیگر است. ادعای دیگری وجود دارد که در هزارجات مالیاتی بر زمین اعمال شده است و عایدات این مالیات برای مسلح ساختن ملیشه ها برای دفاع از مردم بهسود جمع می گردد. این ها علایم یک جنگیست که در بهسود شروع خواهد شد و سراسر مرتفعات مرکزی را در بر خواهد گرفت و چنانچه یادآوری شد تظاهرات عظیم هزاره های باشندهی کابل را بر خواهد انگیخت.
با چنین دیدگاه های واگرایانه مشکل است مصالحهییکه برای هر دو جناح قابل پذیرش باشد میان آنها بوجود بیاید، زیرا تنش همواره افزایش می یابد و گفتگو همواره دور از امکان قرار می گیرد. این درگیری فقط می تواند توسط یک تصمیم گیریی عاجل سیاسی حل گردد. این است معمای بهسود که دیگر اختلافات کوچی – هزاره از آن سرچشمه می گیرد: جلوگیری از جنگ در حال حاضر وابسته به یک تصمیم گیریی محض سیاسی است زیرا غیر سیاسی ساختن تنش یکی از ضروریات اولیه است ور نه این تنش در تابستان امسال یا سال آینده به جنگ خواهد کشید و سراسر مترفعات مرکزی و متعاقب آن کابل را به نا آرامی خواهد کشید. فقط در یک سطح غیر سیاسی می تواند صاحبان زمین در گیر در مسئله قادر به نشستن دور یک میز مذاکره گردند و به یک توافقنامه دست بیابند. موقتاً توصیه های ذیل، اگر چنانچه به کار بسته شود، خواهد توانست جرقهییکه ممکن است در تابستان امسال به یک درگیری مسلحانه بیانجامد را خاموش بسازد و راه حل را در سال های نزدیک آسان سازد.
یک نظر اجمالی بر امکانات قانونیِ افغانستان
ماده 14 قانون اساسی سال 2004 تصریح می کند که کشور ”باید پروگرام های موثری. . . را در مورد مسکون ساختن کوچی ها و بهتر ساختن شرایط زندگیی شان. . . طرح و عملی کند.” همین بیانیه در مورد مسکون ساختن کوچی ها است – که از طرف یک نمایندهی متشخص کوچی ذکر شده – و می تواند یک راه حال، اگر چی نه چندان زودرس، را برای خاموش ساختن ماجرا بین هر دو جناح ممکن می سازد. پیش نویس متن انگلیسیی طرح پالیسی های کشور، سال 1385، طیف وسیعی از دستورالعمل ها را برای وقوع یافتن یک راه حل پیشنهاد می کند. بخش 8.1.3 اظهار می کند که ”هر اقدامی برای حل دوام دار مناقشات باید مشکلات تاریخی و شکایات اساسیی مردم را در رابطه با بدست آوردن زمین را هدف قرار بدهد. . .” و مشروعیت فرمان های عبدالرحمن که حق استفاده از زمین های هزاره ها را به کوچی ها تامین می کرد، در شرایط حاضر و در چارچوبه یک جامعه آزاد و دموکراتیک مورد بازرسی قرار گیرد. چگونه این فرامین بازرسی شود؟ بخش 2.2.6 خاطرنشان می سازد که ”این پالیسی ملی دولت است که راه حل مناقشات پیچیده حق مالکیت زمین و استفاده از چراگاه ها را در سطح ولایات و با در نظر داشت حقوق سنتی هر دو جناح بیابد تا مسئله حق صاحبان مسکون زمین و شبانان کوچی حل و احترام گردد.” در واقع تصمیم گیری در سطح ولایات مسئون از دست کاریی هر جناح است و چون در حال حاضر احساسات هزاره ها نسبت به کوچی ها چندان دوستانه نیست، از اینرو راه حل های دیگری که برای هر دو جناح قابل پذیرش باشد پیاده گردد. در اخیر و مطابق بند 3.1.1 مکانی باید برای جابجا شدن کوچی ها تعیین گردد. ”این پالیسی ملی دولت است که برنامه توضیح زمین برای فعالیت های تولیدی و اقتصادی را در توازن قرار بدهد تا منافع تمام اقشار جامعه تامین گردد.” ماده 483 قانون اساسی سال 1975 بیان می کند که زمین های عامه می تواند در اختیار ملکیت های خصوصی قرار بگیرد: ملکیت های عامه زمانی در اختیار افراد خصوصی قرار داشته می شود وقتی که دوران استفاده از آن به اتمام رسیده باشد. این میکانیزم اجرایی باید توسط افراد حقوقی در وزارت عدلیه موشکافی شود.
بسیاری از توصیه های ذیل در مورد صدور یک فرمان توسط رییس جمهور پیشگفته شده است. ماده 97 قانون اساسی می گوید که رییس جمهور زمانی حق دارد یک فرمان صادر کند(فرمانی که روابط مالی و بودجوی را در بر نگیرد) که جرگه ملی در حال انتساب باشد و یک شرایط اضطراری در پیش باشد. انتساب بعدی در تاریخ 15 جوزای 1388 مطابق 5 جون 2009 در نظر گرفته شده است. فرمان می تواند تا حد اقل ده هفته مورد اعتبار باشد؛ ماده 79 بیان می کند که چنین فرمانی به ولسی جرگه و مشرانو جرگه و زود تر از سی روز بعد از تجمع دوباره جرگه ها فرستاده شود (انتسابات جرگه ها حد اقل شش هفته دوام می کند.) فرمان می تواند بر بنیاد قانون سلاح های آتش زا، مواد تجهیزاتی و انفلاقی قرار گیرد (نشریه شماره 855، منتشره رسمی به تاریخ 21 جون 2005): این نشریه اظهار می کند که هر کسی به جز از کارمندان ارگان های دولتی و امنیتی حق حمل سلاح را دارند. ماده 134 قانون اساسی مشخص می سازد که وظیفه پالیسی دولت است که قوانین را صادر کند و بخش وکالت می تواند ناقضین قوانین را پیگیری کند.
پیشنهاداتی برای یک استراتیژیی عالی برای خنثی ساختن منازعات در سال 2009 و بعد از آن
بخاطر اینکه شانس ایجاد یک پارلمان متفرق شده به اساس قوم و فرقه بسیار زیاد است مشکل است تا زمانی که باقی مانده، الی ماه می امسال که کوچی ها باز به بهسود خواهند آمد، یک راه حل قانونی بدست بیاوریم. از این رو فقط یک راه موجود است: رییس جمهور باید یک فرمان صادر کند. او باید به صراحت اعلام کند که هیچ گونه مناقشه دوباره تحمل نمی شود و دولت تمام قدرتش را به کار خواهد گرفت تا به هر دو جناح فشار خواهد آورد، چنانچه آنها دست به اقدامات خودسرانه بزنند. کرزی قانوناً اجازه دارد تا وقتی که انتسابات جرگه ها دوباره خاتمه می یابد، چنین یک فرمانی صادر کند و این فرمان الی سی روز بعد از تجمع دوباره پارلمان مورد اعتبار است.
این فرمان باید به کوچی ها اجازه دهد تا از راهرو های معینی وارد علفچر ها شوند و باید بین آنها و هزاره ها یک فاصله امنیتی 500 متری موجود باشد و در این فضا هیچ کس حق حمل سلاح را نداشته باشد، چنانچه موضوع عدم حمل سلاح در قانون (مورخ 21 جون 2005) سلاح های آتش زا، تجهیزات و مواد انفجاری ذکر شده است. در این فرمان باید ذکر گردد که هر گونه تخطی از این قانون به دستگیریی آن شخص توسط هر کارمند پولیس (چی از بخش جنایی، پولیس شهری و پولیس محکمه) مجاز باشد.
فرمان باید پرداخت مالیه به اساس هر راس حیوانیکه از دره بهسود و گردنه جلریز می گذرد را مشخص بسازد، و پول مالیه یا به ولسوالی و یا هر ارگان ذیربط دیگر پرداخته شود. در موازات به این باید فرمان، مطابق ماده 40، به هزاره ها تذکار دهد که زمین هایی که توسط قباله به کوچی ها ارتباط می گیرد باید در دسترس آن کوچی قرار داده شود.
اگر چی این یک راه حل موقت است و مسئله حق استفاده از منابع طبیعی را در بر نمی گیرد. مسئله حق استفاده از منابع طبیعی باید در یک اقدام دیگر بدست بیاید. بعد از روی کار آمدن دولت جدید بعد از انتخابات اگست، رییس جمهور باید یک مجموعهیی را به شمول وزرا، کارشناس های امور قانونی و تخنیکی و نمایندگان سنتی، مامور سازد تا در مورد فرمان عبدالرحمن که حق استفاده از زمین های هزاره ها را به کوچی ها می دهد، یک تصمیم جدی بگیرند. این استراتیژی می تواند بر اساس ماده 162 قانون اساسی که می گوید هر فرمانی که بر ضد مفادات قانون اساسی جدید کشور قرار داشته باشد (بطور مثال مادهی 14، که از مسکون شدن کوچی ها اطلاع می دهد)، بی اعتبار خواهد بود. یک امکان موجود می تواند در نظر گرفتن مفهوم بی عدالتی و عدالت بجای مفاهیم غیر قانونی و قانونی باشد تا هر ادعای متعاقب را بی اثر سازد، چنانچه اخیراً در اجرات دولت اسپانیا در مورد پالیسی های دوران سابق فرانسه به کار گرفته شده است.
از آنجاییکه سهم مفاد کوچی ها برای اقتصاد افغانستان بسیار ناچیز فهمیده می شود، وزیر آبیاری، زراعت و مالداری همراه با وزارت امور قبایل و کوچی ها باید حد اکثر سهم عایدات وارده از امور کوچی گری برای اقتصاد افغانستان، هم از نگاه امنیت مواد غذایی (بخصوص برای مناطق شهری) و دست آورد های امور مالداری (از طریق تولید پشم، چرم و پوست) را تعیین کنند. نتایج بدست آمده باید پالیسی های آینده را به حرکت بیاورد. بطور مثال به آن عده کوچی هاییکه خواهان پیشبرد زندگی شبانی هستند نشان داده شود که با کمک روش های پیشرفته پروژهی www.afghanpeace.org، رشد تولید و ظرفیت شغل مالداری را بالا ببرند و در داخل یک کشور چگونه به زندگی مسالمت آمیز با دیگر اقوام بپردازند. این پروژه که پیوند صفحهی آن در بالا داده شده است به آنها معلومات می دهد که در کجا می توانند بروند و در کجا شرایط بهتر زندگی تابستانی ممکن است. برای آن عده کوچی هایی که می خواهند مناطق بود و باش زمستانی شان را انتخاب کنند کارکنان بخش صحی حیوانات (این یک مفهوم تازه است و مساوی است با کارکنان امور صحی اما نه برای انسان ها بلکه برای حیوانات) و یا دیگر کارشناس ها برای شان معلومات لازم را می دهد. دسترسی به هر کدام از این ضروریات با در حاشیه قرار دادن یک قشر از جامعه ممکن نیست. افغانستان می تواند از تجارب ایران (بستن قرار داد ها در سطوح محلی، عملکرد های قانونی، روش های اجرایی و غیره) برای یافتن راه حل زندگی کوچ نشینی استفاده کند.
لینارد میلیک دکترای خود را در سال 1997 در ”دانش منابع سرزمین خشکسالی زده” بدست آورده است؛ او همچنان در موسسه های چون، برنامهی غذایی جهان در بخش آسیا و افریقا به طور داوطلبانه کار نموده است، در تانزانیا ”شرکت کاهش ضایعات مواد محروقاتی بدست آمده از مواد زیستی” را بنیاد گذاشته است، وی در زمانیکه منازعه بهسود را تحقیق می کرد، مدیر کل تحقیق در منابع طبیعی افغانستان در ”بخش تحقیق و ارزیابی افغانستان” بود.
سال 87 حادثه ی تاسف باری در رابطه با مسائل داخلی افغانستان به وقوع پیوست که یاد آور نکاتی است که باید ریشه ی آن را در تاریخ کشور جستجو کرده و برای آن راه حل مناسبی پیدا کرد وگرنه این چرخه و اختالافات تا ابد باقی خواهد ماند. آن هم نزاع بین مردم بومی بهسودکه عمدتا هزاره هستند و کوچیهای پشتون که به ادعای یافتن چراگاه برای دامهایشان به این منطقه حمله کرده و تعدادی بی دفاع را کشتند و عدهای زیادی را بی خانمان ساخته اند.
با نگاه به گذشته علت اصلی این اختلاف را در همان پایه گذاری اولیه کشوری که افغانستان نامیده شد می یابیم.
زمانیکه میرویس خان هوتکی با گرفتن فتوا برای مبارزه با شیعیان صفوی از مولویها و مفتیها در موسم حج بین سالهای 1700تا1707 میلادی خود را برای جنگ با شاه سلطان حسین صفوی مهیا کرد و با این فتوا بذر نفاق و دشمنی مذهبی را در کشور افشاند . تا آنجا که اسلاف او نیز بر پایه ی همین کاشته ها توانستند صفویان را شکست داده بنای حکومتی جدید را در ایران و افغانستان بنا گذارند که سر شار از استبداد و ستمگری است ،دوستی که تحصیل کرده ی یکی از کشورهای انگلیسی زبان بود نکته ی بسیار جالب و ظریفی را در مورد تاریخ و اهمیتی که آنها به تاریخ و موضوعات آن میدهند را عنوان میکرد و در مقایسه باید عنوان کنیم ما از تاریخ به هزاران سال قبل و فسیلها و سنگواره ها دلخوشیم و تاریخی که زندگی حاضر ما با آن گره خورده را اصلا نمیشناسیم بسیاری از ما تاریخ کشورهای اروپایی و همسایه ی کشورمان را بهتر از خودمان میشناسیم و تنها دلیل آن معرفی و تبلیغی است که آنان از خود و فرهنگشان داشته اند و ما غفلت کرده ایم .
همان طور که اشاره شد اختلافات مذهبی مهمترین مسئله امروز افغانستان به شمار میآید که چون شمشیر دو لبه ای همواره در دست عده ای عوام جاهل موردسوء استفاده قرار میگیرد وبه طبع متضرر عمده کسانی خواهند بود که نیرو و قوای کمتری نسبت به رقیب داشته باشند، برای روشن شدن این موضوع مصداق مشخصی را عرض میکنم.
امیر عبدالرحمن در فاصله ی بین سالهای 1891-1893 با استفاده از این موضوع تمام اقوام سنی مذهب افغانستان را بر علیه هزاره های شیعه تحریک و پس از سه سال جنگ و غارت 60درصد از آنان کشته و باقی مانده را به عنوان غلام و کنیز در بازارهای قندهار،پیشاور و هند در معرض فروش و دادو ستد قرار داد. که جنایتی بسیار عظیم و هولناک از نسل کشی و برده داری را در تاریخ افغانستان رقم زد که آثار آن هنوز ادامه دارد با این کشتار بی رحمانه آنانکه جان سالم به در بردند به کشورهای ایران و پاکستان مهاجر شدند یا در دره ها و کوههای صعب العبور هندوکش ماوا گزیدند ، زمینهای حاصلخیز و مراتع غنی این مردم به افغانهای کوچی سپرده شد و عده ای از آنها کم کم با ساختن قصبات جدید و روی آوردن به زندگی روستایی و کشاورزی در زمینهای متصرف شده به زندگی نیمه روستایی پرداختند و عده ای نیز به همان زندگی شبانی ادامه دادند و تا حکومت ظاهرشاه اینان آزادانه و با پشتوانه حکومت هرگونه تعدی و تجاوزی را به ساکنین هزاره جات که مراتع بسیار غنی داشت انجام میدادند که تاریخ اوضاع بسیار دردناکی را در خود ثبت کرده است .
در این مقاله قصد احیانا توهین و یا نگاه یک جانبه به مسئله کوچیها و هزاره ها نیست بلکه صرفا بازشناسی موضوعی است که آب را از سر چشمه گل آلود کرده است و تا آن موضوع حل نشود نمی توان به کرامت انسان،حقوق او و استقلال و آزادی کشور دل خوش داشت . در این مقاله سعی شده است که سیر تاریخی ورود کوچیها به هزاره جات را بررسی کرده دلایل و پیامد های این پدیده را روشن نماییم .
در ابتدا تعریف مختصردرباره کلمه های کلیدی مانند کوچ، کوچ نشینی ، کوچی و هزاره جات را جهت درک بهتر مطالب ارائه میدهیم :
تعریف کوچ نشینی:
منظور از زندگی کوچ نشینی آن نوع زندگی است که در آن انسان از راه پرورش حیوانات و معمولا با بر خورداری از فرآ ورده های کشاورزی زیست میکند و در پی چرا گاههای طبیعی سالیانه از محلی به محل دیگر کوچ می کند. 1
کوچ نشینان مجبورند طوری مسیر حرکت خود را بر گزینند که به چرا گاههای طبیعی دسته داشته باشند و اغلب ترجیح می دهند از دهات دوری کنند زیرا به علت صدمه ای که از عبور آنها به مزارع می رسد گاه موجب درگیری میان آنان و ده نشینان میشود.2
مهمترین وجه تمایز این نوع زندگی عبارتند از :
1ـ وابستگی انسان به حیوان
2ـاستفاده از چراگاههای طبیعی
3ـکوچ و یا جابه جایی انسان و دام به منظور بهره گیری از چراگاههای طبیعی و احتراز از گرما و سرمای شدید.3
کوچ:
کوچ به معنی عزیمت و مهاجرت در فارسی هست . این کلمه معرف مردمی است که در چادر زندگی میکنند و دایما در حال نقل و انتقال هستند.4
کوچی:
کلمه کوچی به معنی خانه به دوش است .
دربخش جنوبی افغانستان شرقی به سمت قندهار کلمه کوچی درست مساوی واژه پویندا و پوندا به معنی چراننده (مشتق از کلمه پشتو پاول به معنی چرانیدن ) به کار برده میشود.در زبان پاکستانی و در ادبیات انگلیسی هند کلمه پویندا عموما به معنی کوچ نشینان افغانی (پشتو) و بخصوص به معنی کوچ نشینان تاجر استافاده می شود.5
هزاره جات:
هزارستان یا هزره جات در مرکز افغانستان کنونی واقع شده است . از طرف غرب به غور و دولتیار و هرات از جنوب به قندهار و نواحی گرشک و توابع فراه و اسفزار؛از مشرق به غزنین و کابل و قلات ؛ و از شمال به قطغن و بلخ محدود است . پس از حمله عبدالرحمن خان در حدود سالهای 1892 م و شکست هزاره ها اکثرا محل سکونت این قوم به سایر طوایف سنی مذهب داده شد . وهزاره ها به خراسان ترکستان بلوچستان و هندوستان(پاکستان فعلی) مهاجرت کرده اند.6
کوچیها طی دوره های مختلفی وارد هزاره جات شده اند که در این مقاله به بررسی اجمالی این جریان پرداخته ایم .
· دوره امیر شیر علی: (1863-1880)
هزاره جات قبلا مجزا و منفرد بود مسیر معمولی کروانها از هزاره جات نمی گذشت ولی فقط از حدود آن عبور می کرد.7
بنای افغانستان جدید همراه با وحدت و تثبیت حاکمیت آن در کل کشوراز سلطنت امیر علی شیر خان 1863ـ 1880)شروع و در زمان امیر عبدالرحمن (1880ـ1901)ادامه یافت این تحولات نیز برخی تغییرات مهم را برای کوچ نشینان فراهم آورد. در سابق که ظاهرا کوچ نشنان کمتری وجود داشتند ییلاقهای شرقی پشتونها منحصر به مناطق خود آنها بود و کوچ نشینان فقط به حول و حوش سلسله کوههای مرکزی افغانستان میرفتند.8
کوچ نشینی با مقررات دیگری حتی با مقدار کمتری در افغانستان وجود داشت من جمله کوچ نشینان پشتون در مناطق شرقی و جنوبی و بعضا در مرزهای سلسله کوههای هزارستان ،دیگرمناطق هزاره نشین ، ولایات شمال و غرب کشور ییلاق میکردند.9
می توان این نظر را مطرح کرد که کوچ نشینی در محدوده هزاره جات به صورت بسیار کمی وجود داشته و روابط کوچ نشینان و ساکنان بومی دوستانه بوده است چون درگیری و نزاعی را در آن ایام به ثبت نرسیده است.
· امیر عبدالرحمن خان: (1880تا1901)
اما از دوره ی امیر عبدالرحمن 1888 با توجه به برنامه ای که امیر و دستگاه حاکم برای تضعیف و از بین بردن هزاره ها پی ریزی کرده بودند را میتوان از دلایل اصلی ورود کوچیها به هزاره جات و ظلم و تجاوز آنها نسبت به ساکنان بومی منطقه قلمداد کرد. دوره عبدالرحمن را میتوان آغاز کشمکش و تصرف غاصبانه زمینهای هزاره ها را توسط کوچیها مطرح کرد.
" شکایت سردار عبدلقدوس خان ...اگر چنانچه مردم می بودند و غیرت قومی می داشتند ...دمار از روزگار مردم هزاره کشیده و وجود ایشان را از مملکت افغانستان نیست و نابود می کردند و از خاطر والا که پیشنهاد ضمیر منیر دارد و می خواهد که اراضی و املاک هزاره را به مردم درانی بدهد آگاه می شدند".10
همانطور که پیش تر گفتیم عبدالرحمن از رهبران مذهبی تسنن خواست که علیه هزاره های شیعه (بی دین ) فتوای جهاد بدهد او زمینها و دارایی زنان و فرزندان هزاره ها را پاداش آن ها یی تعیین کرد که در این جهاد شرکت کنند نیروی عظیمی تشکیل شد حدود 30تا40 هزار فوج پیاده نظام حدود 10هزار سواره نظام و غریب 100 هزار نیروی غیر نظامی اغلب داوطلبان پشتون به این جهاد کوچی ها ی افغان بودند که مدت ها پیش از این می خواستند تا علیه هزاره ها اعلان جنگ کنند . در تمام شهر ها وضعیت اضطراری اعلام شد حتی حکومت بریتانیا پیشنهاد مساعدت جهت اعزام مستشاران نظام برای عبدالرحمن کرد.11
"عبدالرحمن سرزمین های مردم هزاره را ملک دولت دانست و عنوان مفتوح العنوه را بر آن سرزمین جاری کرد."12
از 1892 به بعد که امیر عبدالرحمن خان هزارجات را فتح کرد و آن را زیر تسلط مستقیم خود قرار داد ما کوچ نشینان را به تعداد زیاد در هنگام تابستان در این بخشها ی مرکزی کشور می یابیم . رویداد بعد از آن فتح بود که چراگاهای هزاره جات بین قبایل مختلف کوچ نشین به عنوان پاداش همکاری آنها در این فتح و برای کسب اطمینان از عدم قدرت گرفتن مجدد هزاره ها تقسیم شد . امیر عبدالرحمن خان به شعب مختلف قبیله ای برای چراگاههای جدیدشان تاییدیه رسمی (فرمان) داد و این نظام که شامل تقسیم زمین بین هزاره ها و کوچ نشینان نیز می شود با کمی تغییرات به قوت خود با قی است .13
در این دوره سیاست عبدالرحمن مبنی بر شکست هزاره ها بود که به عنوان یک گروه قومی نواحی کوهستانی فشرده ای را اشغال کرده و خطری بالقوه برای افغانستان به شمار می آمد . 14
نیت عبدالرحمن در مورد رعایای هزاره اش روشن بود تخلیه هزاره جات از هزاره ها سیاست های قومی عبدالرحمن به نابودی کامل ساختار اجتماعی هزاره ها و جایگزینی آن با یک ساختار جدید منجر شد.15
فروختن و دادن زمین های هزاره به افغان ها و تشویق کوچی های پشتو به پایمال نمودن کشاورزی هزاره ها بود.
قسمت های مهم این سرزمین ها به پشتونها داده شد مانند ارزگان، حجرستان ،میانه نشین، شویی، بوباش، غلندر، دای چوپان، مسلک سفلان و...
علاوه بر آن مناطق دیگر هزاره جات را نیز محل تاخت و تاز خانه به دوش ها و کوچی هی بی رحم خشن قرار داده که کوههای سبز و خرم آن مورد استفاده مواشی و دام آنها باشد و این کوچی ها را تشویق و آزاد گذاشت بلکه سفارش کرد که به زراعت مردم نیز تجاوز کنند و آن را پایمال نمایند تا مردم هزاره مجبور شوند آن منطقه را ترک گویند.16
عبد الرحمن دستورداد که هزاره ها دیگر حق چراندن چمن ها را از کوچک وبزرگ ندارند به معنا آن است که این مردم نباید زنده باشند.17
پس از اینکه مقاومت هزاره ها به کلی در هم کوبیده شد نوبت توزیع زمین هایشان به دیگران ووضع مالیه سنگین بالای کسانی که هنوز فرار نکرد ودر ملک باقی مانده بودند شروع شد در سال 1273 شمسی در روز 17 ذی حجه 1311 قمری. امر شد که املاک علاقه جات ورث رسوخ جوی وغیره را مساحت کرده ودر قید جریب آرند از جمله املاک میدان وکسانی که در محاربات به درک اسفل رفته است اکثر ایشان سید وزوار و کربلایی و میر و میرزاده بود...یا دستگیر شده اند تمامت خالصۀ دولت دانسته داخل دفتر ضبطی کنند از صدد این حکم اکثر املاک هزاره ضبط دیوان سلطنتی گشت.18
درسال 1312 هجری قمری ابراهیم خان علیزایی ... طائفه ای « کاکری» با اقسام خویش ورمه گوسفندان وگله اشتران داخل علاقه شنیعه تحت دامگیری شده وچراگاههای مردم هزاره را تلف کرده زراعات ایشان نیز علف دواب ومواشی خودغدند وچهار تن از هزاره را مانع از زراعت خود شده بودند به قتل رساندند. 19
مقارن این حال مردم کوچی افغان که بیست هزار روبرو دولت التزام نامه داده بودند چراگاه وآب ومواشی مردم مالشان ایشان جسوران تجاوز کرده علاوۀ بر مراتع آن مردم ، مزارع ایشان را نیز تلف وعلف ودواب ومواشی خود کردند هزارگان بنا به سببی که جبال وچراگاه یشان را دواب ومواشی افغانان کوچی می خورند وچمن ها دولتی شد، ترک مالداری کرده خسارت زیاد به سکنه مملکت روی داد.20
وقایع سال 1314 ه.ق. جمعی از اولاد ه دارونکه شرفیاب حضور انور شده خواهش زمین «چور» هزاره ای کرده در روز 13 ربیع الثانی 1314 بنام ایشان صادر گشت که املاک ضبطی ورعیتی به آنها داده شده واز صدور این حکم نقاهت مردم درانی وخلجایی از کوچی زمین دار خواهان ملک زمین شده شروع به ملک گرفتن هزاره ها کردند در ابتدا کار مردم ملّی خیلی تونی از تداوم وضع هزاره جات زمین می خواهند بگیرند تا جواب فرموده شود زمین های چنارتو وکهنه کمله داب فوج بیاده نظام «فو فلزایی » دادند .
قوم ایوب زای ومزمل زای را در دریۀ شاه علی و قدم وشیخه ارزگان زمین داده شوند سال 1315 ه.ق. در خصوص کسانی که در افغانستان زمین ندارند دستور داد زمین به دهند.
دوست محمد خان مردم افغان توچی را که چهارماه در افغانستان آمده بهره یاب تلف وتجارت وغیره می شوند وهشت ماه در هندو... در زمرۀ بی ملک به قلم آورده ، بسیار از اصلاح هزاره را به ایشان داد چه ایشان هم مهاجرند وزمین ندارند.21
ملک ارزگان وقلندر وبوباش و میانه نشین و پشه و شیر داغ و زاولی و سلطان احمد و حجرستان و تمزان و گیزاب را متصل جرقی ومالستان وهزاره دایزنگی تمام چنانچه بیاید به مهاجرین وناقلین افغان داد.22
ملافیض محمدکاتب هزاره اطلاعات جالبی از تسلط کوچی ها درهزارجات دراختیارماقرارمیدهدازجمله مینویسد در19شئوال1311هجری امیرعبدالرحمان دستورداد که تمام مرغزارهای هزارجات باید دراختیار دولت قراربگیرند وهزاره ها حق استقاده ازآنهاراندارند پس ازصدوراین حکم ،حکام دولتی مرغزارهای هزاره رابه افغانهای کوچی واگذارکردند ،مالداری مردم هزاره روبه تنزل نهاد وباعث قلت لحوم ودسوم گردید .23 عبدالرحمن علاوه بر آن مالیاتهاتی بسیار سنگینی نیز برای هزاره ها مقرر کرد و این باعث مهاجرتهای دسته جمعی و پراکندگی مردم هزاره در خارج از افغانستان گردید.24
کاتب در نژاد نامه افغان اسامی بعضی از قبایل کوچی را که در هزاره جات مسکن گزیده اند ذکر کرده است:
فرقه اچک زایی
7500 خانه در کوه کوژک و اطراف آن متوطن و اکثرا تبعه انگلیس هستند و عدهای متصرف علاقه ای چوره ی هزاره که حکومت به ایشان موهبت فرموده و اکثر رمه داری .....اغلب به سرقت و رهزنی روز به سر برده ، به غایت شریر و متمرد و حرام خوار و بد کردار و زشت گفتار و کج رفتارند.25
فرقه علیکوزایی
18750 خانه ...که در علاقه چهچه هزاره ...امرار حیات می نمایند.26
فرقه نورزایی
43750 خانه ... مال و خونشان را شیعه مباح و کافر دانسته، حلال و مباح می پندارند، و همواره مباشر این فعل شده و می شوند و عموم افاغنه و سنیان افغانستان بدین عقیده راسخ و همداستانند. الغرض رمه داران این فرقه بهار و تابستان در سیاه بند متعلق قوم تایمنی واقع متصل هزاره جات رفته ،روز ییلامیشی بسر برده ،در زمستان به مقام و موطن خود باز گردیده راه جهالت و شرلرت می سپارند.27
فرقه مهمند
... در بهار و تابستان به هزاره جات روز ییلا میشی به سر برده و در زمستان به موطن خود شده به مکاری وغیره مواظب و مشغول می شوند.28
فرقه پنی
100،000نفراز راه ییلامیشی در افغانستان نیز آمده در هزاره جات رفته،بخریف(پاییز) بر میگردند و عده ای علاقه گزگ و ارغنداب هزاره ی جاغوری را به امر حکومت متصرف شده اند.29
فرقه نیازی
از جمله ایشان قبیله مرهل و کندیو متی بادیه نشین و رمه دالر و تاجر و عده ای در بخارا تجارت کرده ، چندی روز ییلامیشی در بهار در هزاره جات و در زمستان در نواحی قندهار و غیره زیسته...30
فرقه دفتایی
250 خانه و بعضی بادیه نشین و کوچی و تاجر وبرخی در علاقه وانه متمکن و عده ای مزارع و مراتع قوم هزاره زرتک را به امر حکومت غاصب و متصرف و نبذی از تجارتشان قلاع و مزارع عمده هزاره باغ غزنین را به نصف و ثلث و ربع و خمس و ثمنش به جانت داری و پشتیبانی حکومت مالک گردیده ، هزاره ها جلای وطن و در خارج و داخل مملکت دچار ذلت و محن شده اند.31
فرقه توخی
این فرقه 15 هزار خانه و در اطراف و نواح قلات و نهر ترنک از پل سنگی تا علاقه شیبار متمکن و مواضع ارغنداب ملحق هزاره دای چوپان که به امر حکومت در دست غاصبانه ی افاغنه متفرقه رفته و میزانه و جنوبی وادی ناوه و حصه پایان آن و خاکاک و سر اسپ و جنگیرد و شاه مردان و نفس ناوه و شیبار و بلتاغ و مندان متصرفند.32
فرقه سلیمان خیل
این فرقه با شعب مذکور خود و فرقه ملاخیل کوچی که جلگای هجرستان هزاره دایه و فولاد ه را به امر حکومت تصاحب کرده است ...و همواره رهسپر سرقت و قتل و غارت سکنه مملکت از هزاره و افغانند ...خلل انداز امور حکومت و تاخت و تاز رعیت ،خصوص هزاره که شیعه اند می شود.32
فرقه علی خیل
این فرقه با سلیمان خیل زاده دو برادر و در شرارت و خصائل رذدیله با هم برابرند... با هزاره ی زیرک و نیران جاغوری ساکن و چند خانه قلاع الو م لالای هزاره قلندر را به امر جائرانه حکومت متصرف ...و همواره به شرکت قوم سلیمان خیل راه سرقت می سپارند .33
فرقه اندر:
22500خانه و اکثر در علاقه شلگیر از خطه جنوبی شهر غزنین .... چندی در قریه گزک هزاره جاغوری که به امر حکومت تصاحب غاصبانه کرده اند ساکنند.34
فرقه ترکی
1875خانه... در عهد عبدالرحمن خان قوم هزاره مغلوب و مقهور و مستاصل گردیده ایشان در مراتع مخضره هزاره جات راه دخالت یافته ....از راه تمزان در ملک هزاره رفته مزارع ایشان را تلف و مراتع شان را را علف دواب و مواشی خود کرده و هزاره ها را قتل و غارت نموده ، در قشلاق گاههای نواح قندهار خویش بر می گردند.35
حکومت که به نیست و نابود کردن هزاره میل خاطر دارد باز پرس نکرده مالیات و غیره تکالیف خود را از هزاره ها اگر دارا و گر نادار باشد بطوع و اجبار اخذ می نمایندو هزاره تاب و توان اقامت نیاورده جانب خراسان و خاک مقبوضه انگلیس و روس روی هجرت نهاده و می نهند.36
فرقه خدوزایی
...در کل افغانستان 2500 خانه به غایت متعصب و با شیعه معاندند. چنانچه تا می توانند به ذرائع و وسائل به شیعه ها ضرر مالی و جانی می رساند.39
افاغنه سروانی
بسی جنحه و جنایات نسبت به شیعه خفاء از قول به فعل آورده و می آورند و زیان رسانیدن به شیعه و ریختن خون شان را حلال و مباح و ثواب می شمارند.40
همانطور که مشخص هست بیشترین حجم آمدن کوچی ها به هزاره جات را ذکر کرد که بعد از این دوره پای کوچیها باز شد و آنها هر ساله در ییلامیشی(فصل قشلاق تابستانی) برای استفاده از مراتع هزاره جات به این مناطق می آیند.
· حبیب الله 1901تا1919 میلادی
مقارن حکومت حبیب الله عشایر و قبایل کوچی از سرزمین های جنوب و جنوب شرقی و از مسیر هزاره جات در این زمان برای عبور کوچیها و ناقلین مساعد بود زیرا در خود هزاره جات کوچیهای شرقی و جنوبی به صورت کاروانهای بزرگ یغماگر در رفت و برگشت بودند.41
در این دوران قبایل کو چی از نواحی جنوب ارزگان را زیر پا گذاشته وارد دایزنگی گردیده و مدام به قتل و تاراج دست می زدند و عده ای می ماندند،عده ای پس می رفتند و عده ای به سوی شمال راهی می شدند ، در خلال همین سالها جنگهای خونینی بین جوخه های مسلح قبایل و هزاره های محل در گرفته با عث تلفات جانی و مالی میگردید.42
هزاره جات از لحاظ ارضی ، انسانی ، مالی و سیاسی بطور بی سابقه فشرده و خلاصه گردید. علاقه های وسیع در جنوب مانند دایچوپان، اجرستان،دهراود،گیزاب،چوره ،خاص ارزگان ، بوم بازار، باغو چارو... به تصرف قبایل پشتون قندهاری و قلجائی در آمد و به همین گونه در نقاط زرخیز دیگر هم افغانهای بی وطن مسکن گزین گردیدند، این دفعه تاجران کوچی پا را در عرصه اقتصاد محلی هزاره گذاشتند . کاروانهای تجارتی اقوام جنوبی متاع هندی (پاکستانی ) را چند برابر به مردم می فروختند و در مسیر رفت و آمد آنها در چند نقطه ی هزاره جات بازار چند هفتگی دایر می گردید.43
در این دوره (1919ـ1901) مراتع دشت ناهور به قبایل خوتی تره کی و ختایی داده شد .44
دوره حبیب الله بخش کوچکی از هزاره ها از ایران به افغانستان بازگشتند با سقوط شاه امان الله و به دنبال آن 9ماه هرج و مرج که در سراسر افغانستان گشترش داد صحرا نشینان پشتو یکبار دیگر با حمایت حکومت کابل سلطه خود را بر جامعه و اقتصاد هزاره ها تحمیل کرد و به طور چشمگیری آهنگ تو سعه آنها را کند ساختند.45
· اما ن الله :1919تا1929میلادی
امان الله خان در طی نطقی دروازه های افغانستان را بر روی سیل مهاجرین هندی باز گذاشت و نظامنامه ای در 8 فقره ترتیب و منتشر ساخت که طبق آن در افغانستان برای هر مهاجر 6 جریب و برای متاها 8 جریب زمین زراعتی با تخم زراعتی و... داده شود.46
امان الله از این مهاجرین یا دعوت شدگان به گرمی استقبال می کردو طبق مدارکی که غبار ارائه داده است این گونه اراضی مشروع وقفه ی ملت افغانستان را بدون هیچ گونه مجوز قانونی بدانها حاتم وار می بخشید.47
· حبیب الله کلکانی(بچه سقا) ۱۸ جنوری ۱۹۲۹ تا ۱۵ اکتوبر ۱۹۲۹
جنگهای دیگراز طرف کوچیها و پشتونها ی مجاور بر آنها تحمیل گردید که در آن سال جنگهای زیادی کردند
مردم ده مرده مورد تهاجم پشتونهای کاکری و غلجایی قرار گرفتند و جنگ شایانی کردند خلاصه تا آمدن نادر خان به کابل و شکست تمام نیرو و قوای سقو ی ، هزاره جات به طور عموم و بهسود به طور خاص در حال جنگ بود ند .این مقاومت تا سقوط سقاوی ادامه داشت
· محمد نادر خان:1929تا 1933
خط دیورند حایل بین اقوام شده بود این امر در شرایط مقطعی برای اتحاد « پان پشتونیزم خالص» صدمه وارد میکرد
با همکاری اینگلیس و زیرکی محمد نادر خان طرح نو و نقشه جدیدی پی ریزی کردند و آن دعوت گسترده از قبایل آن سوی سرحد به داخل کشور به میزان ورود پشتونهای سر حدی به افغانستان ، اهالی بومی از مناطق پدری رانده گردیده راهی هندوستان_ایران و خاک روس می شدند.
دعوت از پشتونهای آن سوی سر حد یا به اصطلاح «مهاجرین هندی» به علت خالی شدن منطقه ی وسیع از کشور از سکنه و احساس حقارت و کمبود در کتله قومی پشتون صورت می گرفت.48
جنگ شدیدی بین یک عده از مردم هزاره جاغوری در منطقه ده مرده با پشتونهای مجاور که عامل اصلی آن اقوم کاکر بود پیش آمد ...در این جنگ یک تهاجم وسیع از طرف پشتونها صورت گرفت که به اثر استمداد و یاری خواستن قوم کاکر که مجاور قریه ده مرده بودند مردم دیگر پشتون از منطقه قلات و حتی سر حد افراد بیشماری گرد آمده ....49
· محمد ظاهر شاه :1933تا1973
در دایکندی شخصی به نام اجی غنی می آمد وسایلی را که از پاکستان آورده بود سر مردم می فروخت . می گفتند ما از از پیشاور که حرکت میکنیم شتران کرمان ،کرمان گفته می رفته،علفها را میچرند و می خورند بعد از 4-5 ماه بر می گشتند ارمان ،ارمان (حیف) میگفتند و بر می گردنند .پارچه های ارزان قیمت و بره و...به زور سر خانه ها می گذاشتند و سال بعد پولش راچند برابر دریافت می کردند کسی جرات نداشت اعتراض کند .
در این زمان نیز کوچیها مردم هزاره جات را چورو چپاول می کردند ومورد حمایت دولت قرار داشتند .قیامهایی مانند قیام ابراهیم خان گاو سوار بر علیه این بی عدالتی در شهرستان صورت گرفت . 50
· داود خان: 1973تا1978
درزمان حکومت داوود خان از سال (1352 – 1357) ش کوچی ها مورد حمایت همه جانبه یی دولت قرار گرفتند حتی مسئولیت امنیت بعضی مناطق هزارجات از جمله منطقه پنجاب به کوچی ها سپرده شد.
مسئله اول جنگهای متعدد بود که بین مردم هزاره و کوچیهای افغان به اثر تجاوز کوچیها در اماکن متعدد صورت گرفت مانند علاءالدین غزنی و کوچیها در آنجا، دیگر در حدود شیر داغ جاغوری ، سومی که از همه مهمتر و انعکاس داشت جنگ مردم اوت قول جاغوری و افغانهای کوچی جوری بود که قضیه در سال 1333 تعدادی از افراد پشتون در حالیکه همه مسلح بوده اند در بازار اوت قول وارد گردیده چند نفری را به قتل می رسانند و بعد قفل دکانها را می شکنند و اموال را سزقت می کنند ...از طرف دولت هیاتی میگردد تا قضیه را از طریق مسالحه حل کند ...چون پشتونهای کوچی شناسنامه ندارند و افرادشان مشخص نیست ... در مقابل هر نفر که ادعا کرده بودند مفقو دالاثر شده مبلغ 30000 افغانی معین شد که به افغانهای کوچی داده شود .51
به دنبال دستو.ر داوود خان مبنی بر اتلاف مزارع هزاره ها کوچی ها به طور گستر ده تر از همیشه به آن مناطق سرازیر شدند و هجوم آوردندو در سرتا سر مناطق هزاره جات مناطق زمین های زراعی و کشت و زار آن مناطق به صورت وحشیانه پایمال نمودند . از آن جمله در ولسوالی ناهور از مربوطات ولایت غزنی با هجوم شوم کوچی ها زمین ها و مزارع اطراف مرکز ولسوالی نابود گردید.52
در سال بعدی یعنی سال 1354 کوچی با تجربه گرفتن از سال گذشته خود که به تنهایی نمی تواند کاری از پیش ببرد و مزارع گندم و علفزار و چراگاههای این مردم را نابود نماید . بخورد گله های گوسفند و شتر خود بهد در این سال با پشتوانه حکومت و شخص حاکم منطقه ناهور از همان ابتدا در این منطقه آمدن و ملک وزیر لیدر و بزرگ دو طائفه از کوچی به نام های عمر خیل مستقر در چوک و گورگی ستقر در انگورگ در معیت و همرای حاکم و ولسوال ناهور با در دست داشتن نقشه ظالمانه حکم سلطانی میل کوچی وارد منطقه شده و فراتر ازآنچه که در این نقشه ننگین و استبدادی به عنوان چراگاه مفت و مجانی و میل کوچی تعیین شده بود را ادعا کردند و اظهار داشتند که مرز میان میل کوچی و مردم ده نشین یخشی کوه قلتوب و کوشه دوستی است که با این وجودمردم ده نشین این منطقه از در خانه خود نمی توانستند پا فراتر بگذارند.53
· مجا هدین : ( ۲۷ اپریل ۱۹۹۲ تا ۲۶ سپتمبر ۱۹۹۶ میلادی
همچنان الین آر پروشر از کریستن ساینس مانیتور در مقاله خود با عنوان
کوچی ها نقابی برای القاعده چنین مینگارد" معاون بن لادن (الظواهری(توسط کوچیها از افغانستان به مرز پاکستان فرارداده شد". وی همچنان بقول
یکی از افسران که در خط مقدم جبهه قرار داشت، گفت" این فرهنگ کوچیها
است، تا هرکسی که در حال فرار و یا تعقیب باشد، برایش پناه دهند. سردار
خان معاون فرماندهی 600 نفری نیرو های عملیاتی در خوست گفت" القاعده از
کوچیها منحیث سپر استفاده میکنند، و کوچیها آنان را پناه داده و مواد مواد غذایی در مقابل پول برایشان تهیه می دارند"گاروود طی تحلیل از حالت کو چیهای افغانستان چنین اظهار است:"
کوچیها نقش سیاسی بسیار کلانی در دوران سلطه طالبان داشته اند، و (بعد
از شکست طالبان) آنان از دولت کرزی در انتخابات2005 حمایت و پشتیبانی
کرده اند".
گاروود همچنان اذعان داشت " نعیم کوچی یکی از قوماندانان معروف طالبان که
در سال 2003 توسط نیرو های آمریکایی زندانی شده بود، در اواخر 2004 از
زندان (شاید هم به اشاره کرزی) آزاد شد، که رئیس جمهور کرزی به افتخار وی
ضیافت کلانی ترتیب داده، تا بتواند حمایت کوچی ها را به خود داشته
باشد.55
تااینکه باری دیگردرزمان حاکمیت سیاه طالبان درسال 1379 ش با حمایت وزارت دفاع طالبان کوچی وارد هزارجات شدند تمام کسانیکه زمینهای اجدادی شان توسط دادگاههای اسلامی به آنها وورثه آنها برگردانیده شده بود مورد آزار اذیت قرار گرفتند .
· حامد کرزای: ( 22 دسامبر 2001 تا کنون )
در سالهای اخیر گزارشهای را مبنی بر برخوردهای مسلحانه بین کوچی ها یی که در طول تابستان به مناطق مرتفع مرکزی کشور می کوچند و مردم محل که عمدتا اقوام هزاره هستند دریافت نموده ایم . چنانچه طی 5 سال اخیر شاهد برخورد اهالی با کوچی ها در بهسود ولایت میدان ـ وردک و هم چنین منطقه ناهور ولایت غزنی بوده ایم که تلفات جانی و مالی راهم به دنبال داشته است . مردم محل ادعا دارند که حق استفاده از علفچراها متعلق به باشندگان دایمی همان محلات است زیرا یگانه وسیله معشیت مناسب در مناطق مرکزی پرورش مواشی استکه آنهم متکی به همین علفچرهای موجوده مناطق مرکزی است .اما کوچی ها ادعا دارند که مناطق مرتفه مرکزی افغانستان ساحه علفچر های تابستانی شان بوده و ایشان در این زمینه داری اسناد مالکیت نیز هستند. این اسناد مالکیت عمدتا در اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 م از طرف شاهن همان وقت صادر شده است.56
بار دیگر در بهار 1386 آوازه ظلم و چپاول گری کوچی ها از مناطق هزاره جات افغانستان در سر تاسر جهان پخش شد.57
· بهار 87(2008میلادی)
وباردیگری بعد از چندین سال آرامش درحکومت قانون و مدعی دموکراسی کوچی های تحریک شده از جانب حلقات معلوم الحال سبب ناآرامی هزارجات وباعث آواره شدن هزاران زن ، کودک ، پیروجوان گشته است وهمچنان چند نفر به قتل رسیده و تعدادی زخمی و تعدادی هم مفقودالاثر شده است.58
رابطه کوچیها و ساکنین منطقه :
افغانهای کوچی در هزاره جات می آمدند چای و پارچه و... را در سر خانه میگذاشت و می گفت سال دیگر من از اینجا پولش را می گیرم.59
رابطه تجاری
تجارت کوچ نشینان افغانستان مرکزی از 50ـ60 سال قبل آغاز شد...تعدادی در هر محل که اردو بزنند از وردک گرفته تا سراسر هزاره جات با چادرهای پاکستانی خود بازار کوچکی بر پا میکنند .هدف عمده ی آنها رسیدن به یک یا دو تا از سه بازاری بزرگی است که درست در مرکز افغانستان برگزار میشود.60
داد و ستد معمول در بازار یا به صورت نقدی یا قسمتی با کالا است و اغلب پرداخت بهاء کالا تا سال بعد به تاخیر می افتد. نوع اخیر دادو ستد در بین هزاره جان به خصوص با قبیله های مجاور رایج است.61
قدمت این بازارها زیاد نیست؛ زمان شروع به کار آنها از حدود سال 1930 است . قبل از آن فقط یک بازار و آن هم در جلگه کرمان واقع در بخش غربی هزاره جات در محلی به نام ده زنگی واقع بود . به دلایل گوناگون و بخشی به علت فشار کوچ نشنان شرق بازار فوق الذکر به طرف غرب و به منطقه ایماق منتقل شد.62
در این دادو ستد و در مبادلات سود غیر خالص سالیانه کوچ نسینان هرگز کمتر از 100درصد در سال نبوده و اغلب بیشتر از 200درصد است. بهاء کالایی که هزاره از کوچ نشین میخرد به ندرت نقدی پرداخت می شود؛ بدهی ثبت میشود و تصفیه آن تا سال بعد به تعویق می افتد . اغلب بدهی تبدیل به تعهد واگذاری گندم در سال بعد میشود و اگر تصفیه دیون بیش از یک سال طول بکشد معمولا به ازای هر سال دو برابریا سه برابر میشود ودر پی این مطلب بین قیمت پیش پرداخت و جاری گندم تفاوت ایجاد می شود که پرمنفعت ترین نظام برای کوچ نشینان میباشد.
برای هزاره این نظام یک دور تسلسل باطل است. زیرا در تصفیه حساب نهایی بدهی معوقه کوچ نشینان گوسفند گاو و در وهله آخر زمین را تملک میکنند.
نتیجه آن تجارت گوسفند در مقیاس عظیم برای تامین غذای مناطق پر جکعیت شرقی است فعالیتهای قدیمی محل و نقل کاروانی بین هند و افغانستان و سر انجام غلبه بر مرکزافغانستان.
نتایج تجارت کوچ نشینان با هزاره ها (دادو ستد قبایل مجاور ) در اثر تقابل تاریخی و کهنه این دو گروه سوداگر در جریان توسعه خاص خود تاثیر گسترده ای دارد؛این حقیقت که کوچ نشینان در حوزه سیست و توان ماد ی طرف حاکم هستند.63
باید بگوییم اکنون انگیزه تملک زمین نسبت به هر زمانی در گذشته قوی تر شده است. دلیل این موضوع آن است که متهورترین افراد کوچ نشین پی برده اند که دیگر سختیهای زندگی آنها به عنوان تاجران کاروان و استثمار آهسته هزاره ها کاملا مطابق نیاز روز و با ارزش نیست ملاحظات سیاسی هم در این مسئله مورد نظر است. 64
پی نوشت ها:
1.کوچ نشینی در ایران(پژوهشی درباره عشایر و ایلات)،سکند اماناللهی بهاروند،آگاه،؟،تهران،ص1
2.همان،ص3
3.همان،ص2و3
4.اقوام_کوچ نشینی(مجموعه مقالات)،به کوشش محمد حسین پاپلی یزدی،آستان قدس رضوی،1372،مشهد،ص 14
5.همان،ص14و15
6.مردم هزاره و خراسان بزرگ ،محمد تقی خاوری،عرفان،1358،تهران،ص 15
7.اقوام_کوچ نشینی(مجموعه مقالات)،به کوشش محمد حسین پاپلی یزدی،آستان قدس رضوی،1372،مشهد،ص 27
8.همان،ص 26
9.
10.هزاره ها در جریان تاریخ،محمد اسحاق اخلاقی، شرایع ،جلد 2،1380،قم،ص 212
11.هزاره های افغانستان،سید عسکر موسوی،مترجم:اسدالله شفایی،اشک یاس،1387،تهران ،ص 171
12.هزاره ها در جریان تاریخ،محمد اسحاق اخلاقی، شرایع ،جلد 2،1380،قم،ص 268
13.اقوام_کوچ نشینی(مجموعه مقالات)،به کوشش محمد حسین پاپلی یزدی،آستان قدس رضوی،1372،مشهد،ص 26
14.هزاره های افغانستان،سید عسکر موسوی،مترجم:اسدالله شفایی،اشک یاس،1387،تهران ،ص 159
15.همان، ص 179
16.هزاره ها در جریان تاریخ،محمد اسحاق اخلاقی، شرایع ،جلد 2،1380،قم،ص268
17.هزاره ها از قتل عام تا احیای هویت،بصیر احمد دولت آبادی،ابتکار دانش،1385،قم،ص 172
18.همان،ص 176
19.همان،ص179
20همان،ص183
21.همان،ص205
22.همان،ص208
23.
www.armans.info
24.هزاره ها در جریان تاریخ،محمد اسحاق اخلاقی، شرایع ،جلد 2،1380،قم،ص269
25 نژادنامه افغان،ملا فیض محمد کاتب،اسماعیلیان،1372،قم،ص57و58
26.همان،ص59
27. همان،ص59
28.همان،ص 59
29.همان،ص،71و72
30.همان،ص80
31.همان،ص97
32.همان،ص96
33.همان،ص98
34.همان،ص99
35.همان،ص99و100
36.همان،ص100
37.همان،ص103
38.همان،ص101و102
39.همان،ص104
40.همان،ص108
41.سراج ،فصلنامه مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان،شماره18،پاییز1387،قم،ص161
42.همان،ص167
43.همان،ص169
44.اقوام_کوچ نشینی(مجموعه مقالات)،به کوشش محمد حسین پاپلی یزدی،آستان قدس رضوی،1372،مشهد،ص218
45.هزاره های افغانستان،سید عسکر موسوی،مترجم:اسدالله شفایی،اشک یاس،1387،تهران ،ص135
46.هزاره ها از قتل عام تا احیای هویت،بصیر احمد دولت آبادی،ابتکار دانش،1385،قم،ص172
47.همان،ص171
48.همان،ص170
49.هزاره ها در جریان تاریخ،محمد اسحاق اخلاقی، شرایع ،جلد 2،1380،قم،ص435
50.؟
51.هزاره ها در جریان تاریخ،محمد اسحاق اخلاقی، شرایع ،جلد 2،1380،قم،ص514و515
52.فریاد کوهسار،غلامحسین حیدری خوات،مولف،1386،ص120
53.همان،ص 124و123
54.
55.
azaranica Google Groups.htm.www
56.فریاد کوهسار،غلامحسین حیدری خوات،مولف،1386،ص180و181
57.همان،ص147
58. www.armans.info
59.هزاره ها از قتل عام تا احیای هویت،بصیر احمد دولت آبادی،ابتکاردانش،1385،قم،ص499
60.همان،ص28و29
61.همان،ص30
62.همان،ص31
63.همان،ص34
64.همان،ص40